از طرفی با تمام وجودم گریه میکردم و از طرفی فکر میکردم که گریه چه فایدهای دارد. دیگر فهمیده بودم که چرا بیادبترین، بیخیالترین، پستترین و کثیفترین افراد هم با گریۀ یک زن آرام میشوند. چون منطق عالم بر گریۀ زنها بنا شده.
حسین احمدی
به اعتقاد پدرم ازدواج با دختری که در جوانی با هیجان با او کتاب بخوانی بزرگترین خوشبختی دنیا بود. یک بار که پدرم در مورد خوشبختی یک نفر دیگر حرف میزد این را گفته بود.
حسین احمدی
«چقدر استانبول تغییر کرده آقای جم، اینطور نیست؟ اما آدم باز هم خیابانها و میدانهای قدیمی را میشناسد. داستانهای برگرفته از شاهنامه هم همینطور است. به اعتقاد من این کتابها اگر هم فراموش شوند داستانها دهان به دهان و نسل به نسل نقل میشوند و منتقل میشوند. این روزها که با تماشای تلویزیون و فیلمها هم این داستانها را به خاطر میآورم شاید کسانی مثل شما هم باشند که شاهنامه را بارها و بارها بخوانند و برای سینمای ایران و ترکیه سناریوهایی بنویسند. در پاکستان، هندوستان و خاورمیانه هم این داستانها را خیلی دوست دارند و مثل سینمای ما آنها هم مرتب از این داستانها فیلم میسازند.»
حسین احمدی
«میان شما و پدرتان هم مشکلی وجود دارد؟»
وقتی دید به این سؤال او پاسخ ندادم ادامه داد: «ما ترکها شاهنامه را کناری گذاشتهایم و دیگر کسی داستانهایی را که قهرمان دارند نمیخواند. دنیا عوض شده؛ کسی از این داستانها لذت نمیبرد. کتاب فردوسی فراموش شده اما داستانهایی که در شاهنامه هست هنوز فراموش نشده. آنها زندهاند. قهرمانان تکتک آنها با عوضکردن لباسهایشان در میان ما زندگی میکنند.»
حسین احمدی