بریدههایی از کتاب فرستاده
۲٫۸
(۶)
وقایع سال ۱۹۹۱، بذر بیاعتمادی نسبت به ایالات متحده را در دل شیعیان عراق کاشت؛ آنها ایالات متحده را به بیتفاوتی و حتی شراکت در ظلم صدام متهم میکردند. بعدها در جلساتم با رهبران شیعه این عبارت را بارها و بارها شنیدم که میگفتند: «اَلاَمِریکین ما جدّییّن»؛ یعنی آمریکاییها جدی نیستند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
ایالات متحده نسبت به بیرحمیهای در حال وقوع در منطقهی شیعهنشین جنوب عراق کمتر واکنش نشان میداد
منمشتعلعشقعلیمچکنم
گفت: «عراق اجازه نخواهد داد ایران پیروز شود. درست است که تعداد ایرانیها زیاد است، مثل پشه؛ اما صدام با آنها طوری برخورد میکند که آدم با میکروب.» این اظهارنظر بهنظرم عجیب و غریب آمد، اما احساس کردم دارد رجز میخواند. بعدها به ذهنم خطور کرد که احتمالاً عزیز داشت به برنامه صدام برای استفاده از سلاح شیمیایی بر ضد ایرانیان اشاره میکرد.
با نگاه به گذشته، منطقی است که از سیاست ایالات متحده بهخاطر یک بازی منفعتطلبانه و تنها بر مبنای واقعیات سیاسی [و بدون در نظر گرفتن اخلاقیات] در حمایت از عراق در مقابل ایران انتقاد کنم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
رژیم کمونیستی در سال ۱۹۹۲، چند ماه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد. دولتهای بوش و کلینتون، زمانیکه افغانستان داشت در جنگ داخلی فرو میرفت، بهجای تلاش برای تثبیت اوضاع، منفعلانه تماشاگر بودند. از دل این جنگ داخلی بود که رژیم طالبان و ائتلافش با القاعده سر برآورد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
بزرگترین افسوسم این است که قادر نبودم این تصمیم را برگردانم. مسلم بود اشغالی که به رهبری آمریکا، هر چند با نیات خیر صورت بگیرد، منجر به مقاومت مسلحانه خواهد شد
منمشتعلعشقعلیمچکنم
فضای بین واشنگتن و تهران در واقع از ۱۱ سپتامبر بهبود یافته بود. واشنگتن و تهران در مورد افغانستان منافع مشترکی داشتند.
vihan
در میان این هرجومرج، جنبشی جدید در جنوب افغانستان شکل گرفت: طالبان. اعضای آن خود را طلبههای جوان و آرمانگرای مسلمانی میدانستند که میتوانند ثبات و نظم به ارمغان بیاورند. این بهنظر مردم عادی خوب میآمد و ابتدا این جنبش، حمایت آنان را جلب کرد.
vihan
میان دانشجویان افغانِ دانشگاه آمریکایی بیروت، اشرف غنی هم در طرح خدمات میدانی با من به آمریکا سفر کرده بود. او از یک خانواده برجستهی افغان بود و پدرش در دولت افغانستان سِمت بالایی داشت. غنی بلندهمت و درگیر سیاست بود. در آن زمان او یک افغان ناسیونالیست بود، اما بهطور قابلتوجهی بیش از من به سمت چپِ این طیف گرایش داشت. سال ۲۰۱۴، او رئیسجمهوری افغانستان شد.
vihan
متوجه شدم که نسبت به افغانستان تعداد بیشتری از نمایندگان با خود «تسبیح» به همراه دارند. تسبیحهای عراقی ظریفتر و متنوعتر بودند؛ افغانها همان تسبیح سبز و سادهی شاهمقصود خود را داشتند. در طول جلسه، رهبران عراقی تسبیحهای خود را به نشانه دوستی و برادری با یکدیگر عوض میکردند. تمجید از تسبیح دیگری و سؤال در مورد خاستگاه آن باب صحبت را باز میکرد. معمولاً در نهایت هر کس به رشته تسبیح خودش میرسید، اما قبل از آن کلی «اصرار میکرد» که تسبیحش به رسم هدیه پیش دوست جدیدش بماند.
vihan
در سال ۲۰۰۳، سلسله گفتوگوهایی با دیپلماتهای ایرانی داشتم تا در مورد آینده عراق با آنها بحث کنم. رایان کراکر از وزارت امور خارجه مرا همراهی میکرد. ظریف، که آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل متحد بود، رئیس طرف ایرانی بود.
vihan
روسیه، هند و ایران قبل از ۱۱ سپتامبر ائتلاف شمال را حمایت میکردند. آنان ظهور دولتی جدید را درصورتیکه ائتلاف شمال در آن حضوری برجسته و تضمینی میداشت، حمایت میکردند. درعینحال، آنها قبول داشتند که تقسیم قدرت با پشتونها برای جلوگیری از جنگ داخلی ضروری است. پاکستان امید کمتری داشت، اما با کنترل کابل در دست نیروهای ائتلاف شمال بهترین چیزی که منطقی بود اسلامآباد در این برهه به آن امیدوار باشد، توافقی بود که حضور کافی پشتونها را تضمین کند.
vihan
فقط طالبان درست میگفتند. آنها قول دادند نظم را حاکم کنند، لویه جرگه تشکیل دهند و شاه پیشین را بیاورند تا بر فرایند انتقال سیاسی نظارت داشته باشد. کرزی و دیگر افغانها طالبان را وسیلهای میدیدند برای فرار از فاجعهای که کشور را درخود غرق کرده بود.
vihan
حجم
۷۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
حجم
۷۳۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
قیمت:
۷۵,۵۰۰
۵۲,۸۵۰۳۰%
تومان