بریدههایی از کتاب ببر سفید
۴٫۳
(۴۰)
دهاتیا تو ظلمت خیلی مذهبی ان.»
■delibal■
«همهی عمر، باهام مثِ یه الاغ رفتار شده. تمام آرزوم اینه که یکی از پسرام– دست کم یکیشون– مثِ آدم زندگی کنه.»
■delibal■
عالیجناب، گشت و گذاردرمیان کتابها، حتی کتابهایی که به زبان خارجی اند، حسی به انسان میدهد که گویی نوعی الکتریسیته، وز وز کنان به سمت اوجریان مییابد.
وحید
در واقع، وضعیت من در آن شرایط مشابه وضعیت آن الاغ بود. و اگر بچهدار میشدم، هیچ کاری جز این از من برنمیآمد که به بچههایم آموزش دهم که چگونه الاغهایی مثل من باشند و نخالههای ثروتمندان را به این سوی و آن سو حمّالی کنند.
وحید
بعضی مشتریهای قهوهخانه میگفتند که سوسیالیست بزرگ، در آغاز راه، انسان نیکی بوده است. آمده بود تا با تباهیها مبارزه کند، اما لجن مادر گنگ او را در خود فرو بلعیده بود. دیگران میگفتند که او از همان آغاز پلید بوده است اما همه را فریب داده بوده و فقط اکنون ماهیت او بر ما آشکار شده است. هر چه که بود، به نظر میرسید دیگر کسی نمیتواند او را از طریق انتخابات از قدرت ساقط کند.
وحید
آیا هیچ نفرتی در جهان به شدت تنفر نوکر شمارهی دو نسبت به نوکر شمارهی یک هست؟
وحید
خلاصه آنکه، در روزگاران قدیم، هزار کاست و تقدیر در هند وجود داشته است. امروز، تنها دو کاست وجود دارد: شکم داران و شکم نداران.
و تنها دو سرنوشت: خوردن یا خورده شدن.
وحید
در درگاه خانهمان، مهمترین عضو خانوادهام را خواهید دید.
گاومیش.
او، چاقترین عضو خانوادهی ما بود و این در مورد هر خانهی دیگری در روستا صدق میکرد. در تمام طول روز، زنها مداوماً به او علف تازه میخوراندند. تیمار او مشغلهی اصلی زندگیشان بود. تمام آرزوهایشان در فربهی او خلاصه میشد، قربان. اگر شیر کافی میداد، زنان میتوانستند قدری از آن را بفروشند و بدین ترتیب، ممکن بود در انتهای روز اندک پول بیشتری ته دستشان باقی بماند. او موجودی فربه با پوست صیقلی بود رشتهای دراز از بزاق غلیظ به رنگ مروارید از کنج دهانش آویزان بود. تمام روز در میانهی پهنهای پرحجم خود مینشست. او دیکتاتور خانهی ما بود.
وحید
یکی از قوانین تخلّف ناپذیر در ظلمت آن است که اخبار خوب به اخبار بد مبدل میشوند. خیلی زود.
El
زندگینامهی مردمان بیچیز روی بدنشان نوشته شده است، با قلم نوک تیز.
El
من نیز همان پاسخ را به سؤال شما عرض میکنم، جناب جیابائو. میپرسید: «تو انسانی یا دیو؟»
من عرض میکنم، هیچیک. من بیدار شده ام، درحالیکه الباقی شما کماکان در خوابید و این، تنها تفاوت میان ما است.
Afsaneh Habibi
روزی برهمن زیرکی که میخواست سربه سر بودا بگذارد از او پرسید: «استاد، شما خود را انسان میدانید یا الهه؟»
بودا تبسمی کرد و گفت: «هیچکدام. من فقط کسی هستم که بیدارشده است، درحالیکه الباقی شما کماکان در خوابید.»
Afsaneh Habibi
این شهر نیز سهم خود را از اراذل و سیاستمداران داراست. تنها تفاوت درآن است که اینجا، اگر کسی بخواهد شریف بماند، میتواند که بماند. در لاکسمانگار، حتی همین انتخاب را نیز ندارد. تفاوت این هندوستان با آن هندوستان در همین نکته است: انتخاب.
Afsaneh Habibi
اقبال، آن شاعربزرگ، چقدر خوب گفته است: به مجرد درک زیبایی های این جهان، دیگرتن به بردگی نخواهید داد. مرده شور ناگزالها و تفنگهایشان را ببرد که از چین میآیند. اگر به هر پسربچۀ فقیری، نقاشی کردن را میآموختید، روزگارِ دولت اغنیا در هند به پایان میرسید.
Afsaneh Habibi
سالها در پی کلید بودم
اما در، همیشه باز بود
Afsaneh Habibi
تمامی این تحولات، از این جهت در من روی دادند که پیشتر، در آقای آشوک رخ داده بودند. او از آمریکا با پاکدامنی بازگشت، اما زندگی در دهلی فاسدش کرد و هنگامی که ارباب هوندا سیتی فاسد میشود، رانندۀ آن چگونه خواهد توانست که پاکدامن باقی بماند؟
Afsaneh Habibi
آیا ما، درپس ماسک دوست داشتن، از اربابهایمان متنفریم و یا آنها را، درپس ماسک تنفر، دوست میداریم؟
Afsaneh Habibi
پیش از این، هرگز در تاریخ بشر چنین تعداد قلیلی از آدمها تا این حد مرهون چنین تعداد کثیری نبودهاند، جناب جیابائو. در این کشور، مشتی آدم، ۹۹/۹ درصد الباقی مردم را– که با هر مقیاسی، به همان اندازه نیرومند، به همان اندازه مستعد و به همان اندازه باهوشاند– به نحوی بارآوردهاند که در بندگی ابدی زندگی کنند، بندگییی چنان مستحکم که ممکن است کلید آزادی کسی را کف دستش بگذارید و او آن را، با ناسزایی بر لب، به صورتتان پرت کند.
Afsaneh Habibi
قضات چطور؟ آنان به این اقرارنامه که به وضوح اجباری است، ظنین نمیشوند؟ ولی آنها نیز دستشان در همین کاسه است. رشوهشان را میگیرند و چشم بر تناقضات پرونده میبندند، و زندگی ادامه مییابد. برای همه به جز آن راننده.
Afsaneh Habibi
دارم راز یک فرار موفق را فاش میکنم. پلیس در ظلمت جستجویم میکند، اما من خود را در نور پنهان کردهام.
Afsaneh Habibi
حجم
۲۸۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۲۸۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان