بریدههایی از کتاب سالهای بیقرار: خاطرات جواد منصوری
۴٫۲
(۵)
در این روز فیلمی از شاه در حالیکه تکیده، لاغر، بسیار خسته و کسل و نگران به نظر میآمد نشان دادند که شروع به خواندن متنی از پیش تهیه شده کرد: «ملت عزیز ایران، در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش بهتدریج ایجاد شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بهپاخاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من به عنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد. متأسفانه در کنار انقلاب ایران دسیسه و سوءاستفاده دیگران از احساسات و خشم شما آشوب، هرج و مرج و شورش نیز به بار آورد ... وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط، هرج و مرج و آشوب و کشتار، و به منظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش؛ تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامیکه معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، به ناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم ... من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم ...»
روزنامههای ۱۵ آبان ۱۳۵۷، متن اعلامیه را نوشتهاند.
maryhzd
كی از كارهای این مرحوم این بود، میرفت تو صف بانك كارگشایی میایستاد و نیازمندان را شناسایی میکرد؛ میدید مثلاً یک نفر آمده در صف و میگوید من یک دختر دارم، یا یک پسر دارم مریض است، میخواهم ببرمش بیمارستان بستری کنم، پول ندارم، آمدم این فرشم را اینجا گرو بگذارم، پانصد تومان پول بگیرم، بچهام را ببرم مریضخانه. بعد این مرحوم میگفت خب بیا برویم به خانهاتان تا ببینم. میرفت خانه را میدید بعد پانصد تومان را خودش میداد.
maryhzd
یکی از آثار بسیار مهم و با ارزش انقلاب اسلامی، افشای تدریجی ماهیت بسیاری از دولتهایی بود که با شعارهای فریبکارانه، دهانپرکن و پرسروصدا موجب فریب بسیاری از مردم شده بودند. به عنوان مثال الجزایر، کشوری بود که با عناوین حکومتی: سوسیالیستی، خلقی، انقلابی، مستقل و حتی اسلامی شهرت یافته بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با موضعگیریهای خصمانه در قبال بسیاری از مسائل سیاسی و حمایت از عراق در جنگ تحمیلی، شرکت در توطئههای تبلیغاتی و سیاسی، همکاری با گروههای ضد انقلاب و دولتهای بزرگ بر ضد جمهوری اسلامی ایران، ماهیت خبیث و واقعی خود را نشان داد.
maryhzd
روزی در آبان ۵۷، یکی از اقوام پاکنژاد به ملاقاتش در زندان مشهد آمد. آنها در اتاق ملاقات و در کنار من با هم صحبت میکردند. ملاقاتکننده درباره وضع جوانان، جلسات و شعارهای مذهبی گفت: «هیچ صحبتی و شعاری از انقلاب تودهای و یا شعارهای مترقی! و حمایت از شما رفقا! نیست، و بیشتر از رهبر تبعیدی، علما و اسلام و قرآن صحبت است». پاکنژاد با عصبانیت و تندی گفت: «از قول من به جوانان شهر بگو، این حرفها را دور بریزید و به فکر انقلاب تودهای علیه سرمایهداری باشید!»
پاکنژاد پس از بازگشت از اتاق ملاقات گزارش مفصلی از مبارزات تودهای و خلقی مردم دزفول و حمایت از او (پاکنژاد) را به عنوان خبر دسته اول برای رفقا تعریف کرد! اگر شخصاً شاهد گفتوگوی پشت میلههای زندان نبودم، ممکن بود باور کنم و براساس آن تحلیل دیگری از مبارزات داشته باشم.
maryhzd
مهمترین حرفی که تقریباً این قبیل گروهها میزدند این بود که مسلمانها، تشکیلات، تخصص و دیدگاه علمی از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ندارند. لذا آنان باید رژیم را سرنگون کنند و قدرت ادارۀ حکومت را بهدست ما بسپارند تا کشوری «دمکراتیک، پیشرو، آباد و آزاد» بسازیم!
