بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم | صفحه ۸۳ | طاقچه
کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اثر اسلاونکا دراکولیچ

بریده‌هایی از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

۴٫۱
(۲۴۳)
اینکه کوکا و پیتزا را نه‌تنها به عنوان غذای خاص و گران، بلکه بیش از آن، به عنوان حق انتخاب به تو می‌دهند، به نظرم مثل نوعی تحقیر آدمی و نوعی امپریالیسم می‌آید، شاید چون در اینجا چیزی که تقریبا نیست حق انتخاب است.
mohamad
ظاهرا این تناقض فکر کسی را به خودش مشغول نمی‌کند که با وجود اینکه در سراسر لهستان میوه پرورش می‌دهند، هیچ جا آب‌میوه نیست ولی کوکا همه جا هست. اما اینجا کوکا، مثل هر چیز آمریکایی دیگر، بیشتر یک نماد است تا یک نوشیدنی.
mohamad
شاید کمونیسم دارد فرو می‌پاشد، اما به چه بهایی؟ چند قربانی دیگر مثل تانیا خواهد گرفت؟ ــ قهرمانان بزرگ، زندانیان سیاسی، یا ناراضیان سیاسی را نمی‌گویم، آدم‌هایی را می‌گویم که فقط دیگر تاب و تحمل آن را ندارند.
mohamad
تیموثی گارتُن اَش در کتابش ما مردم درباره تغییرات سیاسی اروپای شرقی می‌گوید: «گاهی اوقات، یک شانه بالا انداختن، یا حرفی که اتفاقی به زبان می‌آید، از صدها سخنرانی گویاتر است.»
mohamad
دموکراسی چیزی نیست که خودش بی‌هیچ زحمت و تلاشی از راه برسد. چیزی است که باید برای به دست آوردنش جنگید. و همین است که راه رسیدن به آن را اینقدر دشوار می‌کند
lordartan
چون کمونیسم بیش و پیش از آنکه یک ایدئولوژی سیاسی یا روش حکومت باشد، یک موقعیت ذهنی است. قدرت سیاسی ممکن است یک‌شبه دست‌به‌دست شود، زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به‌سرعت از آن تبعیت کند، اما شخصیت آدم‌ها، که تحت حکومتِ رژیم‌های کمونیستی شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد.
lordartan
با اینکه بعضی از آنها را پیشتر اصلاً ندیده بودم، احساس می‌کردم طرح کلی زندگی‌هایمان تقریبا عین هم است. ما همه اجبارا زیرِ فشار یک سیستم کمونیستی زندگی کرده بودیم، سیستمی که در هر کشوری که برقرار بود، آدم‌ها را به‌یکسان خرد می‌کرد
lordartan
ما همه اجبارا زیرِ فشار یک سیستم کمونیستی زندگی کرده بودیم، سیستمی که در هر کشوری که برقرار بود، آدم‌ها را به‌یکسان خرد می‌کرد؛ البته، علاوه بر این، ما زن‌ها چشم‌انداز مشترکی هم در زندگی داشتیم که با چشم‌انداز مردها متفاوت بود. ما «از پایین» به مسائل نگاه می‌کردیم، چشم‌اندازمان ساده و پیش‌پاافتاده بود. اما امر سیاسی یعنی امر پیش‌پاافتاده.
اکرم
همه می‌گفتند «عادت می‌کنی، فقط یه کم صبر کن، می‌بینی. چند روز که بگذره، دیگه حتی اونها رو نمی‌بینی ــ نه کارتن‌خواب‌ها رو، نه گداها رو، نه آدم‌های فقیر رو.» ولی هر روز که می‌گذرد بیشتر آنها را می‌بینم ـ
امیرمهدی صفار
در جامعه‌ای که حکومتش توتالیتر است، آدم ناچار است با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد؛ راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمی‌شود. به صورت نیرویی خشن، بی‌رحم و آشکار باقی می‌ماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین می‌کند: چه بخوریم، چطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک مرض، طاعون، یک بیماری همه‌گیر، هیچ‌کس را مستثنی نمی‌کند.
Ken

حجم

۲۰۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۲۰۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان