بریدههایی از کتاب خوشه های خشم
۴٫۱
(۱۱۴)
آفتاب مثل تکهی بزرگ و سرخرنگ در افق سرگردان مانده و بعد فرو رفت و ناپدید شد. در آنجا که تکهی قرمز رنگ گم شده بود آسمان درخشید. پاره ابری که به یک تکه پارچهی خونآلود میمانست و بالای گریزگاه خورشید آویزان بود. تاریکی از افق شرق بالا خزید. سپس از همانجا، از جانب مشرق پاورچینپاورچین بر زمین لغزید. ستارهی زهره در تاریکی میدرخشید و چشمک میزد. گربهی خاکستری رنگ آهسته و دزدکی به سوی انبار رفت و مثل یک سایه در آن محو شد.
علی پیلپا
مستأجر باز میاندیشید: «اما اگر آدم مُلکی داشته باشد که آن را نبیند یا وقت نداشته باشد انگشتهایش را در آن فرو کند و یا نتواند در آن گردش کند ـ خب، آنوقت ملک بهصورت انسان درمیآید. هر کاری که دلش بخواهد نمیتواند بکند، هرچه بخواهد نمیتواند فکر کند و مالک نه تنها بزرگ نیست بلکه کوچک است. فقط ملکش بزرگ است و او نوکر ملکش است. این هم اینجوری است.»
علی پیلپا
مستأجر میاندیشید: «عجب اوضاع مسخرهای راه انداختهاند. اگر کسی تکه زمین کوچکی داشته باشد، آن ملک عین خودش و پارهی تنش است. اگر ملکی داشته باشد میتواند در آن راه برود و آن را آباد کنه، و اگر محصولش خوب نبود غمگین شود، و هر وقت باران ببارد خوشحال شود، چون ملک مال خودش است او از یک نظر خودش را بزرگ میبیند چونکه صاحب آن است. اینجوری است.»
علی پیلپا
راننده بر صندلی آهنیاش نشسته و از کشیدن خطهای مستقیمی که به ارادهی او نبود لذت میبردو به آنها افتخار میکرد. به تراکتوری افتخار میکرد که نه دوستش داشت و نه مال او بود، به قدرتی افتخار میکرد که قدرت کنترلش را نداشت.
علی پیلپا
بر فکر و شعورش عینک و بر اعتراضش پوزهبند زده بود. او نمیتوانست زمین را آنجور که بود ببیند
نیلوفر
بعضیها هم به ریاضیات احترام میگذاشتند و آن را میپرستیدند زیرا ریاضیات پناهگاهی برای فرار از اندیشیدن و احساسات بود.
نیلوفر
اونا نمیدونن تیر از کجا میآد. دستپاچه میشن.»
جود گفت: «آره، بزن.»
کیسی آهسته گفت: «این کارو نکن. هیچ فایدهای نداره. ما باس کاری کنیم که فایدهای داشته باشد.»
Mohamad amin Ahmadzadeh
ما افتخار میکنیم میتونیم تحمل کنیم. بابای من همیشه میگفت: همه میتونن زه بزنن، اما مرد اونه که دووم بیاره.
fatemeh
تو کسی را که باید میکشتی، نکشتی.»
melly
تمام بدنش کلاً سنگین و متین بود. تمام اندیشه و عملش متوجهی وجود بچه بود. اگر روی پایش ایستاده بود بهخاطر بچه بود. در نظر او تمام زمین آبستن بود، دنیا برای او در تولیدمثل و مادری خلاصه میشد.
Soheyla
حجم
۵۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۶۱۴ صفحه
حجم
۵۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۶۱۴ صفحه
قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
تومان