بریدههایی از کتاب خیابان چرینگ کراس شمارهی ۸۴
۴٫۱
(۹۲)
من عاشق کتابهای دستدومی هستم که صفحهای که صاحب قبلیاش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده میشود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتابهای نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»
Sophie
نظر من هیچ چیزی کمارزشتر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیشپاافتاده نیست
mina
گفته بودم بالاخره یک کاغذبُر عالی پیدا کردم؟ یک چاقوی میوهخوریِ دستهصدفی است. مادرم یک عالم از آنها برای من گذاشته، یکی از آنها را در جامدادی روی میزم نگه میدارم. شاید من با آدمهای اشتباهی رابطه دارم، اما محال است دوازده مهمان داشته باشم که همینطوری بنشینند و همزمان میوه بخورند
Hossein Heydari
من نویسندهٔ فقیری هستم که سلیقهٔ عتیقهای در کتابها دارم و تهیهٔ چیزهایی که میخواهم در اینجا غیرممکن است
Yasaman
زمستانی سرد و طولانی در پیش است و من غروبها بچهداری میکنم و به کتاب نیاز دارم. حالا ننشین؛ برو چند کتاب برایم پیدا کن.
da☾
قصد ندارم بیخیال خرید کتاب بشوم، هرچند باید برای خریدشان پول داشته باشی.
da☾
توریستها با تصورات قبلی به انگلستان میروند و اغلب آنچه را که به جستوجویش رفتهاند مییابند. به او گفتم من به جستوجوی ادبیات انگلیسی به انگلستان خواهم رفت و او گفت:
«پس آنجاست.»
da☾
چرا آدمهایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمیبینند، کتابدزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
MarjanSmir
من اینطوری دوست دارم؛ من بهشدت عاشق کتابهای من-خودم-آنجا-بودم هستم.
da☾
باورت میشود جان دان با دختر اشرافزادهٔ رئیسش فرار کرد و بهخاطر آن در برج زندانی شد، گرسنگی کشید و بعد مذهبی شد؟
حالا گوش کن. مبلغ ۵ دلار ضمیمهٔ نامه کردم؛
باران ریزوندی
هیچ چیزی کمارزشتر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیشپاافتاده نیست.
شراره
آیا سفرنامهٔ دو توکویل به آمریکا را دارید؟ یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدمهایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمیبینند، کتابدزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
Hrays
آیا سفرنامهٔ دو توکویل به آمریکا را دارید؟ یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدمهایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمیبینند، کتابدزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
marziye
قبل از اینکه کتابفروشی را ببینی، بویش را حس میکنی، بویی که آدم خوشش میآید. نمیتوانم بهآسانی بیانش کنم؛ اما ترکیبی از بوی خاک، نا و گذر زمان، و دیوارها و کفهای چوبی.
marziye
من عاشق جملههای تقدیمنامهٔ روی صفحهٔ اول کتاب هستم و همینطور یادداشتهای حاشیه، من حسّ دوستانهٔ ورقزدن صفحاتی را که شخص دیگری قبلاً آن را ورق زده است دوست دارم و خواندن عبارتهایی که شخص دیگری مدتها قبل خوانده، توجهم را به خود جلب میکند.)
marziye
من عاشق کتابهای دستدومی هستم که صفحهای که صاحب قبلیاش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده میشود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتابهای نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»
marziye
یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدمهایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمیبینند، کتابدزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
من عاشق جملههای تقدیمنامهٔ روی صفحهٔ اول کتاب هستم و همینطور یادداشتهای حاشیه، من حسّ دوستانهٔ ورقزدن صفحاتی را که شخص دیگری قبلاً آن را ورق زده است دوست دارم و خواندن عبارتهایی که شخص دیگری مدتها قبل خوانده، توجهم را به خود جلب میکند.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
کسانی که به انگلستان میروند دقیقاً همان چیزی را که به جستوجویش رفتهاند مییابند.
نسیم رحیمی
دیگر هیچ چیزی ارزان نیست؛ یا «منطقی» است یا «با قیمت معقول». روی ساختمانی که در خیابان در حال بالا رفتن است، تابلویی نصب شده که رویش نوشته شده:
«آپارتمانهای یک و دوخوابه
با اجارههای منطقی.»
نسیم رحیمی
حجم
۱۹۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۹۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۸,۹۰۰۳۰%
تومان