بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پوتین قرمزها | طاقچه
کتاب پوتین قرمزها اثر فاطمه بهبودی

بریده‌هایی از کتاب پوتین قرمزها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۲ رأی
۴٫۳
(۵۲)
مادرم یکی از اهالی بهشت است؛ چون تمام قواعد زندگی شرعی را نه فقط بلد بود، که رعایت می‌کرد. بدون اجازۀ آقاجان آب نمی‌خورد و احترام زیادی برایش قائل بود.
toghiani
شکسته بسته گفت: «تحصیلات شما چیست؟» ـ بی‌سوادترین رزمندۀ جمهوری اسلامی ایرانم! متعجب نگاه کرد: «جداً تحصیلات شما چیست؟» خندیدم: ـ باور کنید من مثل شما دکتر نیستم! دست و پایش را گم کرده بود و پریشان سر تکان می‌داد. طرّۀ موی روی پیشانی را به عقب راند و گفت: «خدا صدام را لعنت کند که به ما گفته بود همۀ نیروهای سپاه پاسداران روستایی و بی‌سوادند! اگر شما بی‌سوادید، خدا به داد ما برسد!»
Reza
«إرحَموا عَزیز قُوم ذِل»
www.ZnBook.ir
نیروهایی که به دوکوهه می‌آمدند، آموزش‌دیده بودند و آنجا آخرین آمادگی‌ها را برای عملیات پیدا می‌کردند. در واقع، دوکوهه سکوی آمادگی بود نه سکوی آموزشی.
www.ZnBook.ir
احوال‌پرسی کوتاهی پرسید: «چه کارهایی از دستت برمی‌آید؟» ـ اگر چند و چون کار دستم بیاید، کارهایی بلدم. دربارۀ کارهایی که در گذشته انجام داده بودم
zahra.n
در حالی که اسرای ما در بدترین شرایط به سر می‌برند، احمقانه است که با شما راجع به بندهای کنوانسیون وین و ژنو صحبت کنم. ـ اما بین ما و شما تفاوتی وجود دارد؛ دولت شما اسلامی است و رفتارتان باید با اعمال ما متفاوت باشد. ـ برای شروع حق با شما است؛ اما برای تلافی این طور نیست. خوب می‌دانید که بنا به نصِّ صریح قرآن، می‌توانیم معامله‌به‌مثل کنیم. اما بنا به توصیۀ حسین بن علی (ع)، حالا که قدرت در دست ماست، گذشت می‌کنیم و اجازه می‌دهیم شما رو در روی ما بنشینید و با ما بحث کنید.
zahra.n
مادرم زنی مذهبی بود. بعد از انقلاب، نماز جمعه‌اش ترک نمی‌شد. خیسِ عرق از نماز می‌آمد. می‌گفتیم: «مامان، افتادی از پا!» می‌گفت: «هر کسی سه تا نماز جمعه را نرود، منافق است!» سوادش قرآنی بود و جهد داشت در ماه رمضان قرآن را ختم کند. خیلی چیزها را می‌دانست؛ بدون اینکه کسی به او گفته یا جایی خوانده باشد. مادرم یکی از اهالی بهشت است؛ چون تمام قواعد زندگی شرعی را نه فقط بلد بود، که رعایت می‌کرد. بدون اجازۀ آقاجان آب نمی‌خورد و احترام زیادی برایش قائل بود. حتی وقتی بچه‌ها بزرگ‌تر شدند و پیش می‌آمد که از آقا انتقاد می‌کردیم، سفت و سخت می‌ایستاد.
کاربر ۲۹۶۸۷۷۹
ارتش عراق در حالی جنگ با کشور ما را آغاز کرد که یکی از قوی‌ترین ارتش‌های خاورمیانه به شمار می‌رفت.
📚☕
در زندگی شخصی‌ام دریافته بودم هر وقت دلشوره به سراغم می‌آید و به خودم بی‌اعتماد می‌شوم، موفقیتی از راه می‌رسد تا بفهماند این من نیستم که کار را پیش می‌برم؛ دست دیگری است! همین خیالم را هرچند برای لحظاتی آسوده می‌کرد.
📚☕
شمس در این دیدار حدود چهارصد سؤال، که در بازجویی از اسرای عراقی می‌پرسیدند، در اختیارم گذاشت تا با نوع کار جنگ روانی آشنا شوم. سؤال‌ها را خواندم. محور پرسش‌ها دربارۀ اوضاع زندگی اسیر، اوضاع اقتصادی، وضعیت بازار در عراق، وجود مواد غذایی یا نبود آن‌ها، کمبودها، وضعیت بهداشت در جبهه‌ها، اختلافات قبیله‌ای و عشیره‌ای، امکانات زیستی، و سؤالاتی مرتبط با ضمیر اسرا بود.
zahra.n

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۱۱۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد