بریدههایی از کتاب سرزمین مامورهای مخفی؛ داستانهایی از پشت دیوار برلین
۴٫۱
(۴۱)
درست همانطور که "کانال سیاه" پادزهر تلویزیون غربی بود، رقص لیپسی هم پاسخ شرق به الویس و راک اند رول منحط خارجی بود. و نتیجه این بود؛ رقصی ساخته شده توسط یک کمیته، یک شتر قناس بدون لگن خاصره.
Travis
ابداً امکان نداشت کسی بتواند از خود در برابر دولت دفاع کند، چون همهی وکلای مدافع و تمام قاضیها جزئی از دولت بودند.
Travis
نه فقط این، بلکه برای دوستانشون تو غرب هم خرید میکردن. هر روز صبح میدیدمشون که با ساکهای پر از نون ما، کرهی ما، شیر و تخممرغ و گوشت ما دارن میرن سرکار. باید یه کاری انجام میشد تا مانع فرار کردن مردم از این سوراخ موش تو جمهوری دموکراتیک آلمان بشه.»
جواد
تا اوایل دههی ۱۹۷۰ اشتازی زاویهی آنتن خانههای مردم را که از آپارتمانهایشان بیرون زده بود چک میکرد و اگر آنتنها رو به غرب بود آنها را مجازات میکرد.
Alireza
معاون شلر، اووه اشمیت نیز آنجا بود. وظیفهی اصلی اووه بهعنوان معاون این است که کاری کند شلر آنقدر مهم به نظر برسد که نیاز به معاون داشته باشد. بخش دیگر شغل او این است که مشغول و در مضیقه زمان به نظر بیاید که کار سختتری است چون بهندرت کاری برای انجام دادن دارد.
Emad
همه به هم مظنون بودند و این ظن عدم اطمینانی به وجود میآورد که اساس هستی اجتماعی بود
Mo0onet
بعدها تحقیق کردم. محرومیت از خواب به ویژه در کودکان نشانههایی شبیه به گرسنگی دارد؛ قربانیان گیج و سرد میشوند. درک خود از زمان را از دست میدهند و در زمان حال بیپایان گیر میکنند. محرومیت از خواب باعث اختلالات عصبی هم میشود که با ادامهی وضعیت تشدید میشوند. در نهایت، ساعات بیداری شما منطق خوابی را به خود میگیرد که در آن چیزهای عجیبی به هم ربط پیدا میکنند و شما فقط عصبانی هستید، عصبانیِ عصبانی از دنیایی که نمیگذارد استراحت کنید
Mo0onet
در این سرزمین
من خودم را از سکوت بیمار کردهام
در این سرزمین
پرسه زدهام و گم شدهام
در این سرزمین
زانو زدم تا ببینم
به چه چیزی تبدیل میشوم.
در این سرزمین
خودم را محکم گرفتهام
تا فریاد نزنم.
... اما فریاد کشیدم، چنان بلند
که این سرزمین هم بر سرم فریاد کشید
Mary gholami
او و جولیا در دام آن دست رابطههای غیرواقعی از راه دور افتادند که در آن اشتیاق اگر مدت درازی برآورده نشود خود را به عشق بدل میکند.
Aryan
«فقط کارگرای ساده نبودن که داشتن میرفتن! دکترا، مهندسا و مردم تحصیلکرده هم بودن. جمهوری دموکراتیک خرج تحصیل اونا رو داده بود و حالا به خودشون اجازه میدادن غرب اونا رو تطمیع کنه.»
جواد
«سوسک آمریکایی را متوقف کنید!» با حروف بزرگ بالای آن نقش بسته است. در پایین تصویری از کودکی است که ذرهبینی به سمت زمین در دست دارد. زیر آن سوسکی با صورت انسان و دندانهای بزرگ انسانی قرار گرفته است. سوسک، ژاکتی به رنگ پرچم آمریکا به تن دارد و صورتش، صورت رییسجمهور ترومن است. «این پوسترها رو همهجای مدرسهی ما چسبونده بودن» این را میگوید و توضیح میدهد که چرا.
جواد
عدم وفاداری با جزئیترین نشانهها اندازهگیری میشد؛ آنتنی که برای دریافت امواج تلویزیونهای غربی چرخیده بود، برافراشته نکردن پرچم سرخ در روز کارگر، کسی که لطیفهی بیمزهای راجع به هونکر تعریف میکرد تا دیوانه نشود.
جواد
«میدونی، اتحاد واقعی تو این مملکت وجود نداره، حتی با این که هفده سال گذشته. اصلا حس نمیکنم متعلق به اینجام. میدونستی که تو حومهی کروزبرگ تو برلین غربی میخواستن دیوارو دوباره برگردونن؟! تا خودشونو از ما محافظت کنن!»
جواد
سمفونیای از بوق ماشینها به پا بود. مرزبانان دست به ماشه ایستادند اما هیچ دستوری نیامد. در نهایت سرپرست آنها تصمیم گرفت به مردم اجازهی عبور دهد ولی فقط به یک شرط. نگهبانان میبایست مهر خروج را بر سمت چپ عکس گذرنامهی سمجترینها (افرادی که اول صف بودند) بزنند تا بعداً بتوان آنها را شناسایی و از ورود مجددشان ممانعت کرد.
مردم این را نمیدانستند و اهمیتی هم نمیدادند. روانهی برلین غربی شدند. وقتی چند نفر نخست با قوطیهای آبجوی غربی برگشتند تا نشان دهند کجا بودند نگهبانان کوشیدند جلوی ورود آنها را به خانه بگیرند اما دیگر دیر شده بود، همه چیز تمام شده بود و مردم شرق و غرب از دیوار بالا میرفتند، میگریستند و روی دیوار میرقصیدند.
Black Sky
تصویری که ما از خودمان میسازیم با همهی تقارنها و لبههای تخیلیاش ما را سرپا نگه میدارد
baktash99
چیزهایی به یاد میآورم که قبلاً به یاد نداشتم؛ چیزهایی که از انبار مرتب خاطراتی که گذشتهی خود مینامم بیرون نمیآیند. موهای پشت لب مادرم را زیر آفتاب به خاطر میآورم، احساس خالص گرسنگی و فقدان ناشی از بلوغ را و بوی سوختگی ناشی از ترمزهای تراموا در تابستان را به یاد میآورم. تصور میکنی گذشتهات را ذیل عناوین موضوعی دستهبندی کردهای اما انگار جایی منتظر مینشیند تا دوباره پیوندهای تازهای در خودش ایجاد کند.
احمد
- اساس برنامهی شما بر این بود که دروغای رسانههای غربی رو افشا کنه. وقتی شما متوجه پروپاگاندای موفقیت دروغین تو کشور خودتون شدید، فکر نکردید در قبال افشای اون هم مسئولید؟
- نه. من تو برنامهام عامدانه و منحصراً روی برنامههای ضدامپریالیستی متمرکز بودم نه پروپاگاندای جمهوری دموکراتیک.
- اما متوجه منظور سؤال من شدید، آقای فون شنیتسلر. پروپاگاندای موفقیت تو رسانههای جمهوری دموکراتیک آلمان هم دروغ میگفت...
- باعث شد مردم از ما فاصله بگیرن چون به وضوح مخالف واقعیت بود.
امین
«برای تقریباً بیستمین بار شاه گفت: «اجازه دهید هیئتمنصفه حکم خود را اعلام کند.» ملکه گفت: «نه، نه! اول مجازات، بعد اعلام حکم.»»
ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب
لوییس کارول
Book
«اشتباهی که جمهوری دموکراتیک کرد این بود که مردم رو وادار کرد موضع بگیرن. شما یا هوادار مایید یا دشمن ما. و اگه به این نتیجه میرسیدین که دشمن هستید باید از خودتون میپرسیدین: من اینجا چه کار میکنم؟ اونا میخواستن همهچیز رو تو الگوی محدود خودشون بگنجونن اما زندگی به این سادگیا قالب نمیگیره.»
shahram naseri
نوعی هنر، هنری عمیقاً سیاسی در این کار هست که شرایط را به همان صورت که هست بگیرید و به سود یا ضرر خودتان تعبیر کنید. به این صورت که حقیقت را با هر سمتی که معصومانه به نظر برسد مطابقت دهید؛ و همچنان که او حرف میزد برایم مسجل شد که فارغ از مشقتهای تاریخ، سوسیالیسم به عنوان یک مکتبِ باورها در اذهان و قلبها زنده خواهد ماند.
shahram naseri
حجم
۳۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۳۰۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان