بریدههایی از کتاب بر لایک رفته
۳٫۴
(۳۳)
بر لایک رفته
چاپ دوم
پروین اعتصامی
به دیگران در حدی اعتماد کنید که بعداً پشیمان نشوید
ویرا
بیشتر آتشفشانها خاموشاند، اما اگر فوران کنند نابود میکنند، پس اگر پراید خریدهاید بگذارید خاموش بماند.
negar_mp
با هم بخندیم، به هم نخندیم.
ویرا
مرداب برای به دست آوردن نیلوفر، سالها میخوابد تا آرامش نیلوفر به هم نخورد، پس اگر کسی را دوست داری برای داشتنش سالها صبر کن.
مهدی فیروزان
آیا میدانید ما چه بودیم و چه شدیم؟ آیا میدانید هنر نزد ایرانیان است و بس و حالا همگی دس دس؟ آیا میدانید ایرانیان از تأسیس ناسا و اپل تا شکلگیری جایزه گرمی نقش اساسی داشتهاند؟ اگر نمیدانید ما برای شما میگوییم تا از این به بعد در زندگانی غرور ملیتان بهشدت باد کند.
S
علم خیلی چیز خوبی است. همین درسهایی که ما در دبیرستان و دانشگاه خواندهایم زندگی ما را نجات دادهاند و ما را در زندگی موفق کردهاند. ما چطور میتوانستیم بدون دانستن روش محاسبه مساحت هذلولی (حض؟ هظ؟ حز؟) زندگی خود را ادامه بدهیم؟ چطور ممکن بود ما بدون دانستن شکل مولکولی بنزن و رسم آن و چگونگی واکنش آن با آمفتامین (چی بود؟...)، بتوانیم روابط روزمرهمان را ساماندهی کنیم؟ اگر ما نمیدانستیم تصویر جسم پس از انعکاس در سه آینه مقعر چه اندازهای میشود، چطور ممکن بود زنده بمانیم؟
ویرا
خوب بنگریم و بیاموزیم
از کمد آموختم که تودار باشم، از جوراب آموختم که بودار باشم و از سنگ پا آموختم که رودار باشم.
از کوزه آموختم که نم پس بدهم، از گل آموختم که شبنم پس بدهم و از بانک آموختم که کم کم پس بدهم.
از کتاب آموختم که سواد داشته باشم، از کوه آموختم که باد داشته باشم و از ساقی آموختم که مواد داشته باشم.
از تخممرغ آموختم که بشکنم ولی ننالم و از بیامو آموختم که خطخطی بشوم ولی جایش را نمالم.
از پنجره آموختم که در زندگی چارچوبی داشته باشم، از هندوانه آموختم که در زندگی محبوبی داشته باشم و از هاون آموختم که در زندگی گوشتکوبی داشته باشم.
سپیده
آرام اپل حاصل ابتکار یک ایرانی
همه ما شرکت اَپل را میشناسیم اما کمتر کسی میداند که نشان تجاری این شرکت، حاصل ابتکار یک ایرانی است. استیو جابز، بنیانگذار اپل، ابتدا قرار بود با نماد قراردادن هندوانه محبوبی، شرکت «Watermelon Popular» را تأسیس کند. اما شباهت آن به توپ پلاستیکی دولایه باعث شد اداره ارشاد ایالات متحده، این نشان را ثبت نکند. در سال ۱۹۷۶، علیمراد ساوهنسب، مهاجر ایرانی مقیم آمریکا و یکی از کارمندان بخش گرافیک شرکت استیو جابز، مقدمات آشنایی او را با «انارِ ساوه» فراهم کرد. اما یکی از اعضای هیئتمدیره که اهل انگلستان و مالک باغهای سیب بود، نفوذ خود را به کار گرفت و «سیب»، بهعنوان نماد تجاری شرکت برگزیده شد.
