خانم وینتر به من چه گفته بود؟ در خونهای که بچه توش باشه، هیچ رازی وجود نداره.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
او پزشکی سرشار از انرژی و استعداد بود. مردی دوستداشتنی و بهگونهای استثنایی دکتری خوب بود. بهطور متوسط از مردان دیگر بهتر بود، هرچند او هم مثل بقیه مردها نقطه کور داشت و دوزاریاش دیر میافتاد.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
من هنوز هم به داستان اعتقاد دارم. هنوز هم وقتی به وسط یک کتاب خوب میرسم، خودم را فراموش میکنم. با این حال شبیه به هم نبود. باید بگویم که کتاب مهمترین اولویت من در زندگی است و آنچه نمیتوانم فراموش کنم این است که در مواقعی کتاب برایم بیشتر حکم اساسیترین را داشته است تا پیشپاافتادهترین.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
من برای تمام طرحهای زندگینامهای خودم، یک جعبه پر از زندگی نگه داشتهام؛ جعبهای برای نگهداری کارتهایی شامل جزئیات کامل اسم، شغل، تاریخ، محل اقامت و سایر اطلاعات مربوط، از تمام افرادی که نقشی برجسته در زندگیام داشتهاند. هرگز نفهمیدم چه عاملی باعث درستکردن جعبه زندگیها شد. به حالوهوای من بستگی دارد که شاید به ذهنم برسد بهعنوان خاطرهای، مردگان را شاد کنم. تصور میکنم آنها از پشت شیشه به من نگاه میکنند و میگویند: «ببین! اون داره در مورد ما روی کارت چیزهایی مینویسه و در این فکره که ما دویست ساله مرحوم شدهایم!»
fereshteh
«اشتها با غذا خوردن برمیگردد.
نازی
«تولد در واقع سرآغاز نیست. زندگی ما در آغاز در واقع زندگی خودمون نیست، بلکه تداوم قصه کسی دیگه است.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
همیشه حسرت گذشته برای لحظات خوش از دست رفته کتابخوانی، آن حسرتی نیست که آدم توقع داشته باشد در آن کامیاب شود.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