بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گمشده من‏‫: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضایی‏‫ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گمشده من‏‫: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضایی‏‫

بریده‌هایی از کتاب گمشده من‏‫: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضایی‏‫

امتیاز:
۳.۷از ۱۷ رأی
۳٫۷
(۱۷)
علی می‌گفت: برادر محسن! در سرمای استخوان سوز بهمن‌ماه بچه‌ها با حال خاصی وارد آب می‌شوند و انگار نه انگار که آب سرد است.
14161319
پیچیده‌ترین طرح و پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ قرارگاه نصرت بود. هیچ قرارگاهی در جنگ چنین رازی نداشت. بچه‌های قرارگاه سری نصرت مورد اعتمادم بودند. جالب است بدانید بیشترشان از عرب‌های خوزستان بودند؛ علی هاشمی، عباس هواشمی، علی ناصری، البته حمید رمضانی اهوازی بود. اینان نشان دادند محرم‌ترین و سر نگه‌دارترین افراد نظام در طول هشت سال دفاع مقدس هستند.
14161319
پس از هشت روز آن دو نفر پیدایشان شد. علی وقتی با تلفن خبر آمدن‌شان را داد خوشحال شدم. به غلامپور و علی گفتم سریع آن‌ها را بیاورید قرارگاه. غلامپور ابتدا خودش‌آمد و گفت این دو نفر بعد از اتمام ماموریت به کربلا رفتند و زیارت کردند. با این خبر دلم شکست؛ گفتم بگویید بیایند، می‌خواهم زائرین حرم امام حسین (ع) را زیارت کنم! وقتی وارد شدند بغل‌شان کردم و بوسیدم‌شان. بوی کربلا می‌دادند.
14161319
علی را کسی نشناخت. کتاب شخصیت علی را کسی نخواند و ندید. شاید کار خدا بود که علی تا زنده است کسی او را خوب نشناسد.
14161319
به او گفتم: امروز علی هاشمی را پیدا کن و بفرست اینجا! غلامپور سؤال نکرد چه‌کار با هاشمی دارم. از این کارش لذت بردم. فرماندهان این اخلاق را داشتند، درکاری که به آن‌ها مربوط نبود دخالت نمی‌کردند. این یک اخلاق عمومی در جبهه ها بود.
14161319
گمان نمی‌کردم دو دهه از این خاطره بگذرد و زنده باشم، من همنشین فرمانده‌هان بزرگ و والایی بودم. بعید می‌دانم دیگر کسی در قد و قواره فرماندهانم پیدا کنم. به خواب هم نمی‌دیدم روزی از اخلاص و روحیات و زحمات آن‌ها بگویم و آن‌ها کنارم نباشند. دلم هوای قرارگاه کربلا را کرده است. هوای جلسات فرماندهان در قبل از عملیات. دلم برای اعتراض‌های احمد کاظمی و ابراهیم همت تنگ شده است. چقدر زود این روزها سپری شد. قرار گذاشته بودم همراه دوستانم تا آخر خط با هم باشیم، ولی الآن احساس غربت و تنهایی می‌کنم. دلم برای ایده‌های بکر علی تنگ شده است.
14161319
سپاه از توانایی مردم بومی، در شناسایی‌ها استفاده می‌کرد. ساختن چنین سازمانی، با چنین شیوه‌های نبردی، متکی به انسان‌هایی خلاق و سازمان‌دهنده است. علی، بخشی از ساخت این سازمان و دستیابی به نوع نبردهای سپاه را بر عهده داشت. حسن باقری، غلامعلی رشید، احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت، حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، مهدی زین‌الدین، اسماعیل دقایقی و مجید بقایی، همه‌شان نیروهای مؤسس بودند. و در خلق تاکتیک‌ها و ابتکارات رزم و همچنین در سازماندهی ابتکاری و رزمی نقش موثری داشتند. این‌ها یک روز هم در دانشکده‌های نظامی درس نخوانده بودند، ولی مثل یک ژنرال چهار ستاره طرح و برنامه می دادند. ژنرال‌های جوان جنگ بودند.
14161319
پس از روزها فکر و بررسی روی افراد، در میان فرماندهان، به مدیریت و شجاعت یکی از فرماندهان برخوردم که احساس کردم گمشدة من برای این ماموریت کاملاً سرّی است. او کسی غیر از «علی هاشمی» نبود. او از بچه‌های خوب جنگ بود که می‌توانست بار سنگین این ماموریت را بر دوش بگیرد. او را می‌شناختم. از بچه‌های اهواز بود و منطقه هور را خوب می‌شناخت. علی در منطقه دشت آزادگان از اوایل جنگ کار کرده بود.
14161319

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد