بریدههایی از کتاب سفر زندگی
۴٫۵
(۱۳)
سؤالات دردسرساز، ما را به سوی زندگی برتر و بزرگتر فرامیخواند و در این فاصله، ما همگی با کفشهایی راه را میپیماییم که بیش از حد برای ما کوچک هستند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
مشکل روحی/ روانی ما هرگز قرار نیست به طور کامل درمان شود، اما میتواند تا حدودی التیام یابد. دقیقاً همانگونه که درد چیزی فیزیکی و جسمانی میباشد و رنج چیزی معنوی است. بنابراین ما همگی محدودههای شرایط خاصمان را به عنوان منبع درد تجربه میکنیم، ولی با این وجود هنوز باید با «فرشته رنج» دست و پنجه نرم کنیم تا از نعمت یا موهبت آن برخوردار شویم. با این که ممکن است این «فرشته رنج» استخوان ما را از جا درآورد، نباید اجازه دهیم از دست ما در برود تا این که از نعمت آن بهرهمند شویم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اگر غالب سؤالاتی که میپرسیم به نحوه به دست آوردن امنیت یا پذیرش دیگران یا نحوه اجتناب کردن از سفر زندگی باشد، ما برای همیشه کودکانی گمشده و پدر و مادران وحشتزده باقی خواهیم ماند که در صحراهای درونمان سرگردانیم.
اگر سؤالات ما، ما را به سؤالات دیگر و پیچیدهتری برساند، ما به زندگی عمیقتری دست پیدا خواهیم کرد؛ یک زندگی غنیتر، برانگیزانندهتر، جالبتر و از همه مهمتر، زندگیای که برای ما موردنظر بوده است و نه زندگی شخص دیگری.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی ما از طریق درک کردن، خیالبافی کنترل را رها کنیم و بپذیریم که ما یک وجود پر رمز و راز هستیم و اینکه یک حیات عظیم با هدفی خاص درون ما جریان دارد، در این صورت به قلب چیزها نزدیکتر میشویم.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
حتی اگر همه بینشهای فلسفه، الهیات و روانشناسی را داشته باشیم، با این که همه آنها عالی هستند، هنوز با این معما جا میمانیم که ما چه کسی هستیم، انگیزه و نیروی جلو برنده ما چیست و ما در خدمت چه هدفی هستیم.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
در هر حال، توهم نهفتهای که روانشناسی مدرن در خدمت آن است، این است که جهان را تحت سیطره ذهن خودآگاه درآورد، هرچند همه میدانیم که این توهمی بیش نیست
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
بین تمام شاخههای علم، رشتهای که یادگیری مفاهیم آن برایم آسانترین بود روانشناسی بود، که امروزه انسان را به صورت یک سری رفتارها، شناختها، و فرآیندهای داروشناسی ـ روانی تعریف میکند. اندازهگیری و دستکاری هر یک از این قالبها نسبتاً راحت است، که البته همه در خدمت توهمِ کنترل میباشند (کنترل خودمان و کنترل دیگران). در این قطعه قطعه کردن روح انسان، روانشناسی و روانپزشکی مدرن بسیار از هدف پرداختن به رمزآلود بودن ماهیت انسان دور افتادهاند.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
با اینکه فلسفه، الهیات و روانشناسی برایم بسیار قابل احترام هستند، من بیش از آنها از ادبیات رضایت عمیق دریافت میکردم، چرا که از نظر من ادبیات تجسم عمق بیشتر تجربه انسانی است. کمکم متوجه شدم که انگیزه اصلی فلسفه، الهیات و روانشناسی یک عقده مخفی قدرت است، این آرزو که بخواهیم بدانیم تا بتوانیم کنترل کنیم؛ در مورد خودم که اینگونه بود.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
اصلیترین هدیه آنها این بود که باعث شدند من ایده «حقیقت» را با ایده «حقایق» جایگزین کنم. با کمی تأمل بیشتر، من حتی فکر حقیقت یا حقیقتها را نیز رها کرده و در عوض سؤالاتی را جستجو کردم که ارزش پرسیدن داشتند.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
نسبت به هر آنچه در قلب تو لاینحل باقی مانده است صبور باش و ... سعی کن عاشق خود سؤالات باشی، مانند اتاقهایی که درِ آنها قفل است، مانند کتابهایی که به یک زبان خارجی که اصلاً نمیدانی نوشته شدهاند. به دنبال پاسخها نباش، پاسخهایی که نمیتوان داد چرا که در این صورت قادر نخواهی بود بر اساس آنها زندگی کنی و نکته اساسی همین است: این که با هر چیزی زندگی کنی. هماکنون باید با این سؤالات زندگی کنی. بدین ترتیب شاید به تدریج و بدون اینکه متوجه آن شوی، در آیندهای دور در زندگی به پاسخ سؤالات برسی.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
تأثیر شگرف از دست دادن پدر بسیار عظیم است، با این حال خودفرزند چیزی فراتر از این فقدان است. ما چیزی فراتر از مجموعه اتفاقاتی هستیم که برایمان رُخ میدهد.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
هرگاه ما اختیار حس غریزی و شهودیمان را به محیط بیرونیمان واگذار کنیم (حالتی که اغلب در نتیجه ضعیف و آسیبپذیر بودن و وابستگی دوران کودکی ایجاد میشود)، سرنوشت ما پس از آن در دستان این محیط بیرونی خواهد بود
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
با این حال زندگیهای ما معمایی است که پیش روی ما گشوده میشود و فقط تا حدودی تحت کنترل ماست. در این معما، ما نه تنها قهرمان داستان هستیم، بلکه اغلب یکی از نظارهکنندگان آن هستیم که متحیرتر از همه تماشا میکنیم.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
عقدهها مجموعهای متراکم از انرژی هستند که حیات مستقلی دارند و وقتی به چالش کشیده نشوند، زندگی فردی ما را در حال کنترل خودکار قرار میدهند. هویت «من» ما اغلب به سختی و در رویارویی با تمایلات واپسگرای فراروانی عظیم، تمنای ما برای خواب کردن و سیراب کردن روح الهی، و همچنین عوامل تأثیرگذار و مشکلات معمول یک محیط بیرونی متوقع، به دست میآید.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
روانشناسانه عمل کردن یعنی پرسیدن سؤال: چه اتفاقی در حال رُخ دادن است؟ چه چیز این اتفاقات را موجب میشود؟ این اتفاقات از چه جایی در پیشینه من یا پیشینه فرد دیگر نشأت میگیرد؟ نپرسیدن چنین سؤالاتی به معنی سپردن سرنوشت خود به دست ایدههای مستقل و دارای بار عاطفی منفی میباشد چیزی که یونگ آنها را عقده مینامد.
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
اگر ما به زندگیای که به آن فرا خوانده میشویم بیاعتنایی کنیم چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت، آیا درست است بگوییم اینجا بودهایم و واقعاً زندگی کردهایم؟ آیا ما عملاً میتوانیم ادعا کنیم که حضور داشتهایم؟ آیا این اجتناب به نحوی نقض نیازهای روحمان محسوب نمیشود؟
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
در موقعیت دیگری بعد از یک گفتگو که در آن ما به بحث ایده «زندگی هوشمندانه» پرداختیم، خانمی از بین حضار پرسید: «من چرا باید به این سؤالات فکر کنم؟»
در پاسخ گفتم: «زیرا اگر این سؤالات را از خودت نپرسی، ممکن است نادانسته زندگی کس دیگری را زندگی کنی.»
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
هیچ چیز در مورد انسان برای ما غریبه نیست، به بهترین نحو و به طرزی متواضعانه به ما یادآوری میکند که آنچه در جهان و در دیگران به صورت ایراد یا اشتباه وجود دارد، درون هریک از ما نیز وجود دارد.
سهیل مقدم
«وقتی یک وضعیت درونی به صورت خودآگاه درنیاید، در بیرون به صورت تقدیر اتفاق میافتد.»
Zohreh
هرجا عقدهها وجود دارند، پیشینه بر زمان حال غلبه دارد. و هرجا پیشینه بر زمان حال غالب باشد، ما گیر داریم. هرجا گیری داریم، یک کار اخلاقی وجود دارد. هرجا کار اخلاقی وجود داشته باشد، ما ملزم هستیم قدری اضطراب را تحمل کنیم. هرجا ما تمایل داشته باشیم اضطراب را تحمل کنیم، رشد خواهیم کرد و الگوهایی جدید و پیشینهای جدید خلق خواهیم کرد. هرجا در لحظه اکنون انتخابهای جدیدی داشته باشیم، سفرمان آگاهانهتر، بزرگتر و احتمالاً هماهنگتر با چیزی میشود که سرنوشت میطلبد.
Zohreh
حجم
۱۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۱۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۴۳,۲۰۰۴۰%
تومان