بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بر لایک رفته | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بر لایک رفته

بریده‌هایی از کتاب بر لایک رفته

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۳۳ رأی
۳٫۴
(۳۳)
از کمد آموختم که تودار باشم، از جوراب آموختم که بودار باشم و از سنگ پا آموختم که رودار باشم. از کوزه آموختم که نم پس بدهم، از گل آموختم که شبنم پس بدهم و از بانک آموختم که کم کم پس بدهم.
Peyman N
حالا رازی را برای شما بازگو می‌کنم: من هرروز صبح که بیدار می‌شوم، از خودم می‌پرسم: مسعود! یک روز دیگر شروع شده، امروز دوست داری سرور و شادی را انتخاب کنی یا غم و بدبختی را؟ و نکته کلیدی و جالب اینجاست: من هرروز تصمیم می‌گیرم سرور و شادی را انتخاب کنم.» شاگردی که سنش از همه بیشتر نبود گفت: «خب ما هم غمگین نیستیم ولی الکی نمی‌خندیم.» مسعود گفت: «اگر من تمام عمر نمی‌خندیدم، الان شما این سؤال را از من مطرح نمی‌کردید و به این راز پی نمی‌بردید که غم و شادی انتخاب شماست». شما هم حالا که به این راز پی بردید، از امروز شادی را انتخاب کنید.
سپیده
بدون آنکه اتفاق خنده‌داری افتاده باشد یا کس دیگری آنجا باشد. او مرد بسیار خوش‌رو و شادی بود. من از او سؤال کردم: چه اتفاقی برای شما روی داده است که همین‌طور در حال خندیدن هستید؟ او در پاسخ به من گفت: من هم روزی به اندازه تو بیچاره و غمگین بودم، ولی روزی نزد استادی رفتم که داشت می‌خندید...» شاگردها گفتند: «استاد، دارید می‌میرید، بحث را جمع کنید.» استاد گفت: «خلاصه اینکه یکی از استادان چند پشت قبل، مثل شما بیچاره و غمگین بود ولی یک روز ناگهان متوجه شد که این غم و اندوه، انتخاب خود اوست. بعد تصمیم گرفت که شاد باشد
سپیده

حجم

۱۲۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴,۷۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد