بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بذر جادو | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب بذر جادو اثر مارگارت اتوود

بریده‌هایی از کتاب بذر جادو

انتشارات:نشر ستاک
امتیاز:
۴.۲از ۲۶ رأی
۴٫۲
(۲۶)
روزهایی که فلیکس مناسک حمام را به‌جا می‌آورَد میراندا از روی حجب و حیا توی خانه نمی‌ماند. کجا می‌رود؟ هرجایی غیر از خانه. دختر عاقلی است. یک پدر بافراست نمی‌گذارد چشم دختر جوانش به ساق‌های باریک و بدن چروکیده و پژمردۀ او بیفتد، این‌طوری احترامش از دست می‌رود.
elham
میراندا فراتر از همۀ اتفاقات بد بود.
mahsa.doustdar
یک چوب‌دستی بلند هم به دست می‌گیرد، چوب‌دستی را در یک خنزرپنزر فروشی پیداکرده بود، یک عصای خوش‌ترکیب متعلق به عصر ادواردی، با یک کلۀ روباه نقره روی دسته‌اش، چشم‌های روباه احتمالاً از سنگ یشم بود. به‌عنوان چوب‌دستی یک جادوگر کمی کوتاه بود، اما فلیکس خوش داشت تجمل و نقصان را پهلوی هم بگذارد.
mahsa.doustdar
به بازگشت هرماینی در قالب یک خون‌آشام در نمایش حکایت زمستان هم اعتراض داشتند. حتی موقع اجرا بازیگرها را هو کردند! فلیکس خیلی خوشحال شد چه تأثیری گذاشته روی حضار! کی تابه‌حال همچین صحنه‌ای خلق کرده؟ وقتی مردم نمایش را هو می‌کنند یعنی حواسشان به اجرا هست؛ یعنی نمایش زنده است!
mahsa.doustdar
منتظر چی بود؟ خودش هم نمی‌دانست. یک فرصت؟ شانس؟ یا لحظۀ مناسب برای روبه‌رو شدن؟ منتظر وقتی بود که ازنظر قدرت با حریف برابر شود. این غیرممکن بود. اما خشم سرکوب‌شده‌اش او را سرپا نگه می‌داشت؛
نازنین عظیمی
ادامۀ زندگی. آن روزها چقدر زمان در نظرش دیر می‌گذشت، و چقدر سریع گذشته بود. چقدر از وقتش تلف‌شده بود. چقدر زود به آخر خط نزدیک می‌شد.
نازنین عظیمی
انتقام غذایی است که بهتر است سرد خورده شود.
phoenix
باید هنرپیشه و کارگردان بهتری می‌شد. باید از همۀ مرزها فراتر می‌رفت. باید واقعیت را هم دگرگون می‌کرد. گرچه تمام تلاش‌هایش در آن سال‌ها با درماندگی گره خورده بود. اما کیست که نداند، هستۀ هنر حقیقی را هم که بشکافی درنهایت به درماندگی می‌رسی؛ و به مبارزه طلبیدن مرگ، به بیلاخی که وقتی لبۀ پرتگاه ایستاده‌ای حوالۀ مرگ می‌کنی.
mahsa.doustdar

حجم

۳۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

حجم

۳۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد