بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان اشعار بابا افضل کاشانی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان اشعار بابا افضل کاشانی

بریده‌هایی از کتاب دیوان اشعار بابا افضل کاشانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۲ رأی
۴٫۳
(۱۲)
رباعی شمارهٔ ۳۷ چندین غم مال و حسرت دنیا چیست هرگز دیدی کسی که جاوید بزیست؟ این یک نفسی که در تنت عاریتی ست با عاریتی، عاریتی، باید زیست
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
رباعی شمارهٔ ۶ ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب وز شاخ برهنه سایه داری مطلب عزت ز قناعت است و خواری ز طمع با عزت خود بساز و خواری مطلب
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
رباعی شمارهٔ ۱۴ با یار بگفتم به زبانی که مراست کز آرزوی روی تو جانم برخاست گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه کاین کار به آرزو نمی‌آمد راست
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
گر با توام از تو جان دهم آدم را از نور تو روشنی دهم عالم را چون بی تو شوم قوت آنم نبود کز سینه به کام دل برآرم دم را
فاطمه فرهادی
گر تخم برومند نشد، کشتۀ توست ور جامه پسندیده نشد، رشتۀ توست گر ز آن که تو را پای فرو رفت به گل از کس تو منال، کاین گل آغشتۀ توست
teima
راهی ست دراز و دور، می‌باید رفت آنجات اگر مراد برناید، رفت تن مرکب توست تا به جایی برسی تو مرکب تن شوی، کجا شاید رفت؟
محمد میرحسینی

حجم

۱۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۶۳

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۱۴۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۶۳

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد