بریدههایی از کتاب سلوک شعر (نقد و تئوری شعر)
۴٫۸
(۱۱)
بسیاری از چیزها یا پدیدهها، وقتی به گفته یا نوشته درمیآیند، بخشی از آنها یا همهاش در بین راهِ انتقال از طریق زبان، گم یا حذف میشود.
plato
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
plato
برای شناخت هستی، ابزاری یا عنصری جز زبان وجود ندارد
plato
اما شاعر به خودآگاه یا شعور مجهز است و آن لحظههای بروزِ ناهشیاری یا بیداریِ درونهٔ جان را با دانستگیِ خود انسجام میدهد.
زینب آذرگشب
در آسمان درها نهی، در آدمی پرها نهی
صد شور در سرها نهی، ای خلق سرگردان تو
plato
«تنها صداست که میماند.»
plato
من به زیباییِ بیعلم خریدار نیم
حُسن مفروش دگر با من و کردار بیار!
عاشقان خطوخال تو بدآموزانند
دیگر این طایفه را راه مده بر دربار
اندر این دور تمدن صنما، لایق نیست
دلبری چون تو ز آرایش دانش به کنار
ننگ باشد که تو در پرده و خلقی آزاد
شرم باشد که تو در خواب و جهانی بیدار
plato
طی مکان ببین و زمان در “سلوک شعر”
کاین طفل یکشبه ره صدساله میرود
plato
نگر تا حلقهٔ اقبالِ ناممکن نجنبانی
plato
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشمهای تو سرچشمهٔ دریاهاست
plato
وقتی شاعر کهن از محبوب یا معشوق سخن میگوید، چهرهٔ مرد و زنِ بخشندهٔ لذت، یکی است؛ چرا که موقعیت یا شأن انسانیِ زن مطرح نیست. زن نیز مانند مغبچه، شراب، گل، چمن و... وسیلهای است برای کاملشدن لذت لحظهای شاعر.
plato
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نیِ کلک، همه قند و شکر میبارم
plato
اصولن اگر بخواهیم برای شعر هدفی قائل باشیم، باید بگویم که هدف شعر، خود شعر است. همانگونه که هدف زندگی، خود زندگی است
karen
شعر را بهزور نمیشود سر هم کرد. البته میشود این کار را کرد، ولی دراینصورت، دیگر شعر نیست، شعار یا مقالهای موزون یا ناموزون و یا اجتهاد خواهد بود.
شلاله
«راست میگوید آن حیوانک
میدهند از پس این پرده که هست،
پردهداران سحر،
روشنی دست بدست
زن تو چشم براه است هنوز
مانلی تند برو صبح شده است!»
plato
درعینحال باید گفت که این یار، همیشه زن نیست، مغبچه یا پسر نوجوان خوشرویی است که لذتجویی را کامل میکند.
plato
نخست اینکه معیار خوبی، فرمانبری است. پس باید فرماندهای باشد که زن از آن فرمانبری کند. و فرمانده کسی جز شوهر، پدر و یا بهطور کلی «مرد» نیست. پس زن در ردهای پایینتر بهعنوان فرمانبَر عمل میکند.
پس اگر فرمانبر از فرمان سرپیچی کرد، باید تنبیه شود. یعنی اگر زنی اعتراض کرد (به نابسامانی یا هر مشکلی)، یعنی بانگ او در خانه بلند شد و یا اگر خواست به کوچکترین حق خود (مثل حرفزدن با دیگری و یا از خانه بیرونرفتن) دست یابد، همهٔ اینها نشانهٔ نافرمانبری و مستوجب تنبیه است
plato
چه نغز آمد این یک سخن زان دو تن
که بودند سرگشته از دست زن
یکی گفت کس را زنِ بد مباد
دگر گفت زن در جهان خود مباد
plato
در خرّمی بر سرایی ببند
که بانگ زن از وی برآید بلند
چو زن راه بازار گیرد بزن!
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
plato
یا شعر نظامی گنجوی که در آن هر کجا قتلی روی میدهد، دخالت زن را حتمی میداند
plato
حجم
۲۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان