بریدههایی از کتاب مانیفست یک فمینیست در پانزده پیشنهاد
نویسنده:چیماماندا انگوزی آدیشی
مترجم:فاطمه باغستانی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۱۲ رأی
۴٫۲
(۴۱۲)
واژهٔ «خانم» عنوانی است که آن را دوست ندارم، زیرا دستکم در جامعهٔ نیجریه بیشازحد به آن ارزش داده میشود. زنان و مردان زیادی را دیدهام که با افتخار از عنوان «خانم» تعریف میکنند، گویی آنهایی که ازدواج نکردهاند و خانم نشدهاند، چیزی کم دارند. خانمِ متأهلشدن میتواند انتخاب باشد، اما وقتی آن را به دلایل فرهنگی با ارزشمندی پیوند میزنیم، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم. ارزشی که برای کلمهٔ خانم قائل میشویم، به این معناست که ازدواج، وضعیت اجتماعی یک زن، و نه یک مرد را تغییر میدهد. شاید به همین دلیل است که بسیاری از زنان گله میکنند که چرا مردان متأهل هنوز مانند زمان مجردی رفتار میکنند. شاید اگر جامعهٔ ما از مردی بخواهد که پس از ازدواج عنوانش را تغییر دهد و بهجای عنوان «آقا»، عنوان دیگری برای خودش برگزیند، رفتار او نیز متعهدانهتر شود؟
mina
برخی از دوستانم از جملاتی اینچنینی بهره گرفتند: «تو زن موفقی هستی و طبیعی است که بخواهی اسم خودت را داشته باشی.» این جملات بیشتر مرا به تعجب واداشتند: چرا یک زن برای اینکه اسم خودش را داشته باشد، باید موفقیت شغلی داشته باشد؟
mina
ما دختران خود را شرطی میکنیم تا آرزوی ازدواج را از کودکی در سر بپرورانند و تمام نابرابریها و عدمتوازنها از همینجا شروع میشود. دختران بهعنوان زنانی بزرگ میشوند که ذهن آنها از پیش درگیر ازدواج شده است. پسران بهعنوان مردانی بزرگ میشوند که اندیشهٔ ازدواج را در سر ندارند. همان زنان با همین مردان ازدواج میکنند. رابطه از همان روز اول نامتوازن است، زیرا یکی از آنها بیش از دیگری به این پیوند جدید اهمیت میدهد. حال آیا جای تعجب دارد که در بیشتر ازدواجها زنان بیش از مردان ایثار میکنند؟ زنان آنقدر از خود میگذرند که خودشان را فراموش میکنند و دلیل این فراموشی آن است که همواره در جادهای یکسویه میدوند و این پیوند نابرابر را به هر قیمتی حفظ میکنند. یکی از پیامدهای این عدمتوازن، پدیدهٔ بسیار آشنا و نخنمای دعوای دو زن بر سر یک مرد و سکوت همان مرد است.
mina
مردانی هستند که فقط زمانی با زنها همدلی میکنند که آنها را جای خواهر، مادر یا دختر خود میگذارند و هرگز نمیتوانند زنان را بهعنوان انسانهایی با حقوق مساوی در نظر گیرند. به دخترت یاد بده که آنها را به چالش بکشد. آنان همان مردانی هستند که وقتی در مورد تجاوز صحبت میشود، میگویند: «اگر خواهر، همسر یا دختر خودش بود،...» اما اگر مردی قربانی رویدادی باشد دیگر نیازی نمیبینند او را برادر یا پسر خود فرض کنند تا با او همدل شوند.
mina
حتماً مکانیکی را به یاد داری که در شهر لاگوس کار میکرد و در روزنامهها او را «خانم مکانیک» میخواندند. به دخترت بیاموز که زنها نیز میتوانند مانند مردان، مکانیک باشند و مکانیکِ خانم معنای خاصی ندارد.
mina
«چه چیزهایی هست که زنها بهخاطر زن بودنشان نمیتوانند انجام دهند؟ آیا این چیزها اعتبار فرهنگی دارند؟ اگر اینطور است پس چرا مردها اجازه دارند هر کاری خواستند، انجام دهند؟»
mina
بر این باورم که ازدواج بدون تفکر، چیزی نیست که آن را بهعنوان یک نقطهٔ قوت به خورد دختران نوجوان و جوان دهیم.
mina
«به او یاد بده که زبان و کلام را به چالش بکشد.» کلام هر انسانی مخزن تعصبها، باورها و پیشفرضهای اوست.
mina
هرگز بانویی نیجری به نام آنجلا را فراموش نمیکنم. او مادری مجرد بود که فرزندش را در آمریکا بزرگ میکرد. کودکش تمایلی به کتابخواندن نداشت و مادر تصمیم گرفت برای هر صفحه کتاب به او پنج سنت بدهد. ظاهراً برای مادر گران تمام میشد، اما سرمایهگذاریِ ارزشمندی بود.
mina
«به دخترت خواندن بیاموز.» به او یاد بده که عاشق کتاب باشد. بهترین روش برای کتابخوان شدن او این است که تو را در آن حال ببیند.
mina
همواره زنان قدرتمند را افراطیتر از مردان قدرتمند قضاوت میکنیم و این حاصل همان فمینیسمگرایی مشروط است.
mina
اما حقیقتی تلخ وجود دارد: دنیای ما پر از مردان و زنانی است که زنان قدرتمند را دوست ندارند. انگار همگی شرطی شدهایم که قدرت را با مردانگی پیوند دهیم، بهطوریکه زن قدرتمند را یک پدیدهٔ غیرطبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم. میپرسیم: «آیا او متواضع است؟ آیا لبخند میزند؟ گستاخ نیست؟ به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟» این سؤالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند نمیپرسیم و این نشان میدهد که اینهمه شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
mina
فمینیسم مشروط از زبان اجازه گرفتن استفاده میکند. همانطور که میدانید ترزا مِی، نخستوزیر انگلستان است و یک روزنامهٔ مترقی انگلیسی، شوهر او را به این شیوه توصیف میکند: «فیلیپ مِی در سیاست بهعنوان مردی شناخته شده است که در صندلی عقب نشسته و به همسرش ترزا اجازه داده است تا بدرخشد.» اجازه داده؟! چه عبارت خندهداری!
mina
منظور از فمینیسم مشروط، برابری حقوق زن و مرد تحت شرایطی خاص است. لطفاً این ایده را بهطور کامل رد کن، زیرا کمعمق، سطحی و محکوم به شکست است. فمینیست بودن مثل باردار بودن است. تو یا باردار هستی یا نیستی. یا به برابری حقوق زن و مرد ایمان داری یا نداری.
mina
نقشهای جنسیتی اغلب در ما شرطی شدهاند، طوریکه حتی وقتی برخلاف آرزوهای حقیقی، نیازها و خوشحالی ما باشند، تغییر آنها برایمان سخت خواهد بود.
mina
والدین، ناخودآگاه از همان اوایل کودکی به دخترانشان یاد میدهند که چگونه محدود شوند، به آنها فضای کمتری داده میشود و بایدها و نبایدهایشان نیز بیشتر است، اما پسرها فضای بیشتر و محدودیتهای کمتری دارند.
mina
هنوز نمیتوانم بفهمم که جوامع ابتدایی چگونه ایدهٔ کدام اسباببازی برای کدام جنسیت را ابداع کردند! دلم میخواست اسباببازیها به جای آنکه بهواسطهٔ جنسیت طبقهبندی شوند، از روی نوع و کارایی دستهبندی میشدند.
mina
اگر زنان را شرطی نکنیم که به ازدواج بهعنوان یک موهبت بزرگ نگاه کنند، مباحثی که آشپزی و بسیاری از مهارتها را شرط لازم برای این موهبت بزرگ میداند، به چالش کشیدهایم.
mina
«به دخترت بیاموز که چیزهایی به نام نقشهای جنسیتی، مزخرفاتی بیش نیستند.» هرگز به او نگو که باید این کار را انجام بدهد یا آن کار را انجام ندهد، چون او دختر است. عبارت «چون تو دختر هستی»، هرگز دلیلی برای هیچچیزی نیست؛ هیچچیزی!
mina
قرار نیست تا زمانی که واقعاً مجرد نیستی، نقشهای یک مادر مجرد را بپذیری
mina
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۱۹,۵۰۰
۱۳,۶۵۰۳۰%
تومان