بریدههایی از کتاب قلعهی حیوانات
۴٫۵
(۲۰۳)
خدا به من دم عطا کرده که مگسها را برانم، ولی کاش نه دمی داشتم و نه مگسی آفریده شده بود.
mashver
باکسر گفت: «برای چه شلیک میکنند؟»
اسکوییلر گفت: «پیروزی را جشن گرفتهایم.»
باکسر از زانواناش خون میچکید و یکی از نعلهایش افتاده بود و سماش چاک برداشته بود و دوزاده ساچمه در پای عقباش فرو رفته بود.
«کدام پیروزی؟»
«چهطور؟ کدام پیروزی، رفیق؟ مگر نه این است که ما دشمن را از خاک خود، خاک مقدس مزرعهی حیوانات بیرون راندهایم؟»
«ولی آسیاب بادی ما را ویران کردند. دو سال تمام روی آن کار کرده بودیم.»
«چه اهمیتی دارد؟ آسیاب بادی دیگری میسازیم. اگر دلمان بخواهد شش تا آسیاب هم میتوانیم بسازیم. رفیق تو نمیتوانی عظمت کاری را که کردهایم درک کنی. همین زمینی که ما الان روی آن ایستادهایم، در تصرف دشمن بود و اکنون در پرتو رهبری رفیق ناپلئون هر وجب آن را پس گرفتهایم.»
باکسر گفت: «پس ما چیزی را که قبلاً داشتهایم، پس گرفتهایم.»
f_altaha
اسکوییلر در نطقهایش اشک میریخت و از درایت ناپلئون و از خوشقلبی و عشق سرشار او به حیوانات، بهخصوص به حیوانات محروم سایر مزارع سخن میراند.
مهدی ابراهیمی
دیگر اینکه چه چیز در قیافهی خوکها تغییر کرده، مطرح نبود. حیوانات در بیرون، از خوک به آدم، از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه میکردند، ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری را تمیز دهند.
کاربر ۷۲۳۶۹۴
اما از زندگ پرتجملی که زمانی سنوبال ذهن حیوانات را از آن پر کرده بود، یعنی طویلههای مجهز به چراغ برق و آب سرد و گرم، و سه روز کار در هفته هیچ صحبتی در میان نبود. ناپلئون گفته بود این حرفها برخلاف اصول حیوانیگریست و سعادت و خوشبختی در کار زیاد و زندگی ساده است.
کتاب خوان کوچک
رفقا، پیامی که من برای شما آرودهام انقلاب است! من نمیدانم این انقلاب کی عملی خواهد شد، شاید ظرف یک هفته، شاید پس از یکصد سال، اما به همان اطمینانی که این کاه را زیر پای خود میبینم، قطع و یقین دارم که دیر یا زود عدالت اجرا خواهد شد. رفقا! این موضوع را در بقیهی عمر کوتاهتان مد نظر داشته باشید. و از آن مهمتر اینکه این پیام را به کسانی که پس از شما پا به عرصهی گیتی میگذارند، برسانید تا نسلهای آینده برای رسیدن به آزادی و خودباروی تلاش کنند.
کتاب خوان کوچک
حالا چه باید بکنیم؟ بسیار ساده است. باید شب و روز چه جسمی و چه روحی، برای انقراض نسلِ بشر تلاش کنیم
AmirTanazzoh
اسکوییلر به سرعت اعدادی پشت سر هم ردیف میکرد تا به حیوانات نشان دهد حالا از زمان آقای جونز، جوِ بیشتر، یونجهی فراوانتر و شلغم زیادتری دارند، ساعات کمتری کار میکنند، و آب آشامیدنشان گواراتر، عمرشان طولانیتر و بهداشت نوزادان بهتر شده است؛ در طویله کاه بیشتر دارند و مگس کمتر آزار میدهد.
حیوانات تمام این مطالب را باور میکردند. در واقع خاطرهی دورهی آقای جونز تقریباً محو شده بود. میدانستند که زندگی امروزشان سخت و خالیست. غالباً گرسنهاند، سردشان است و به طور معمول جز خواب، کار میکنند. ولی بیشک روزهای قدیم از امروز هم بدتر بوده است. از این طرز فکر خوشنود بودند.
نیتا
. به هر حال با آنکه ظواهر امر حکایت از کمبود آذوقه میکرد برای اسکوییلر مشکل نبود که به حیوانات ثابت کند، در واقع کمبودی نیست و مقتضیات ایجاب کرده است که در میزان جیره تعدیلی به عمل آید.
نیتا
آدمها یگانه مخلوقی هستند که مصرف میکنند و تولید ندارند. نه شیر میدهند، نه تخم میگذارند. ضعیفتر از آناند که گاوآهن بکشند. سرعتشان در دویدن به حدی نیست که خرگوش را هم بگیرند. با این حال اما ارباب مطلق حیواناند.
mashver
حجم
۸۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۸۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان