بریدههایی از کتاب انتقام، انتقام، انتقام
۲٫۷
(۴۲)
عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بهدست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشنبین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان میدانست.
"Shfar"
کم کم در چهارراه «عشق و احساسات» جا گرفت.
~sahar~
میزهای رنگ و رو رفته و مندرس کافههای
~sahar~
در میان برقهای شادی و پیروزمندی میگفت: چشمم کف پاش
~sahar~
بارها که مهمانی از سر گذر به خانهشان میآمد علیا مخدره مادرش فروغالزمان با غروری که میلیونها ریال نمیتوانست با آن برابری بکند این راز سربسته را با زنان محله در میان میگذاشت و در میان برقهای شادی و پیروزمندی میگفت: چشمم کف پاش، این هادیِ ما آدم را از خنده رودهبر میکند.
سپیده
وقتی که این نویسنده و شاعر شهیر تازه پا به سن گذاشته بود، دم به دم که از گردوبازی و تیله بازی در سر کوچه خسته می شد و به خانه برمیگشت مرحومهی اشرفالسادات جدهی بزرگوراش او را زانوی از کار افتادهی خود می نشاند، دزدانه بوسهای از لبان پرگوشت بیرنگش می ربود، دستی به زلفان مشکریزِ او میکشید و باز بار دیگر خوشمزگیهای یکی دوساعت پیش او را به یادش میآورد و ده پانزده شوخی رکیک نمک و فلفل دار دیگر به او یاد میداد.
سپیده
عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بهدست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشنبین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان میدانست.
شیرین
مسلمان نشنود کافر نبیند.
~sahar~
«عشق جانکاه»، «سردابهی احساسات»، «در پشت بام کامیابی»، «آیین دل بدست آوردن»، «دوشیزهی پس قلعه»، «معشوقه عینکی تجریش»، مهمترین کتابهایی است که هر کدام از آنها یک بار چاپ شده و هنوز نسخههای آنها را در کنار خیابانها و پشت در دکانهای بسته میتوان دید.
~sahar~
خندههای رضایت و شادی که در لبها نفش میبست، برقهای غرور و کامیابی که در چشمها منعکس میشد، بوسهای گرم آبدار که بر سر و صورت او میبارید او را در جهانی از کامرانی و لذتبخشی میگرداند که تا کسی این افتخارات نصیبش نشده باشد نمیتواند آن همه پیروزمندی را درک کند.
~sahar~
حجم
۰
تعداد صفحهها
۱۷ صفحه
حجم
۰
تعداد صفحهها
۱۷ صفحه