وقتی به خویشتن خود اجازه میدهیم در این جریان خلاق باشیم - همه انسانتر و شفیقتر میشویم، کمتر به «من» میدان میدهیم و وجودمان لبریز از عشق میشود. در عین حال فروتنی بیشتری پیدا میکنیم زیرا نیروی آنچه رخ میدهد را احساس میکنیم و از آن الهام میگیریم و میدانیم جزئی از آن هستیم. مسیری را که قلبهایمان به ما نشان میدهند دنبال میکنیم و میدانیم کار درست همین است. به هیچ چیز دیگری توجه نمیکنیم و با این کار، جهان هستی به طریقی با ما همراه میشود: الهامات، فرصتها و تجاربی برای رشد را به سمت ما گسیل میدارد که اگر در خانه میماندیم و شغلی بیدغدغه و یکنواخت را دنبال میکردیم، قادر به درک آن نبودیم. این تجربه همزمانی است.
کاربر ۲۵۵۳۵۷۵
ما آنچه را که بواقع در اعماق وجود احساس میکنیم «فراموش میکنیم»، انکار میکنیم یا دست کم میگیریم. انجام این کار آسان است. از آنچه واقعاً برایمان درست است روی برمیگردانیم و در عوض هر آنچه از دیدگاه هر فرد دیگری برایمان درست است را میپذیریم.
سمیه
هرگاه خود را از خواستههای «من» رها میسازیم، زمانی که از تلاش برای کنترل همهچیز دست میکشیم و قلب خود را به روی عشق و شفقت میگشاییم، آنگاه نیروهای همزمانی پرچم پیروزی را به دست میگیرند.
سمیه
هرگاه خود را از خواستههای «من» رها میسازیم، زمانی که از تلاش برای کنترل همهچیز دست میکشیم و قلب خود را به روی عشق و شفقت میگشاییم، آنگاه نیروهای همزمانی پرچم پیروزی را به دست میگیرند.
سمیه