S
بدان که دیررسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
ویرا
شخصیت خود را پیدا کنید و خانوادهای را از نگرانی برهانید. داوطلبان گرامی، تست شروع شد:
ترجیح میدهید به کدام کنسرت بروید؟
کنسرت کیتارو در ایران
کنسرت حامد زمانی در آمریکا
کنسرت لغوشده
به کدام ساز علاقه بیشتری دارید؟
سازگاری
بیتار
سازی که صدایش بعداً دربیاید
از کدام منبع، موسیقیهای روز ایران و جهان را برای خود تأمین میکنید؟
رادیو آوا
رادیو پیام
تأمین نمیکنم
سپیده
به کدام فعالیت موسیقایی علاقه بیشتری دارید؟
تحصیل در هنرستان عالی موسیقی
خواندن زیر دوش
نواختن شش و هشت روی دبه خالی
دوست دارید شبیه چه پرندهای چهچه بزنید؟
شباویز
شباهنگ
شبا لنگ
در صورتی که همسایه، صدای موزیک را بالا ببرد شما چه میکنید؟
صدایم را بالا میبرم
روی سگم را بالا میآورم
دسته بیل را بالا میبرم
سپیده
ایرانیهای زیادی را در صنعت هوا ـ فضای آمریکا به استخدام درآورده بود. آیزنهاور راهی جز تغییر ساختار نداشت تا از نفوذ صمصام انصاری بکاهد. با دستور تشکیل سازمان ملی هوا ـ فضا، هیئتمدیره و مدیرعامل جدید انتخاب شدند و صمصام بازخرید شد. ولی افراد جدید به مشورتهای او نیاز داشتند. صمصام تصمیم گرفت به نحوی غیرمحسوس انتقام بگیرد. او در مشورتهایی که میداد به مؤسسان قبولاند که اسم «NASA» برای تشکیلات جدید مناسب است و به آنها گفت این ترکیب مخفف «National Aeronautics and Space Administration» است. آنها شادمان این نام را پذیرفتند ولی نمیدانستند که صمصام با زیرکی زهر خود را ریخته است. آنها نمیدانستند که در پارسی، لغت «نسناس» وجود دارد که به معنی دیو آدمنماست.
S
وقتی مرد انگلیسی، یکی از سیبهای باغ خودش را به ساوهنسب داد تا برای طراحی از روی آن، به مدیر بخش گرافیک بدهد، «ساوهنسب» در فاصله سالن جلسات تا دپارتمان گرافیک، فکری به ذهنش رسید و بهعنوان یک حرکت ضداستعماری گاز بزرگی به بخشی از سیب زد و سیب را به همان شکل تحویل طراح داد. هیئتمدیره، آن روز طرح نهایی را نشان خلاقیت طراح دانستند و هنوز عدهای نمیدانند که آرم اپل نتیجه اقدام هوشمندانه یک ایرانی است.
S
اوضاع چنین باشد و
پروین اعتصامی
از پسته آموختم که هرچه بیشتر بخندی زودتر خورده میشوی.
از پرتقال آموختم که هر گردی گردو نیست.
از گز آموختم که کاری را که چسبیدم ول نکنم.
از پولکی آموختم که اگر شفاف باشی دستمالی میشوی.
از بادامهندی آموختم که ملیّت مهم نیست، قابلیت مهم است.
از فندق آموختم که دنبال جلب توجه دیگران نباشم.
از چاقالهبادام آموختم که چاقی و لاغری ملاک نیست.
از سمنو آموختم که میشود تلخ بود ولی به شیرینی معروف شد.
مهدی فیروزان
«تا مرد سخن نگفته باشد، بوی دهنش نهفته باشد.»
محمدرضا
اشیا با ما سخن می گویند
صبح که چشمانم را گشودم، از خود پرسیدم: معنای زندگی چیست؟ جواب را در اتاق خود یافتم:
پنکه سقفی به من گفت: دیگران را خنک کن تا خاموشت نکنند.
لنگه جوراب به من گفت: اگر کار بودار کنی تنها میمانی.
کتاب «درر الفصاحه فی علوم الغریبه و النهایه» گفت: چیزی را فقط برای قشنگی نخر.
ظرفهای توی ظرفشویی گفتند: کار یک ماه پیش را اقلاً فردا انجام بده.
چیزهای روی شوفاژ گفتند: طوری زندگی کن که از بردن نامت خجالت نکشی.
اتو گفت: آب را بریز آنجا که میسوزد.
منقل گفت: چیزی از من نقل قول نکن.
پدر گفت: خبر مرگت لنگ ظهره.
سپیده
همواره لباس آراسته بپوش ولی بدان آراستگی لباس به نام دوزنده آن نیست.
ویرا
قرمز:
به شما تبریک میگوییم. این رنگ، رنگ پیروزی است و اگرچه شما امسال هم در ته جدول هستید؛ تلاشتان قابل تقدیر است. مطمئن باشید که پایان شب سیه سپید است و حتی اگر به دسته یک هم سقوط کنید آن وقت پایان آن شب سیه سپید است. شما با این رنگی که انتخاب کردهاید در نهایت در به دست آوردن دل همدمتان پیروز میشوید و اگر نشدید اشکال از رنگ ماشین نیست، مدلش پایین است. شاسیبلند یا کروک بیشتر توصیه میشود. همدم شما فردی خوشبین و اهل ریسک است وگرنه سراغ تیم وسط جدول نمیرفت. چارتاییاش.
مهدی فیروزان
حجم
۱۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۴,۷۰۰
تومان