بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوچه‌ ابرهای گمشده | طاقچه
کتاب کوچه‌ ابرهای گمشده اثر کورش اسدی

بریده‌هایی از کتاب کوچه‌ ابرهای گمشده

نویسنده:کورش اسدی
انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۳ رأی
۳٫۲
(۱۳)
«من با ذهنِ ایرانی جماعت عشرتی می‌کنم. با این آش‌ِ درهم‌جوش. آش‌رشته. می‌دانی، نویسنده‌های این مملکت تکلیف‌شان روشن نیست. نه تکلیف‌شان با خودشان روشن است نه با دنیای‌شان. این تخم لق را کی گذاشت؟ ببینم، به نظرت بهترین کارِ هدایت کدام است؟» «بوف کور.» «بهترین اثر هدایت وغ‌وغ‌صاحاب است.» «نمی‌فهممش. هیچ‌وقت نتوانسته‌ام همه‌اش را بخوانم.» و چای ته لیوان را ریخت توی حلقش ــ تلخ تلخ. «شاهکارِ هدایت وغ‌وغ‌صاحاب است. برای این‌که راه دستش همین است. هدایت ذاتاً آدم طنازی بود. ولی به طنز نچسبید. فکر می‌کرد کافی نیست. هی نوک زد به این‌ور و آن‌ور. سیاست. شوخی با مذهب. تصحیحِ متون. داستانِ عامیانه. هر کار که فکر می‌کنی کرد.
حسین احمدی
کاش می‌شد با هر حمام آدم از داخل هم پاک شود.
znargesa
ولی درستش مگر همین نیست؟ همین‌که وهم‌هایت واقعی‌تر از واقعیت شود تا آن‌جا که دیگر مرزی وجود نداشته باشد بین خیال و واقعیت
thefairophelia
ممشاد همیشه به کارهایی که آدم‌های دوروبرش پنهان از چشمش انجام می‌دادند،‌ حتی اگر که آن کار برای او و به نفعش هم بود، انگِ آدم‌فروشی می‌زد و ناجوانمردی. مثلِ همان قضیه‌ی آزاد کردنِ جنس‌هایش از گمرک. که یکی از آدم‌هایش بدون این‌که به ممشاد بگوید، همین‌طور سرخود راهی پیدا کرده بود و تمامِ جنس‌ها را از توی گمرک آزاد کرده بود. ممشاد آن روز وقتی که فهمیده بود، همان‌جا پشتِ تلفن درجا اول دستورِ اخراجِ طرف را داده بود و بعد گوشی را گذاشته بود و هی آدم‌فروش آدم‌فروش گفته بود. آدم‌فروش!
حسین احمدی
و کی بود؟ من کی‌ام؟ این آدم کیست که رابطه‌اش با زنش شبیه شکنجه است؟ آدم‌ها آدم چیست؟
حسین احمدی
ازدواج مثلِ میخ زنگ‌زده توی چوب است. که نوکش توی چوب کج شده و زنگ زده. آدم زنگ می‌زند توش و بیرون نمی‌آید دیگر.
حسین احمدی
جمله‌ها باز شده‌اند. حالم بهتر شده. واژه‌ها رهایند و می‌ریزند ــ درست شد حرف، جایی‌ست بین مغز و دست. فضایی که خیالِ ناب آن‌جاست. حرف‌های خیال آن‌جاست، پشتِ یک دیوارِ سهم. جایی میانِ مغز و دست. میانِ صدا و شکل. و من فقط یک شب‌هایی به آن‌جا می‌رسم! و صبح که نوشته‌هایم را می‌خوانم نمی‌فهمم این زبانِ کیست؟
حسین احمدی
بعدش گلستان. چوبک آل‌احمد همین راه را ادامه دادند. این‌ها همه شاگردِ هدایت هستند. نگاه‌شان کن! همه‌شان می‌خواسته‌اند هم نویسنده باشند هم عالمِ دهر. هم مترجم هم منتقد هم نویسنده هم روشن‌فکر هم، خلاصه، همه‌چیز.
حسین احمدی
در غیبت درازِ پریا، خودش را گم کرد توی کتاب‌ها. اول‌ها، کتاب بیشتر چیزی بود برای فروش. برای درآوردنِ پول. بعد یواش‌یواش شروع کرد به خواندن. و عادت کرد به جمع کردنِ کتاب برای خودش. کتابخانه‌ی شخصی شما را خریداریم روی یک تکه‌کاغذ می‌نوشت می‌گذاشت سرِ بساط. برخی نشانی خانه‌شان را می‌دادند. یک عمر کتاب خریده بودند. جلدجلد چیده بودند کنارِ هم تا یک کتابخانه‌ی کامل شکل گرفته بود. و حالا یک‌جا همه را می‌فروختند و می‌رفتند. می‌رفتند لابد تا خودشان را گم کنند توی یک چیزِ دیگر در جای دیگری. می‌رفتند تا در جایی دیگر باز از سر آغاز کنند. خودش که پا گذاشت توی این شهر مگر چه داشت؟ خودش بود و لباس‌های تنش. کنده شده بود. پرت شده بود.
حسین احمدی

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد