بریدههایی از کتاب بوطیقای فضا
نویسنده:گاستن باشلار
مترجم:مریم کمالی، محمد شیربچه
انتشارات:روشنگران و مطالعات زنان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
«یکی از بزرگترین آموختههایی که بر سراسر کودکیام سیطره داشت:
هرگز با دهان باز چیزی مخور».
کوله
پویا پانا
بیتردید به فراغت زیادی نیاز است تا جهان را مینیاتوری کنیم.
پویا پانا
ژوزف ژوبرت آرامش ذاتی واژهها را میفهمد،
پویا پانا
انسانی که بر بیعدالتیهای آدمی و سرنوشت طغیان میکند. نظیر سالاودین موجودی غمگین و ضعیف که در اتاق تنگ و تاریک خود قرار میگیرد و دقیقآ همین تنگ و تاریکی اتاق او را وادار به فکر کردن میکند: «اگر این اتاق کوچک نبود چه میکردم. اتاقی به ژرفا و رازآلودگی صدف؟ آه! حلزونها نیکبختی خود را در نمییابند.»
پویا پانا
چرا در خانههای قدیمی تا این حد سرشار از شادی زندگی میکنیم؛ چرا این ساعات زودگذر را امتداد نمیدهیم؟ اینجا به چیزی بیش از واقعیت احتیاج است. در آن ساعات چندان به رویا نمیپردازیم و تا آن زمان که این احساس دوباره با خیال همراه نشود، بنای دوبارهاش بسیار سخت است. اذهان ما درگیر حقیقت است. در فراسوی خاطرهها این حقیقتِ همیشگی خفته است که میبایست خیالهای عالی را تجسمی دوباره بخشیم و رویایی بپردازیم که ما را به شادی آورد:
«کجا تو را گم کردهام
ای زیباپرستی لگدمالشدهی من؟»
پویا پانا
برای پدیدارشناسی که به دنبال ریشههای سکونت است، متن کتاب «خدمتکاران» اثر هنری باشلین، سندی خالص و عمیق است. بدین قرار در این لحظات نیروی عجیبی احساس میکردم. از بقیهی فرانسه و از تمام جهان دل بریده بودم. دلام به تخیل خوش بود. (هر چند احساساتام را برای خودم نگاه میداشتم). در دل بیشهها زندگی میکردیم؛ در کلبهی گرم و آسودهی زغالسوز. دلمان میخواست صدای گرگهایی را بشنویم که چنگالهای خود را بر تختسنگهای خارا تیز میکنند و به درگاه سنگی ما میکوبند. اما خانهی ما جای کلبه را گرفت و پناهِ گرسنگی و سرمای من شد. اگر میلرزیدم، تنها از سرخوشی بود.»
پویا پانا
«چه چیز زیباتر از جاده است». این نماد و خیالی است از زندگی پرتکاپو و در تغییر.
پس ما هر کدام باید از جادههای خویش سخن بگوییم، از جادههای متقاطع، از نیمکت کنار جاده. باید هر کدام با خود نقشهی مزرعهای را داشته باشیم که در روح خود کشیدهایم.
پویا پانا
هرگاه چیزی منزوی شد مدوّر میشود و صورتی میگیرد که در خود جمع میشود و تمرکز مییابد.
همچنان خواهم خواند...
اگر فیلسوفان راضی میشدند شعر بخوانند، چه بسیار میآموختند!
همچنان خواهم خواند...
بیکرانی یکی از خصایل دینامیک هر رویاپرداز بیصدا و آرام است.
همچنان خواهم خواند...
هر گونه انزوایی در عالم روح، صورتی از پناه است. گوشهها اصلیترین پناهگاههای شایستهی تجربهشدناند. بیشک واپسخزیدن در کنج خویش، بیانی نارسا است. با این وجود خیالات بسیاری در آن خفته است، خیالاتی کهن که از چشم روانشناسی به دور هستند.
همچنان خواهم خواند...
شعار نرمتن این است: «باید زندگی کرد تا خانهی خود را بنا نهاد، نه آنکه خانهی خود را بسازی تا در آن زندگی کنی.»
همچنان خواهم خواند...
فضا چیزی بیش از صحنه در اثر هنری است؛ محوری است که اثر بر حول آن میچرخد.
چڪاوڪ
شاعران به ما کمک میکنند تا در خود آن لذتی را کشف کنیم که گاه در حضور شیء، کاملا آشنا جلوه میکند، لذتی که ما در گستردگی فضای صمیمی خود تجربه میکنیم. به عنوان مثال به ریلکه گوش بسپاریم که بیکرانگی خود را به درختی در چشمانداز خود هدیه میکند.
«بیرون از ما، فضا
در هم مینوردد چیزها را،
میرباید آنها را.
میخواهی به وجود درخت دست یابی؛
با فضای درون لبریزش کن،
فضایی که در وجود توست.
با اضطرار در خویش بگیرش؛
مرزی نمیشناسد.
درخت تنها زمانی واقعی است؛
که در خلوت دل تو جای گیرد».
arman eghbali
خود من پیش از خواندن کتابهای دیوله، تصور نمیکردم که بتوان به راحتی به نامحدود دست یافت. تنها باید در ژرفا رویا بافت. ژرفایی که حدود آن را میزانی نیست.
پس این سؤال مطرح میشود که چرا دیوله به عنوان روانشناس و هستیشناس زندگی آدمی در دریا، پا به بیابان میگذارد؟ کدام دیالکتیک بیرحمانه او را وامیداشت تا بیکرانی آب را به شنهای نامحدود وا نهد؛ دیوله چونان شاعری به این سؤالات پاسخ میدهد
Javad Azar
اما بیکرانی در تنهایی ما آغاز میشود
ali73
خیالپردازی بر ارزش واقعیت میافزاید.
ali73
به عقیدهی من با پرتوافشانی که نقطهی مقابل رابطهی علّی است، میتوان به وسعت واقعی وجود در خیال شاعرانه پی برد.
arman eghbali
همهی صور فلکی از آن توست، آنها در تو وجود دارند و دور از عشق تو واقعیتی ندارند! جهان به چشم آنانی که خویش را نمیشناسند چه دهشتناک است!
باران
آنجا که خیال تازه است، جهان نیز تازه خواهد بود.
باران
حجم
۲۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
حجم
۲۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان