بریدههایی از کتاب قهوه استانبول نیکو می سوزد
۳٫۹
(۱۴)
شهر رنگش را میپاشد روی آدمهایش و آدمها را به رنگ خودش درمیآورد.
zaraakra
و کلیهٔ اهالی استانبول سفیدرو و سیاهمو هستند و عموم آنها نظیف و پاکیزهاند و در نظافت هم اصراری دارند. هر قدر اهالی مملکت روس کثیف و ناتمیزند اهالی این مملکت پاکیزه و تمیزند و هر قدر در روس ریش با قدر و منزلت است در نزد اهالی این ولایت بیقدر و مرتبت است. هر قدر روسها زمخت و بیادب و در تنطق ناملایماند رومیها همه ملایم و هموار و با ادباند و نسوان این شهر بسیار مسلطه و محترمه و مهریهشان بسیار کم ولی مخارجشان بیشمار و مردان نسبت به ایشان مسلوبالاختیارند و نسوان را چندان پرده و حجابی نیستــ زن و مرد اغلب با یکدیگر مخلوط در کالسکههای بزرگ کرایه مینشینند و به تفرج میروند
Sajede Aghababaei
در استانبول قرار عید بر این است که در وقتهای نماز تا سه روز باید شلیک توپ نمایند. در وقت نماز ظهر توپ زیادی زدند و همچنین در وقت نماز عصر و وقت نماز مغرب و وقت نماز عشا و وقت نماز صبح توپ زیادی انداختند.
منصوره
کتابخانهٔ ایشان قریب بیست هزار جلد کتاب دارد. یک مرقع خط میرعماد هم آنجا بود آن را برداشته به طور تفأل باز کردیم این شعر آمد:
الهی تا جهان را آب و رنگ است
فلک را سیر و گیتی را درنگ است
مدامش بخت و دولت یار گردان
ز نخل عمر برخوردار گردان
Sajede Aghababaei
خانمها و مردها به رقص افتادند. پنج قسم رقص کردند و پیانو را به حالت رقص مینواختند. این خانمها را این مردها خسته کردند. هرکه دست دراز میکرد خانم بیچاره با خستگی دست دراز میکرد. خانمی به پیش من آمد به میرزا جواد خان نایب اول سفارت به فرانسه گفت اگر بیادبی نباشد میخواهم دست دراز کنم و با شاهزاده برقصم. گفتم میرزا جواد بگو که این، سنگ مکعب نخراشیدهای است که از جا حرکت نخواهد کرد و دست لطیف شما هم که به سنگ بخورد درد خواهد گرفت. خیلی خندید و پاردن گفت و رفت. از میرزا جواد خان پرسیدم، گفت خانم مستشار سفارت اتریش است. خیلی زن زرنگی است.
Sajede Aghababaei
انصافاً ملت عثمانیه دو صفت بسیار خوب دارند که مافوق جمیع اوصاف مرغوب میباشدــ یکی این است که در باب ادا کردن فرایض خمسه به مرتبهای اهتمام دارند که تحریری نیست و دیگر اینکه اطاعت سلطان را به وضعی لازم میدانند که اگر از امراء یکی مقصر شود حکم سلطان به کشتن و بریدن سر او شرف صدور یابد همان ساعت با کمال رضا و رغبت به دادن سر تشکر نموده و اطاعت میکند و باقیماندگان او هم به امیدواری کامل دعا و ثنا گفته، مطلقاً از این معنی مأیوس نمیشوند. با این همه ضعف و نقصانی که این اوقات به دولت عثمانیه رو داده است همین یک اطاعت قلبی باعث دوام و قوام دولت شده، شیرازهٔ آنها بر هم نمیخوردــ به خلاف اهل ایران که هرگاه پادشاه از روی عدالت مقصری را تنبیه فرمایند مادامالعمر مأیوس خواهد شد.
Sajede Aghababaei
بعد از تماشای زیاد رفتیم به کتابخانه که در جنب خزینه واقع است. صد هزار کتاب عربی و ترکی و فارسی همه را به ترتیب پشت قفسههای بلور چیده بودند. کتابی خطی دیده باشد موسوم به ستهٔ عطار که مشتمل بود بر شاهنامه و لیلینامه و یوسف ـ زلیخا و غیره. حجم کتاب منتها یک اصبع و نیم، طولش شش اصبع و عرضش چهار اصبع بود اما وزنش تقریبا بیش از بیست رَطل به نظر آمد
Sajede Aghababaei
سن سلطان چهل و چهار سال است. هم سن ما هستند.
