بریدههایی از کتاب راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
۴٫۵
(۷۲)
دولت ايدهآل دولتي است که در عين سازندگي و اصلاحات، اصالت را به معنويات دهد و بستري فراهم نمايد که مردم هر چه بيشتر به کمالات معنوي خود دست يابند و پيشرفت در امور دنيايي را در حدّ خود ارزش بنهند.
فرامرز میرشکار
در زيارت عاشورا يزيد را پنجمين متجاوز به حقوق اهل البیت قلمداد ميكنيد، زيرا متوجهايد يزيد شروع كنندهي حادثه نيست. زيارت عاشورا که از امامي معصوم صادر شده، نظرها را به اصل آن تفكّري ميكشاند كه با انسانهاي مقدسِ تاريخ مقابله كردند و يزيد را به عنوان كارگزار آن فکر نام ميبرد.
فطرس
پسكسي كه در ميان ماست و حاضر است جان خود را ايثار كند و خون دل خود را فدا كند و براي لقاي خدا خود را آماده نموده است؛ با ما كوچكند كه من در صبحگاهان عازم هستم؛ إنشاءاللهتعالي.
Nerd
حضرت در آخرين ساعات عمر بهشدت خوشحالاند و در حاليکه ديگر توان بلندشدن نداشتند سر مبارک را بر روي خاک ميگذارند و ندا سر ميدهند: «بسماللّهِ و باللّهِ وَ عَلي ملةِ رسولِ اللّه»؛ بعد از آن نيايش عجيبي كه در قتلگاه ميكنند اين آخرين جملهشان است كه: به نام خدا و به مدد الهي و بر دين رسول خدا. و اين دنيا را ترک کردند و رسالت خود را بهخوبي به انتها رساندند
محمد مهدی نصرتی
مرگ بر فرزندانآدم به مثابهي گردنبند بر گردن دختر جوان كشيده شده است.
محمد مهدی نصرتی
اگر خواستيد حوادث زندگي، شما را نبلعد و روزمرّهگيها عمر شما را لگدمال نكند و خيالات و اغراضِ دنيايي افق حيات شما را تيره و تار نگرداند، بايد همواره كربلا را مدّنظر داشته باشيد تا هرگز از بهترين انتخابها در سختترين صحنهها نهراسيد.
فطرس
از اهميت تأمّل در واقعهي كربلا همين بس كه ائمه معصومين به ما دستور دادهاند هر حادثهاي که برايتان پيش ميآيد به کربلا وصل کنيد تا واقعهي کربلا يک لحظه از منظر ما پنهان نماند و از بصيرتي که در پي دارد محروم نگرديم. زيرا كه كربلا يک حادثه اتفاقي نيست، بلکه فرهنگي است که براي شكوفايي حيات بشر توسط امامي معصوم تدوين شده است. اگر خواستيد حوادث زندگي، شما را نبلعد و روزمرّهگيها عمر شما را لگدمال نكند و خيالات و اغراضِ دنيايي افق حيات شما را تيره و تار نگرداند، بايد همواره كربلا را مدّنظر داشته باشيد تا هرگز از بهترين انتخابها در سختترين صحنهها نهراسيد.
کربلایی
در «چگونهديدنِ کربلا»؛ ميتوان فهميد چگونه در بازار عشق و شهادت ميشود «خود» را بدهيد و اسلامِ از دسترفته را بازستانيد و به معجزهي عشق ايمان بياوريد که در مسير عشق، هرگز راه ادامهي اسلام به بنبست نميرسد، هرچند حزب پيچيدهي اموي مسير آن را سدّ کند و لذا شناختن حيلههاي عظيم امويان ما را متوجه نقش عظيم حسین (ع) مينمايد که راه حسین (ع) چگونه راهي است، راهي که هرگز امويان آن را نميبينند و از آن سر در نميآورند.
کربلایی
متعه در زمان پيغمبر حلال بود من حرام كردم و عامل به آن دو را كيفر ميكنم. معني اين حرف اين است که پيامبر هرچه كرد، كرد و قرآن هرچه گفت، گفت، نظر ما اين است كه صلاح دنياي مردم همين است كه ما ميگوييم. اين طرز فکر چه بخواهيم چه نخواهيم جايگاه پيامبر را از آن مقام قدسي که او رسول خدا است و حکم خدا را آورده، تنزل ميدهد و او را در حدّ يک مصلح اجتماعي پائين ميآورد، به طوري که هرکسِ ديگر هم ميتواند در حدّ او باشد
F313
به راستى، دنيا تغيير چهره داده و ناپسند گشته و نيكى آن در حال نابودى است و از معروف جز رطوبتى در ته ظرف، چيزي باقي نمانده و بيبرکتيِ زندگى همانند چراگاهى شده كه جز گياه بيمارىزا و بىمصرف چيزى در آن نمىرويد. آيا نمىبينيد كه به حقّ عمل نمىشود و از باطل دست برنمىدارند؟! به طورى كه مؤمن حق دارد در اين شرايط به مرگ و ديدار خدا مشتاق باشد. به راستى من چنين مرگى را جز سعادت نميدانم و زندگى در كنار ظالمان را جز هلاكت نميشناسم! همانا مردم بندهي دنيا شدهاند و دين از سر زبان آنها فراتر نميرود و دين را تا آنجا كه زندگىشان را بچرخانند ميخواهند و چون در بوتهي آزمايش گرفتار شوند دينداران اندكاند.
