ويکتور هوگو در صحبت و سخنوری، مخصوصاً در مواقع انس و خصوصيت، خيلی ساده و خودمانی بود. در مقابل زنان بیاندازه ادب و احترام را مراعات میکرد.
نوشیکا😉
من به سختی نيکبختی خود را باور میکنم. زيرا هر چه میانديشم کاری که شايستهی اين همه شادکامی باشد انجام ندادهام.
YaSaMaN
با آنکه زندگی من بيشتر با سختی و تلخکامی گذشته است و هنوز هم میگذرد باز نمیخواهم به جای هيچ کس ديگر باشم.
YaSaMaN
سرانجام خزان عمر فرا میرسد. پير میشويم، مانند بوتهی گلی که گلبرگهای خشک شدهاش را پيرامون خويش پراکنده میبيند ما نيز موهای سپيدمان را روی سر و سالهای سپری شده را زير پايمان میبينيم.
YaSaMaN
شايد که آن وجود منفور نيز؛ خود را پاک و منزه میشمرد؛ زيرا که هيچ ذيروحی از نور الهی بیبهره نيست. هر بينندهای گرچه پَست و پليد باشد با انوار مهر و قهر خدايی مأنوس است و ديدهی جانوران مسکين و زشت و ناپاک نيز با شوکت و جلال ستارگان سپهری آشناست.
YaSaMaN
«بلی حقيقت هولناکی است، ولی افول زندگی اين جهان طلوع زندگانی ديگری به شمار میرود. پس نگوييد: مردن: بگوييد: زندگی نوين!»
YaSaMaN
بهار به واسطهی جوانی و جمال بر زمستان فرسوده حق تحکم دارد!
سعید نعمتی
حتی حزن و اندوه فطری «لامارتين» و حسيات شديد و پر هيجان «آلفرد دوموسه» را نيز دارا بود
سعید نعمتی
نقاشیهای زيادی که ابتدا ساده و متوسط و بعدها به تدريج ظريف و مهارتآميز و جالب توجه شد از خود به يادگار گذاشته که بيشتر آنها در «هوتويل هوس» و موزههای بزرگ موجود است
سعید نعمتی
چرا اين دمهای شادمانی میگذرند؟ از چه رو بشر که دارای بازوان توانا و ارادهای استوار است میگذارد اين دمهای خوش را از کنارش بربايند؟ از کجا معلوم که ديگر بار آنها بازگردند؟
کدام يک از آدميان را توانايی آن است که نيکبختی گريخته را باز آورد.
YaSaMaN