Sajede Aghababaei
کثرت آتشزدگی به حدی است که خانهای نیست که سه ـ چهار مرتبه ساخته نشده باشد. گویند سبب عمدهٔ این رسم زلزله است که در آن شهر اکثرالوقوع است. در خانههای چوبین از زلزله متضرر نمیشوند اما به دانست من سبب اصلی خفت مزاج مردم و کوتهاندیشی ایشان است. چه در خانههای خشتی که به شرایط استحکام ساخته شود عجالتاً زر بسیار خرج میشود و در این کمــ اگر چه بعد از این به سبب ساختن مکرر و نقصان اشیاء که در آتشزدگی رو میدهد دَه برابر خرج میشود زیرا که بعضی عمارات سنگی و خشتی در استانبول است که هزاران سال از عمارت آن گذشته، اگر زلزله به عمارات خشتی ضرر میرسانید آنها چگونه برقرار میماندند؟
Sajede Aghababaei
چراغها از روغن زیتون افروخته میشود. حیف که در استانبول چراغ الکتریسته بر حسب قدغن اعلیحضرت سلطان نیست. در حقیقت از صفا انداخته است. شهرهای روس شب مثل روز روشن است، شهر استانبول در شب تاریک است. چراغ گاز دارد اما کم. کوچههای خوب نداردــ تنگ است و در شب تاریک است. گِل کمی هم دارد.
Sajede Aghababaei
ییلاق و قشلاق میراث قدیمی پدران ما نیست که گرامیاش بداریم یا ضایعش کنیم؛ ضرورتی است برای روح و جان انسانها. حالا اگر به ضرورت و اقتضائات زندگی امکان ییلاق و قشلاق نداریم سفر همچنان بهترین یاریگر است. به نظر میرسد ما همیشه بهدنبال موازنه با جهان اطراف خودمانیم و سفر بهترین ابزار این تعادل است.
mghf
قرمزِ کاشان ملایم و آرام است و جاهایی به کرمقهوهای نزدیک میشود، ولی قرمزِ زاهدان تند و آتشین است و کمی مایل به آلبالویی. آبی ارومیه نرم و فیروزهای است و آبی اردبیل تیره و لاجوردی شبیه دریایی آرام. سبزِ رشت پخته و سیر است و سبزِ چالوس روشن و مغزپستهای.
mghf
در چنین شهری با این همه کثرت تا ممکن است احدی صدا بلند نمیکند مگر مجانینــ یعنی هر کس صدا بلند نماید او را از جملهٔ مجانین محسوب داشته همان ساعت میگیرند و آن قدر در محبس نگاه میدارند که عاقل شوند یا بمیرد.
Sophie M
گویند کسی گفت که طوفان نوح هم گذشت، دیگری گفت: راست است که گذشت ولی تو میدانی که بر طوفان چه گذشت؟
marjan
علاءالملک آمده، عرض کرد که اعلیحضرت سلطان یک مدال مرصع که موسوم به نشان افتخار است به توسط نوریبیک باش کاتب که منشیباشی خودشان است به جهت ما فرستادهاند. گفتیم بیاورند، آمد به حضور و تقدیم نمود. چون در این موارد باید مبادلهٔ مدال از طرفین بشود و ما مدال مخصوص نداشتیم که برای اعلیحضرت سلطان اهدا نمائیم به توسط نوریبیک پیغام دادیم که مخصوصاً به یادگار امروز و این محبتهای زیاد اعلیحضرت سلطان که در اینجا نمودهاند بعد از ورود به طهران مدالی اختراع میکنیم که مخصوص برای خانوادهٔ خودمان و سلاطین بزرگ باشد و اولین آن مدال را با هیئت سفارت مخصوصِ محترمی برای اعلیحضرت سلطان خواهیم فرستاد که علاقهٔ سینه نموده، یادگاری از ما داشته باشند.
