اوه، هیتکلیف تو نباید از خود ضعف نشان دهی و خودت را دستکم بگیری. این چینی را که وسط ابروهایت افتاده، میبینی؟ آن ابروان پرپشت را میبینی که چطور به عوض آنکه رو به بالا رفته باشند، به زیر خمیدهاند؟ آن دو چشم سیاه را میبینی که به مانند ابلیس، اینگونه عمیق در چهرهات فرو رفتهاند و هرگز دریچههای خود را به روی دنیا نمیگشایند، بلکه همیشه چون دو جاسوس زیر ابروانت کمین کردهاند و از روی بدجنسی و شرارت برق میزنند؟ به جای اینکه آرزو کنی جای ادگار لینتون باشی سعی کن آن چینها را برطرف سازی، ابروهایت را خیلی جدی و محکم بالا ببری تا اخمهایت باز شوند و آن چشمهای شیطنتبار را تبدیل به دو فرشته خوب و سر به راه کنی.
نون