بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دفترهای بارانی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دفترهای بارانی

بریده‌هایی از کتاب دفترهای بارانی

انتشارات:انتشارات قلم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۸ رأی
۵٫۰
(۸)
یا... یا ساکت بودنِ یک “محکوم به سکوت”، وقتی “می گوید!!!”: - زندگی “بارانی”ست که به “برف” ختم می شود! کمی از محکومیتش می گذرد و می گوید: - زندگی “بارانی”ست که به “هیچ” ختم نمی شود! و باز هم هر طور که می تواند، و با هر شگردی که شده، کمی دیگر از حبس را می گذراند و می گوید: - زیبایی باران را ندارد، “غم” دارد، اذیت می کند! ... زندگی، غمِ یک “تگرگ” است! و باز هم می گذراند و هرچه به آسمان چشم می دوزد و خیره می ماند، نه خبری از باران است و نه برف و نه تگرگ...
رها
ای فرزندی که در کویر به سر می بری، این را بدان که اتحادِ تو با دیگر کلمات، حتی از زنده ماندن هم مهم تر است و اگر برایِ زنده ماندنت تلاش می کنی، هدفت از این تلاش، پابرجاییِ راهت باشد! چرا که اگر راهت مُرد، چه در کویر باشی و چه در آزادیِ آبادی، دیگر ارزشی نخواهی داشت! چونان کلمه ای تنها و آواره در میانِ صفحه ای سفید و این صفحه از آنِ دفتریست که با آن جایِ خالی، دیر یا زود بسته و فراموش خواهد شد!
ابراهیم
راهمان را علامت گذاری می کنیم که هم برایِ قافله ها و مسافرانِ دیگر، پیدا کردنِ ادامه مسیر راحت تر باشد و هم اگر روزی در بی راهه ای گم شدیم، راهِ برگشت را پیدا کنیم و هم اگر روزی در نقطه ای از این راه، به هر علتی جان دادیم، راهی که تا آن لحظه رفته ایم جاودان بماند و رهگذران دلیلی برایِ فراموش کردنمان نداشته باشند! و ما در این قافله، راه را با “کلمات” علامت گذاری می کنیم!
ابراهیم
همیشه، برنده سطلِ رنگه...
Mohammad

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد