بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ببر سفید | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ببر سفید

بریده‌هایی از کتاب ببر سفید

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴۰ رأی
۴٫۳
(۴۰)
حتی در جایی همچون لاکسمانگار هم، گهگاه ممکن است شعاعی از نور خورشید در ظلمت رخنه کند. این همه پوسترها و نطق‌ها و شعارهای روی دیوار، ممکن است آدمی را هوایی کنند. چنین شخصی، خود را شهروند دموکراسی هند تلقی می‌کند و تصمیم می‌گیرد که خودش به جای خودش رأی دهد و این، همان نقطه‌ای بود که این ریکشاران به آن رسیده بود. او، با کردار خود، اعلام کرد که از ظلمت آزاد شده است: آن روز او، بنارس خویش را، خود بنا کرده بود.
Afsaneh Habibi
اکنون که تاریخ انتخابات معلوم شده بود و رادیو آنرا اعلام کرده بود، تب انتخابات دوباره بالا گرفته بود. این سه بیماری شایع‌ترین بیماریها در این کشورند، قربان: حصبه، وبا و تب انتخابات. این آخری از همه بدتر است. مردم را به حرف زدن و حرف زدن در باب اموری وا می‌دارد که هیچ نقشی در آنها ندارند.
Afsaneh Habibi
گوشت استخوان‌دار قرمز رنگ آغشته به کاری را پیش رویم گذاشتند. به نظرم چنین می‌رسید که در آن بشقاب با گوشت تن کیشان از من پذیرایی می‌کردند.
Afsaneh Habibi
دستهایم را ده دقیقه می‌شستم و خشک می‌کردم و دوباره می‌شستم، اما تفاوتی نمی‌کرد. این مهم نیست که پس از مالیدن پای کسی دستهایتان را چقدر بشوئید: بوی پوست پیر و فلس مانندش، یک روز تمام بر پوست دستتان باقی خواهد ماند.
Afsaneh Habibi
آنان برده باقی می‌مانند چرا که قادر به دیدن زیبائیهای این جهان نیستند.
Afsaneh Habibi
یک بار، کامیونی حامل یونیفورم‌هایی که دولت برایمان فرستاده بود به داخل مدرسه آمد. ما هیچ یونیفورمی ندیدیم، اما درعوض، یک هفته بعد، یونیفورم‌ها در روستای مجاور به معرض فروش گذاشته شده بودند. هیچ کس آقا معلم را برای این کار سرزنش نکرد. از آن‌که در کثافت فرورفته است، نمی‌توان انتظار بوی مطبوع داشت. در دهکده، همه می‌دانستند که اگر جای او بودند همین کار را می‌کردند. بعضی از مردم حتی او را تحسین می‌کردند، چرا که خیلی تمیز از عهده‌ی این سرقت و آب کردن اجناس حاصله برآمده بود.
Afsaneh Habibi
ممکن است پدرم ریکشاران– یعنی یک حیوان بارکش انسان نما– بوده باشد، اما او مردی با برنامه بود. برنامه‌اش من بودم.
Afsaneh Habibi
آثار بریدگی‌ها و شکستگی‌ها و زخمها، همچون خطوط منقطع ناشی از ردّ شلاق بر بدنش، روی سینه وکمرش به سمت استخوان لگن امتداد می‌یافت و به نشیمنگاهش می‌رسید. زندگینامه‌ی مردمان بی‌چیز روی بدنشان نوشته شده است، با قلم نوک تیز.
Afsaneh Habibi
(چرا که این سرزمین، یعنی هند، هیچگاه آزاد نبوده است. نخست مسلمین و سپس بریتانیایی‌ها بر ما حکم رانی کردند. بریتانیایی‌ها در ۱۹۴۷ رفتند، اما تنها یک ابله قادر است بپندارد که ما، از آن پس، آزاد شدیم.) اینک، بیگانگان قلعه‌ی سیاه را ترک گفته‌اند و طایفه‌ای از میمونها آنرا به اشغال خود درآورده‌اند.
Afsaneh Habibi
دستهایم را ده دقیقه می‌شستم و خشک می‌کردم و دوباره می‌شستم، اما تفاوتی نمی‌کرد. این مهم نیست که پس از مالیدن پای کسی دستهایتان را چقدر بشوئید: بوی پوست پیر و فلس مانندش، یک روز تمام بر پوست دستتان باقی خواهد ماند.
Afsaneh Habibi
آثار بریدگی‌ها و شکستگی‌ها و زخمها، همچون خطوط منقطع ناشی از ردّ شلاق بر بدنش، روی سینه وکمرش به سمت استخوان لگن امتداد می‌یافت و به نشیمنگاهش می‌رسید. زندگینامه‌ی مردمان بی‌چیز روی بدنشان نوشته شده است، با قلم نوک تیز.
Afsaneh Habibi
(چرا که این سرزمین، یعنی هند، هیچگاه آزاد نبوده است. نخست مسلمین و سپس بریتانیایی‌ها بر ما حکم رانی کردند. بریتانیایی‌ها در ۱۹۴۷ رفتند، اما تنها یک ابله قادر است بپندارد که ما، از آن پس، آزاد شدیم.)
Afsaneh Habibi
جنازه‌ی مادرم از فرق سر تا نوک پا در قماش ابریشمین زعفرانی رنگی، پوشیده از گلبرگهای گل سرخ و حلقه‌های یاسمن، پیچیده بود. گمان نمی‌کنم که در طول زندگی‌اش، هرگز چنین جامه‌ی نفیسی برای پوشیدن داشته بود. (مرگش چنان باشکوه بود که بی‌درنگ دانستم که زندگیش می‌بایست قرین تیره روزی بوده باشد. خانواده‌ام بار گناهی بردوش داشتند).
Afsaneh Habibi
به راستی، جایی که مردم فراموش می‌کنند روی کودکانشان اسم بگذارند، چگونه جایی است؟
Afsaneh Habibi
من هرگز مدرسه را به پایان نرساندم. چه کسی اهمیت می‌دهد! من کتابهای بی‌شمار نخوانده‌ام، امّا هر آنچه را از کتاب که به حساب می‌آید، خوانده‌ام
Afsaneh Habibi
آنان برده باقی می‌مانند چرا که قادر به دیدن زیبائیهای این جهان نیستند.
mah_s
تو هند انتخاباتو میشه مهندسی کرد. مثِ آمریکا که نیست.»
کاربر ۲۸۸۱۸۹۸
به راستی، جایی که مردم فراموش می‌کنند روی کودکانشان اسم بگذارند، چگونه جایی است؟
کتاب خورالدوله
داستان بالیدن من، ماجرای نموّ یک موجود نیم پخته است.
کتاب خورالدوله

حجم

۲۸۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

حجم

۲۸۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد