بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴ اثر هلین هانف

بریده‌هایی از کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

نویسنده:هلین هانف
مترجم:لیلا کرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۷ رأی
۴٫۲
(۸۷)
از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
باورت نمی‌شود اگر بدانی (منی که از رمان متنفرم) بالاخره به‌سراغ جین آستین رفتم و غرور و تعصب چنان هوش از سرم بُرد که نمی‌توانم آن را به کتابخانه پس بدهم تا اینکه تو یکی برای خودم پیدا کنی.
marziye
آیا سفرنامهٔ دو توکویل به آمریکا را دارید؟ یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
sadafi
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
کاش این‌قدر با ملاحظه تقدیم‌نامه‌هایتان را روی یک کارت ننوشته بودید، و آن را روی صفحهٔ سفید اول کتاب می‌نوشتید. این تأثیرِ شغل کتاب‌فروشی روی همهٔ شماست، احتمالاً نگران بودید از ارزش کتاب بکاهید. شما ارزش آن را برای مالک فعلی‌اش افزایش می‌دادید (و احتمالاً برای مالک بعدی‌اش.
Hossein Heydari
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
نیومن تقریباً یک هفته پیش رسید و من تازه دارم از هیجانِ داشتنش بهبود پیدا می‌کنم. کل روز آن را نزدیکم روی میز می‌گذارم؛ هرازچندگاهی دست از تایپ کردن برمی‌دارم، دست دراز می‌کنم و آن را لمس می‌کنم. نه برای اینکه چاپ اول است، من فقط هرگز کتابی به این زیبایی ندیده بودم. به‌طرز مبهمی نسبت به داشتنش احساس گناه می‌کنم. انگار تمامِ آن چرم درخشان و نقوش طلایی و چاپ زیبا به کتابخانه‌ای از چوب کاج یک خانهٔ اربابی انگلیسی تعلق دارد؛ و می‌خواهد کنار شومینه، روی صندلی راحتی چرم یک نجیب‌زادهٔ اصیل خوانده شود - نه روی یک کاناپهٔ تختخواب‌شوی دست‌دوم در آلونکی یک‌اتاقه
Hossein Heydari
قرار بود روزی که آنگلر رسید، نامهٔ تشکرآمیزی برایت بنویسم. فقط چاپ چوبی‌اش به‌تنهایی ده برابر قیمت کتاب می‌ارزد. در چه دنیای عجیبی زندگی می‌کنیم که این‌قدر راحت می‌توانیم مالک چیزی به این زیبایی باشیم؛ آن هم به قیمت یک بلیت نمایش برادوی، یا یک‌پنجاهُم روکش یک دندان.
باران ریزوندی
باید اضافه کنم همهٔ اجناس داخل بسته چیزهایی بودند که ما دیگر در مغازه‌ها نمی‌بینیم و فقط می‌توانیم در بازار سیاه پیدایشان کنیم. از محبت و بخشندگی بی‌اندازهٔ شماست که به یاد ما بودید، بی‌اندازه سپاسگزاریم.
real.mangata
من هر بهار کتاب‌هایم را تمیز و مرتب می‌کنم و آنهایی را که هرگز دوباره نمی‌خوانم، مثل لباس‌هایی که دوباره قرار نیست بپوشم، دور می‌ریزم. همه از این کار من تعجب می‌کنند. دوستانم درخصوص کتاب‌ها عجیب‌وغریب‌اند. آنها همهٔ کتاب‌های پرفروش را می‌خوانند و در حداقل زمان ممکن تمامشان می‌کنند. من فکر می‌کنم آنها خیلی جاها را جا می‌اندازند و نخوانده رد می‌شوند؛ و هیچ‌وقت چیزی را دوباره نمی‌خوانند، برای همین یک سال بعد، حتی یک کلمه‌اش را هم به‌خاطر نمی‌آورند. اما وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد! چرا نه؟ از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
marziye

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۸,۹۰۰
۳۰%
تومان