خطوط پیشانیات را از نظر میگذرانم و سطرسطرش را در ذهن حلاجی میکنم
با دیدن هر خط که گویای نامردیهای روزگار بر تقدیر توست میشکنم و اشک ندامت را بر پهنه سرنوشت میپاشم
و خود را به خاطر غفلت از روزهایی که بر تو گذشت و لحظاتی که بر تو تنگ آمد سرزنش میکنم
پیشا نیام را در پیشگاهت برخاک مهرورزی میسایم و عذر تقصیر میطلبم.
Moon
پلکهای خستهام را برهم گذاشتم تا کاروان سفر از راه برسد
ولی به یکباره ورق برگشت و دفتر زندگی از نو نوشته شد زمزمهای ناآشنا در وجودم طنین انداخت، هنوز فرصت داری زندگی کن اما متفاوت از دیروز
ریشههای باورت را قوت ببخش و ساقه نحیفت را به احساسی درست بارور کن
کاری کن که در دل دریای پرتلاطم زندگی چون موج با شوقی وصفناشده ساحل مرگ را به آغوش بگیری.
Moon
دوستداشتن زندگی را لحظاتی باور کردم که تصور میکردم از آن دل کندهام و انگیزهای برای دوستداشتنش نمییافتم.
Moon
کاش میدانستی پرنده بیپر و بال وجودم با آمدنت پرواز
میکند و در آسمانی که ابرهای سکوت در آن پراکندهاند آواز زندگی سر میدهد
maryamn75
مقصد انتهای زندگی نیست، راه زندگیست.
13770636
کنار پنجره ناباوری ایستادهام و به خیال خفتهات که گوشهای از ذهنم خانه کرده وتمام قلبم را به یغما برده مینگرم
13770636
او بیاحساسترین خاطره زندگیست که هیچ تلاطمی تکانش نمیدهد
13770636
سوار بر اسب تندرو زمان، میدان پرتلاطم بهار را دور میزنم
خیابان نفسگیر تابستان را بیهیچ وقفهای پشت سر مینهم
من کوچههای تنهای پاییز دیده را یک به یک رد میکنم
Asal