بریده‌هایی از کتاب انگیزش؛ منطق پنهانی که انگیزه‌های ما را شکل می‌دهد

پژوهش‌هایی که تفاوت بین معنابخشی و شادی را آزمایش می‌کنند، یافته‌اند چیزهایی که به ما احساس معنادار بودن می‌دهند، لزوماً ما را شاد نمی‌کنند. علاوه بر این، افرادی که اعلام می‌کنند زندگی معنادار مفیدی دارند، بیشتر به انجام کار برای دیگران علاقه دارند، در حالیکه افرادی که فقط بر روی کارهای خودشان تمرکز دارند،

روابط خوب تبادلی نیستند؛ نیاز ما به ارتباط داشتن و اتصال، آنها را در مقیاس زمانی بلندتری مهار می‌کند. شما زحمت صرف انرژی زیادی در یک رابطه کوتاه مدت را به خودتان نخواهید داد. خواه یک شریک رمانتیک باشد یا کارفرما، همکار یا آپارتمان. اما اگر به آن رابطه به عنوان یک رابطه بلند مدت فکر کنید آن وقت برانگیخته خواهید شد که عشق، اعتماد، انرژی و زمان بیشتری از خودتان را سرمایه‌گذاری کنید. این مفهوم سرمایه‌گذاری، پایه عهد و پیمان ازدواج است. و این پایه فداکاری درست، اعتماد و وفاداری در محل کار است.

عمیقاً و به طور صریح درباره اثرات برخوردهایتان فکر کنید. امید من این است که با فهمیدن برخی نیروهای پنهانی انگیزشی، گسترش محرک‌های نسبی و ملموسی که بر ما تاثیر می‌گذارند را آسان‌تر خواهیم یافت. در مجموع، اگر یک کلمۀ با محبت به طور حیرت‌انگیزی بتواند افراد را به انجام بهتر کارها وادار کند، دیگر چه گنجینه‌های پنهانی از انرژی، فداکاری و تعهد را ممکن است بیابیم؟

او آثار گرانقدری را در جهان به جای گذاشت، شامل شاهکار «انسان در جستجوی معنا» که در آن این کلمات را آورده است: «برای اولین بار در زندگی‌ام حقیقت را دیدم که تبدیل به آهنگ شده و توسط بسیاری از شاعران، متفکران به عنوان آخر فرزانگی اظهار شده است. حقیقت - که عشق، معنا و ارتباط نهایی و بزرگترین هدفی هستند که بشر می‌تواند آرزو کند. سپس من به معنای بزرگترین معمایی که بشر و باور بشری باید بیان کند دست یافتم: رستگاری بشر در عشق است.»

در مجموع ما برای درک پیچیدگی انگیزشی انسان چه درس‌های خاصی آموختیم؟ در میان تمام نیروهای انگیزشی در جهان، این طور بدست آمد که پول انگیزانندۀ ساده و بزرگی که اکثر ما فکر می‌کنیم، نیست. در حقیقت، بعضی اوقات حتی جلوگیرنده است. همچنین آموختیم که در بعضی مواقع، تمام ما، وقتی کار دیگران را نادیده می‌گیریم، انتقاد می‌کنیم، اعتنا نمی‌کنیم یا حتی خراب می‌کنیم، به انگیزش افراد تجاوز (یا حتی قتل) می‌کنیم. ما همچنین آموختیم که با انواع نیروهای ناملموس و احساسی بسیار بیشتر بر انگیخته می‌شویم: نیاز به تصدیق شدن رسمی و احساس مالکیت، احساس موفقیت و پیروزی، یافتن امنیت، یک تعهد بلندمدت و احساس هدف مشترک. ما می‌خواهیم احساس کنیم که کار و زندگی‌هایمان در راهی، حتی پس از مرگ اهمیت داشته باشد. برای برانگیختن موفق خودمان و دیگران، نیاز داریم که حس ارتباط و معنا ایجاد کنیم – یادتان باشد که معنا همیشه مترادف شادی شخصی نیست. به طور قابل بحث، قوی‌ترین انگیزاننده در جهان ارتباطمان با دیگران است.

در یک اقتصاد دانش بنیان رو به رشد، این مساله مهم است که سازمان را در راستای دیدگاه مارکس طراحی کرد. در اقتصاد دانش بنیان، محل کار شدیداً بر اطمینان و اعتماد، درگیری و حسن نیت تکیه می‌کند - هرچه استقلال هر فرد افزایش یابد، احساس ارتباط افراد با سازمان نیز افزایش خواهد یافت.

علاقه‌مند کردن مردم به کارشان با اضافه کردن معنا، سرمایه‌گذاری شخصی و ارتباطات، می‌تواند مزایای قابل توجهی برای کارمندان و کارفرمایان خلق کرده و کیفیت کار، دلگرمی‌و بهره‌وری تمامشان را بهبود دهد.

یافته‌ها نشان می‌دهند وقتی ما در میان انجام یک فعالیت هستیم، بر روی لذت ذاتی آن وظیفه تمرکز داریم، اما وقتی از قبل به پیشبرد وظیفه مشابه فکر می‌کنیم، بر روی محرک‌های خارجی، مثل پول و پاداش‌ها بیشتر تمرکز می‌کنیم.

انگیزش دقیقاً چیست؟ با توجه به لغت‌نامۀ آنلاین مِریام وِبستر، این کلمه به معنی «عمل یا فرآیندِ دادنِ دلیل به کسی برای انجام چیزی»، یا «شرایط مشتاق بودن به انجام عملی یا کاری» است.

برای برانگیختن موفق خودمان و دیگران، نیاز داریم که حس ارتباط و معنا ایجاد کنیم – یادتان باشد که معنا همیشه مترادف شادی شخصی نیست. به طور قابل بحث، قوی‌ترین انگیزاننده در جهان ارتباطمان با دیگران است.