بریدههایی از کتاب برقلههای ناامیدی
۴٫۰
(۴۱)
وقتی از مرگ میگوییم، بخشی از خود را نجات میدهیم، اما همزمان چیزی از خود واقعیمان میمیرد؛ چراکه واقعیت معانیِ عینیتیافته، در آگاهی، رنگ میبازد.
nazanin z
برای حیوانات زندگی همین است که هست؛ برای انسان زندگی علامت سؤال است. علامت سؤالی همیشگی، چراکه انسان نه هیچگاه برایش پاسخی یافته و نه خواهد یافت. زندگی نهتنها معنایی ندارد؛ هرگز هم نخواهد داشت.
حسین
من شیفتۀ فاصلههای دوردستم، خالی پهناوری که تصویر میکنم بر فراز جهان.
حسین
از چشمانداز گور، هر قدم زندگی گامی است بهسوی مرگ و حافظه تنها دلالت بر نیستی دارد.
حسین
من زندهام، چراکه کوهها نمیخندند و کرمها آواز نمیخوانند. اشتیاق به پوچی فقط در کسی ریشه میدواند که همهچیز را بهانتها رسانده، اما هنوز توان آن را دارد که دگردیسیهای مهیب را از سر بگذراند. برای آنکه همهچیز را پاک باخته چیزی از زندگی نمیماند، جز اشتیاق به پوچی.
حسین
زندگی هم فراوانی بهبار میآورد، هم خلأ، هم سرخوشی و هم دلمردگی. چیستیم ما در رویارویی با گرداب درونی که به درون پوچی فرو میبلعدمان؟
حسین
چرا نمیتوانیم در خود فروبسته بمانیم؟
F.B
آنان که فقط در قلهها نفس میکشند و همیشه تنهایند، مخصوصاً در کنار دیگران، چگونه میتوانند فقط بهگونهای تکبعدی ببالند
کاربر حسن ملائی شاعر
تنها تضادهای عظیم و پرخطر از غنای زندگی معنوی حکایت دارند، چراکه بهخودی خود بستر تحقق جریان درونی سرشار زندگی را فراهم میآورند.
کاربر حسن ملائی شاعر
ناامیدی، اضطرابی دردناک در پی دارد. گروتسک جز فعلیتبخشیدن به این وحشت و اضطراب چه میکند؟
کاربر حسن ملائی شاعر
فقط میانمایگان در دمای معمول زندگی میکنند؛
کاربر حسن ملائی شاعر
خلاقیت راه نجاتی موقتی از چنگال مرگ است.
کاربر حسن ملائی شاعر
«چهبسا وجود تبعیدگاه و عدم وطن ما باشد.»
الی
چوران شیفتۀ موسیقی باخ بود. در اینباره گفته است: «بدون باخ خداوند شخصیتی درجه دو بود.... موسیقی باخ تنها برهان اثبات این امر است که آفرینش جهان را نمیتوان بهتمامی شکستخورده پنداشت.»
الی
«من صرفاً یک اتفاقم. چرا باید اینقدر جدیاش گرفت؟»
الی
خستگی مزمن، مهیای عشق به سکوت میکند، چراکه در آن کلمهها معناشان را از دست میدهند و با طنین پوچ چکشهای ماشینی به گوش هجوم میآورند؛ مفاهیم ضعیف میشوند، عبارتها خالی از تأثیر، واژهها سترون میشوند، همچون برهوت. افتوخیز جهان بیرون چون همهمۀ ملالآوری است از دوردست که اشتیاق و کنجکاوی بر نمیانگیزد. پس میپندارید ابراز عقیده، موضعگیری و تأثیرگذاشتن بیفایده است؛ صداهایی که از آن دوری جستهاید به اضطراب روان شما دامن میزنند. در پی تقلای دیوانهوار برای حل تمام مسئلهها، در پی رنجکشیدن برقلههای ناامیدی، در ساعت متعالی مکاشفه درمییابید که تنها پاسخ، تنها حقیقت، سکوت است.
zeynab
همینکه سرانجام به جایی برسید که سکوت را دارای ارزشی والا بدانید، به زیربنایی بنیادین از زیستنِ در حاشیه دست یافتهاید. تکریم سکوت نزد عزلتگزینان بزرگ و بنیانگذاران مذاهب ریشههایی عمیقتر از آنچه ما فکر میکنیم دارد. حضور انسانها باید تحملناپذیر بوده باشد و مشکلات پیچیدهشان منزجرکننده تا کسی جز سکوت به چیزی اهمیت ندهد.
zeynab
عمیقترین و طبیعیترین شکل مرگ، مردن در انزواست، وقتی حتی روشنایی قاعدهای برای مرگ میشود.
در چنین لحظاتی، شما از زندگی، عشق، لبخند، دوستان و حتی از خود مرگ خواهید بُرید و از خود خواهید پرسید مگر جز پوچی دنیا و پوچی خودتان چیز دیگری هم هست.
ヽ( ´¬`)ノپری
ابدیت به پیروزی خیر یا شر منجر نخواهد شد؛ بلکه همه را از میان برمیدارد.
@shaparak
آنگاه رشد تجربۀ معنوی را از درون بهکمال و با شور و شدتی سرشارتر لمس میکردیم. انواع بینشها درهم میآمیخت و در غلیانی زاینده شکوفا میشد. حالتی از فعلیت و نشاط معنوی زاده میشد، همچون برخاستن موجی یا درگرفتن نغمهای. لبریزبودن از خویش، نه بهمثابه خودپسندی، بلکه سرشارشدن، رنجور از حس بیکرانگی درونی، یعنی چنان بهغایت زیستن که گویا از شدت زندگی خواهی مرد. چنین حسی چنان نایاب و غریب است که با نعرهها بهسر میشود.
yasinds
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۶۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۷۳,۲۰۰
۳۶,۶۰۰۵۰%
تومان