شیوا
«امر» مقام غيبي عالَم است و قاعدهاش هم «كُنْ فَيَكُوُنَ»؛ است چون ميفرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ امر خدا آن چنان است كه اگر خواست چیزی را خلق كند، مثل اين است كه بگويد بشو! بدون تأمّل ميشود، يعني مقام «امر» مقام ایجاد بيزمان و مجرّد است. آيه ميگويد: امامان را آورديم كه «يَهْدُونَ بِاَمْرِنَا» به امر ما هدايت كنند يعني از طريق ارتباط غيبي با جان شما، با يك اراده، شما را هدايت مينمایند. از طريق قلبِ آماده ميتوان به کمک امام به عالَمِ «امر» راه پيدا كرد و امام با هدايت «امريِِ» خود، همين امروز هم قلبها را هدايت ميكند.
فرامرز میرشکار
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابَاعَبْدِالله وَ عَلَيالاَرْوَاحِالَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِك
عَلَيْكَ مِنّي سَلاَمُالله اَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَاللَّيْلُ والنَّهَار
سلام بر تو اي پدر بندگان خدا و سلام بر روحهايي که در کنار ساحت تو فرود آمدند، از طرف من سلام خدا براي هميشه بر تو باد تا شب و روز برپاست
کربلایی
در «چگونهديدنِ کربلا»؛ يک وقت راه انسان را به سوي کعبهي مقصود، در راه حسین (ع) مينگريم و يک وقت بايد راه انحراف از اسلام را در خونِ ريختهي سيدالشهداء ريشهيابي نماييم تا کربلا را با دو چشم «جمال» و «جلال» ديده باشيم.
کربلایی
چون خبر كشتن مالكبننويره به ابوبكر و عمر رسيد که خالدبنوليد، مالکبننويره را کشت و همان شب با همسر او همبستر شد. عمر به ابوبكر گفت: خالد با آن زن فحشاء نمود، تازيانهاش بزن. ابوبكر گفت: نه! او در امر دين گرفتار لغزش شده است. عمر گفت: او مسلماني را كشته او را بكش، ابوبكر گفت: نه! او در امر دين گرفتار لغزش شده و من شمشيري را كه در روي ايشان برهنه كرده در غلاف نميكنم
F313
آسمانيشدن بشر ممکن نيست مگر اينکه کسي مديريت جامعه را در دست بگيرد که به عنوان انساني معصوم، با باطن قرآن مرتبط باشد، همان شخصيتهايي که ابتدا قرآن آنها را به عنوان اهل البيت، عين عصمت و طهارت معرفي کرد و سپس فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ آن قرآن، قرآن بلندمرتبهاي است که در کتابي پنهان و دور از دسترس همه قرار دارد و هيچکس نميتواند با آن تماس پيدا کند مگر آن مطهرون و اهل عصمت و طهارت. وقتي مقصد اصلي قرآن فراموش شد هم سقيفه جاي غدير مينشيند و هم يزيد جاي حسین (ع) و هم امام در کربلا شهيد ميشوند.
دلتنگِ ماه
يک نوع فکر و فرهنگي در سقيفه ظاهر شد که معتقد است از اسلام استفاده کند ولي هرجا به نظر او اسلام جواب نداد با نظر خودش کار را ادامه دهد، زيرا معتقد است اسلام هم مثل هر چیزی کهنه ميشود و دوراني دارد. اين طرز فکر را در گفته خليفه دوم به وضوح ميتوان ديد، وقتي ميگويد: «همانطور كه يك شتر در طول عمرش حالات گوناگونِ توانايي و جواني و ناتواني و پيري دارد، اسلام همينطور است» از اين جمله بر ميآيد که اسلام هم يک طرز فکر بشري است، مثل طرز فکر افلاطون و جان لاک که در عين قابل احترامبودن نميتوان تا ابد به آن مقيد بود. حرفشان اين است که اسلام مربوط به زمان پيامبر بود، امروز بايد خودمان با فكر خودمان به اسلام كمك كنيم.
دلتنگِ ماه
از نظر آنها اسلام براي دنيا بود و هر جاي اسلام با دنيا منطبق نبود بايد کنار بگذارند و اين يک طرز فکر بود نه اين که فقط شخص خليفه دوم چنين بينشي داشت، بلكه جرياني که دست به دست هم داد و سقيفه را در مقابل غدير بهوجود آورد، داراي چنين طرز فکري بود.
🌸فطرس🌸
دانشجوي رشتهي مهندسي و پزشکي گمان کند دروس معرفت ديني و اخلاق چيز اضافي است. آنقدر هويت ديني که اصل و اساس هويت هر انساني است، بيرنگ ميشود که دانشجويان ما هويّت خود را در تخصّص خود جستجو ميكنند و نه در ايمان و بندگي خود. لذا تعالي و حيات خود را در هر چه بيشتر فرو رفتن در تخصص ميجويند. در حالي که رسول خدا ميفرمايد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّين»؛ چون خداوند خيري را براي بندهاي اراده کند او را علاقمند به تعمق در دين ميکند. چون سعادت اصلي انسان با آشنائي و معرفت هر چه بيشتر به دين، تأمين ميشود.
sedighe_movaghar
جريان نفاق طوري ميآيد كه از يک طرف همهي اسلام را نشانه ميگيرد و از طرف ديگر به چهرههاي اصلي اسلام رنگ بيديني ميزند و طلبكار هم هست و لذا رسواکردن چنين چهرهاي بسيار مشکل است و اين کار، کار انسانهاي قدسي است.
Alireza
روح و روحيهاي که نميتواند بفهمد پروردگار عالم انسانهايي را جهت هدايت بشر، منوّر به عصمت و طهارت کرده است، نه تنها چنين مقاماتي را نفي ميکند، بلکه اساساً نسبت به چنين انسانهايي کينهورزي مينمايد و اين است آن خسارت بزرگي که در کربلا بروز کرد.
فطرس
حجم
۲۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۲۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
رایگان