Sajede Aghababaei
چون به علاءالملک سپرده بودیم دو نفر خواجهٔ سیاه کوچک به جهت ما بخرد که به طهران ببریم با اعتضادالسلطنه درس بخوانند و او را مشغول کنند، علاءالملک خواسته بود ابتیاع نماید این خبر به اعلیحضرت سلطان رسیده بود. حالا دیدیم به توسط آغاباشی خودشان، دو تا خواجهٔ سیاه کوچک برای ما فرستادهاندــ یکی موسوم به جعفر و دیگری موسوم به نصب. خیلی خواجههای خوبی هستند. آنها را قبول کرده، به اعلیحضرت سلطان پیغام دادیم که تا این درجهٔ مهربانی و محبت مینمایند نهایت امتنان را داریم
Sajede Aghababaei
از آنجا آمدیم به عمارت مخصوص خود سلطان. پسر و دختر کوچک ایشان را آوردند. سن پسرشان شش سال و دخترشان نُه ساله است. واقعاً یگانگی نمودند و از دیدن آنها خیلی لذت بردیم. با صغر سن خیلی مؤدب و معقول بودند. یک نشان تمثال خودمان را به پسر سلطان و نشان و حمایل آفتاب را به دختر ایشان دادیم اظهار امتنان نمودند. هر دو را گرفته بوسیدیم. فیالواقع همان قدر که از دیدن اولاد خودمان مشعوف میشدیم از ملاقات آنها لذت بردیم
Sajede Aghababaei
بعد از آن عکاس آمده در جلو عمارت عکس گروپی انداختیم. حقیقتاً علاءالملک خیلی خوب از عهدهٔ خدمات خود برآمده است.
Sajede Aghababaei
یک قسمت دیگر که قسمت سوم باشد شهر و آبادی بیاوغلو است که فرنگیها آباد نمودهاند و حالا قسمت معتبر آبادی شده که محلهٔ اروپائیها و از سایر امکنه استانبول غیر از سرای یلدوز که بسیار مجلل و عالی است، اشبه به شهرهای اروپاستــ همان طور عمارات مرتفع و هتلهای خوب و قهوهخانه و رستورانهای ممتاز دارد ـ اگر چه نمیتوان مثل فرنگستان گفت ـ ولی بالنسبه خوب است. اما قسمت چهارم طرف اسکودار است که در قسمت آسیای عثمانی واقع است و دریا فاصلهٔ میانهٔ این طرف و آن طرف است و از حیثیت بنا و عمارات این قسمت که قسمت چهارم باشد پستتر است و بالجمله ازین چهار قسمت دو قسمت آن که یکی سرای یلدوز باشد در نهایت نظافت و پاکیزگی و قشنگی است که پهلو به پهلوی قصور عالیهٔ اروپا میزند و دیگری که بیاوغلو باشد نیز بالنسبه بد نیست و تا یک درجهای پاکیزه و مرغوب است اما کوچهها و خیابانهای خیلی تنگ کموسعت دارد ولی دو قسمت استانبول و اسکودار پاکیزگی و نظافتی چندان ندارد
Sajede Aghababaei
و میتوان گفت استانبول منقسم بر چهار شهر است که هر چهار از هم جدا است و یک قسمت از آن چهار شهر استانبول است که همه را در خارج به نام استانبول میخوانند. قسمت اول همان استانبول است که قدیمترین آبادی این محل است و مسجد ایاصوفیه و سایر مساجد عالیه و عمارات دولتی بابعالی و غیره در آن قسمت واقع است و یک رشتهٔ بغاز فاصلهٔ میانهٔ شهر استانبول است به این طرف که به واسطهٔ دو پل طولانی بهم وصل شده است و سرای یلدوز که در حقیقت ارک دولت و خودش به منزلهٔ یک شهری است در این طرف واقع شده، با مقداری ابنیه و عمارات دولتی که قبل از عهد سلطنت سلطان حالیه، سایر سلاطین عثمانی در کنار دریا بنا کردهاند که مجاور قصر یلدوز است مثل عمارت دولمهباغچه و توپخانهٔ عامره و مسجد سلطان عبدالعزیز و غیر و غیره که خارج از محوطهٔ سرای حالیهٔ سلطنت اما به نام مجاور قصر یلدوز خوانده میشود و در ضمن سایر مردم هم خانهها و عمارات و دکاکین و قهوهخانه و غیره در اطراف یلدوز ساختهاند که موسوم به مجاور قصر یلدوز شده است
Sajede Aghababaei
حجم
۴۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۴۲۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان