بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسکار و خانم صورتی | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسکار و خانم صورتی

بریده‌هایی از کتاب اسکار و خانم صورتی

۴٫۳
(۲۷۴)
به قیافهی خدا روی صلیب نگاه کن، اون درد فیزیکی رو تاب میاره اما درد روحی رو حس نمی‌کنه؛ چون باور داره... بدنش از میخها کمتر درد می‌کشه؛ تکرار می‌کنه... اون‌ها منو اذیت می‌کنن اما من دردی ندارم؛ بفرما همینه! فایدهی ایمان‌داشتن، می‌خواستم این رو نشونت بدم.
zahra
تلاش کردم با مامان بابام صحبت کنم که زندگی یک کادوی بامزهست؛ اولش زیادی تحویلش می‌گیریم فکر می‌کنیم زندگیِ ابدی رو بهدست آوردیم؛ بعد ارزشش رو از دست می‌ده و اون رو مزخرف و کوتاه می‌بینیم؛ تقریباً می‌خواهیم بندازیمش دور! آخرش می‌فهمیم که نه یه کادو بلکه فقط یه امانته و تلاش می‌کنیم اون‌طور که شایستشه باهاش رفتار کنیم.
امیر
فهمیدم که اونجایی؛ رازتو بهم گفتی: «هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
noir
ممنون از اینکه من رو با اسکار آشنا کردی! صدقهسر اون من بامزه بودم؛ از خودم افسانهها درآوردم، من حتی نمیدونستم کشتی چیه! صدقه‌سر اون من خندیدم و شادی رو درک کردم؛ اون به من کمک کرد تو رو باور کنم؛ من سرشار از عشق هستم، عشقی که داره منو می‌سوزونه؛ اون اون‌قدر بهم داده که برای بقیهی زندگیم هم دارمش.
sadaf
تو داشتی سپیده رو میساختی! باید سخت بوده باشه ولی دست‌بردار نبودی؛ هوا روشن می‌شه، هوای سفید و خاکستری و آبی رو فوت می‌کردی و شب رو عقب میدادی و دنیا رو زنده میکردی؛ ولش نمی‌کردی، من فهمیدم که فرق تو با ما اینه که تو خستگی سرت نمی‌شه، همش سرت تو کاره. بفرمایید این روز! بفرمایید این شب! بفرمایید این‌هم بهار! بفرمایید این‌هم زمستون! بفرمایید پگی آبی! بفرمایید اسکار! بفرمایید این‌هم از مامی صورتی! عجب جونی داری! فهمیدم که اونجایی؛ رازتو بهم گفتی: «هر روز طوری به دنیا نگاه کنید که انگار اولینباره!»
sadaf
دکتر دوسلدروف! گوش کنید یه چیزی رو رک و پوست‌کنده بهتون بگم: من همه‌ی دورههای درمانی رو درست گذروندم و شما هم کارتون رو خیلی خوب انجام دادید؛ قیافهی متهم‌ها رو به خودتون نگیرید؛ تقصیر شما نیست که مجبورید درباره‌ی بیماریهای جدید به مردم بگید، مریضی‌هایی با اسم‌های عجیبغریب و غیرقابل درمان؛ به خودتون استراحت بدید، راحت باشید؛ شما که خدا نیستید، شما که به طبیعت دستور نمیدید، شما فقط یه تعمیرکارید؛ پاهاتون رو از گاز بردارید و خودتون رو از این فشار راحت کنید دکتر دوسلدروف! این‌قدر خودتون رو مهم نبینید، وگرنه توی این کار خیلی دووم نمی‌آرید؛
sadaf
جذاب‌ترین سؤال‌ها، سؤال باقی می‌مونند؛ اونا مثل یه راز میمونند! برای هر جوابی ما باید یه "شاید" اولش بگیم؛ فقط سؤال‌های بیمزه هستند که جواب‌های مشخصی دارند. - می‌خواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟ - می‌خوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راه‌حل نداره. - من هم همین‌طور فکر می‌کنم مامی صورتی! برای زندگی راه‌حلی وجود نداره مگر زندگی‌کردن.
sadaf
عشقِ اول خیلی آسیبپذیره، ناپایداره؛ اما باید بجنگی تا حفظش کنی، اگه واقعاً می‌خواهیش.
sadaf
به قیافهی خدا روی صلیب نگاه کن، اون درد فیزیکی رو تاب میاره اما درد روحی رو حس نمی‌کنه؛ چون باور داره... بدنش از میخها کمتر درد می‌کشه؛ تکرار می‌کنه... اون‌ها منو اذیت می‌کنن اما من دردی ندارم؛ بفرما همینه! فایدهی ایمان‌داشتن، می‌خواستم این رو نشونت بدم.
sadaf
- الان می‌خوای چهکار کنی اسکار؟ - تو چی پگی؟ خیلی عجیب بود که ما این همه تفاهم داشتیم؛ فکرهای مشترک و سؤال‌های شبیه به هم. - می‌خوای پیش من بخوابی؟ دخترها عجیب و غریبند. من اگه می‌خواستم این حرف رو بزنم، باید قبل اینکه بگم ساعت‌ها، هفتهها و ماهها توی دهنم مزه‌مزه می‌کردم؛ اما اون خیلی راحت و طبیعی اینها رو گفت. - باوشه. از تختش بالا رفتم؛ یه‌کم تنگ بود اما شب فوقالعادهای رو گذروندیم
sadaf
منو بغل کن! این واقعاً کلک دختراست، بغل کردن پیش اون‌ها مثل یه نیازه؛ اما پگی فرقش با اون دختر چینیه اینه که از اون دخترای بد نیست. بغل کردنش واقعاً منو گرم کرد!
sadaf
خب اگه مامان بابات اشتباه کردن که باورش نکردن، تو چرا دقیقاً همون اشتباه رو تکرار میکنی و از خدا درخواست ملاقات نمیکنی؟ - قبوله... اما مگه شما نگفتید اون مریضه؟ - نه... اون یه روش خیلی خاص برای ملاقات داره ... اون تو رو توی فکرت می‌بینه... توی روحت.
sadaf
خب من میتونم همه‌چی سفارش بدم؟ شکلات، بازی ... - نه اسکار! خدا که بابانوئل نیست! می‌تونی چیزهای درونی ازش بخوای. - مثلاً؟ - مثلاً شجاعت، صبوری، روشن‌کردن چیزها. - باوشه، ببینم چی میشه. - اسکار! می‌تونی برای دیگران هم آرزو کنی. - یه خواسته تو یه روز! مامی صورتی! نمی‌تونم ببخشمشون، باید برای خودم نگهشون دارم.
sadaf
زندگی یک کادوی بامزهست؛ اولش زیادی تحویلش می‌گیریم فکر می‌کنیم زندگیِ ابدی رو بهدست آوردیم؛ بعد ارزشش رو از دست می‌ده و اون رو مزخرف و کوتاه می‌بینیم؛ تقریباً می‌خواهیم بندازیمش دور! آخرش می‌فهمیم که نه یه کادو بلکه فقط یه امانته و تلاش می‌کنیم اون‌طور که شایستشه باهاش رفتار کنیم.
Zahra Naderi
- جذاب‌ترین سؤال‌ها، سؤال باقی می‌مونند؛ اونا مثل یه راز میمونند! برای هر جوابی ما باید یه "شاید" اولش بگیم؛ فقط سؤال‌های بیمزه هستند که جواب‌های مشخصی دارند. - می‌خواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟ - می‌خوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راه‌حل نداره. - من هم همین‌طور فکر می‌کنم مامی صورتی! برای زندگی راه‌حلی وجود نداره مگر زندگی‌کردن.
Zahra Naderi
جذاب‌ترین سؤال‌ها، سؤال باقی می‌مونند؛ اونا مثل یه راز میمونند! برای هر جوابی ما باید یه "شاید" اولش بگیم؛ فقط سؤال‌های بیمزه هستند که جواب‌های مشخصی دارند. - می‌خواهید بگید که "زندگی" جواب نداره؟ - می‌خوام بگم برای "زندگی" کلی راهحل وجود داره و بنابراین راه‌حل نداره.
Zahra Naderi
- بهشون فکر کن اسکار! تو می‌فهمی که قراره بمیری، واسه این‌که تو یه پسر خیلی باهوشی؛ اما اینو نمیفهمی که فقط تو نیستی که میمیری، همه آدمها می‌میرن؛ یه روز مامان بابات، یه روز من. - درسته ... اما با همه‌ی اینا من از همه جلوترم. - درسته ... تو جلوتری؛ اما اینکه تو زودتر می‌میری می‌تونه بهانه‌ای باشه واسه این‌که این‌همه حق به خودت بدی؟ حتی حق فراموش‌کردن دیگران رو؟
Qeziii
پانوشت: سه روز آخر ... اسکار یه کاغذ بالای سر تختش گذاشته بود؛ فکر کنم مربوط به تو میشه، نوشته بود: «فقط خدا حق داره بیدارم کنه!»
MARY
- جذاب‌ترین سؤال‌ها، سؤال باقی می‌مونند؛ اونا مثل یه راز میمونند! برای هر جوابی ما باید یه "شاید" اولش بگیم؛ فقط سؤال‌های بیمزه هستند که جواب‌های مشخصی دارند.
MARY
با پگی آبی کلی فرهنگ لغت پزشکی خوندیم، کتاب مورد علاقه‌شه. اون عاشق دونستن درباره بیماریهاست و میپرسه که کدوم یکی‌شونو بعداً می‌تونه مبتلا بشه! من به کلمههایی که برام جذاب بود نگاه کردم: زندگی، مرگ، ایمان، خدا. باور می‌کنی اگه بگم هیچ‌کدومشون نبود؟! نکته: این ثابت میکنه که اینها هیچ‌کدوم بیماری نیستن؛ نه زندگی، نه مرگ، نه ایمان، نه تو. این خبر خیلی خوبیه؛ با این‌که توی یه کتاب جدی باید جواب سؤالهای جدی باشه، نه؟ - مامی صورتی! من این احساس رو دارم که توی فرهنگ‌لغت پزشکی فقط یه سری چیزهای خاص هست؛ چیزهایی که می‌تونه به بعضی آدم‌ها مربوط بشه، اما چیزهایی که به همه مربوط هستند وجود نداره: زندگی، مرگ، باور، خدا.
MARY

حجم

۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰
۷۰%
تومان