البته واقعیت این بود که اکثر مردم اعتنایی به آنها نداشتند و فقط میخواستند از حرفها، مواضع و کارهای آنها مطلع شوند. این موضوعی بود که غالب رهبران از این قبیل گروهها متوجه آن شده و از این نظر بسیار ناراحت و نگران بودند. به طوری که یکی از آنان به نام «شکرالله پاکنژاد» گفت: «اگر مردم ما را نپذیرند، ممکن است برای مدتی متوسل به دیکتاتوری پرولتاریا! بشویم تا بهتدریج سطح شعور و آگاهی علمی تودۀ مردم ارتقا پیدا کند و راه مترقی سوسیالیسم را انتخاب کنند».
maryhzd
دهم محرم روز ملاقات معمول زندان بود. تعدادی از خانوادهها به ملاقات آمدند و وقایع و حوادث روز بویژه سرنگونی تعدادی مجسمه شاه و عقبنشینی نیروهای مسلح در مقابل مردم و سردادن شعار «بگو مرگ بر شاه» برای اولینبار توسط میلیونها نفر از مردم در سراسر کشور را نقل کردند.
maryhzd
ـ «مجید معینی»، طلبه جوانی که بسیار فعال، پرشور و متعهد بود. او سرپرستی تعدادی دیگر از طلبهها را بهعهده داشت. در سال ۱۳۵۰ مسجد شیخعلی عملاً توسط او اداره میشد. وی در بهمن ۱۳۵۱ دستگیر و با توجه به وسعت فعالیتها و اطلاعاتش، مقاومت و استقامت فوقالعادهای نمود. به طوری که در میان زندانیان و مبارزان، مشهور و زبانزد شده بود. متأسفانه وی در سال ۱۳۵۵ در زندان اوین جذب سازمان مجاهدین خلق شد و از اعضای فعال این سازمان بود. پس از انقلاب از سوی سازمان، کاندیدای نمایندگی مجلس از تهران شد.
سرنوشت مجید معینی بسیار عبرتانگیز است؛ او نان و نمک، یا نان و پیاز میخورد، لباس مندرس به تن میکرد و با چند ساعت خواب در شبانه روز و فعالیت وسیع مبارزاتی و مقاومت عجیب خود در جریان بازجویی، الگوی بسیاری از جوانان بود. ولی هنگامی که جذب سازمان مجاهدین خلق شد چنان تغییر کرد و منحرف شد که باورکردنی نیست. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
maryhzd
با آزادی بیش از هزار نفر زندانی سیاسی ـ از سوم تا نهم آبان ـ تعداد زندانیان سیاسی به حدود نصف رسید. در زندان مشهد حدود پنجاه نفر زندانی سیاسی باقیمانده بود. البته بر خلاف چند ماه گذشته همه امیدوار به آزادی خود در آینده نزدیک بودند و هریک برای خود، گروه و سمتهای آینده؛ خواب و خیالهایی داشتند! بهخصوص مجاهدین خلق که به طور قطع خود را حاکم بلامنازع، قهرمان انقلاب و صاحب کشور در آینده میدانستند و معتقد بودند که چون سازمان مجاهدین: انقلابی، متشکل، با تجربه، مسلمان، روشنفکر و قابل قبول کلیه گروههای چپ، ملیگرا و حتی روشنفکران غیر مذهبی و جناح مترقی خط امام است، پس آینده انقلاب در اختیار آنان خواهد بود.
این تفکر به قدری در آنان قدرت گرفته بود که به طور حتم و جدی خود را تنها جانشین (و به اصطلاح خودشان آلترناتیو) رژیم شاه میدانستند. به طوری که وقتی آیتالله منتظری از زندان آزاد میشود مسعود رجوی از زندان اوین برای او در خصوص معرفی کابینه و مشارکت در دولت پیام میفرستد، و میگوید به امام بگویید کسی را بدون مشورت سازمان برای هیچ مسئولیت و مقامی تعیین نکنند! سازمان کادرهای لازم برای اداره کشور دارد و اگر افرادی بدون موافقت سازمان معرفی شوند، ما با شما (امام) همکاری نخواهیم کرد!
maryhzd
وضعیت مجاهدین بین سایر گروهها و افراد عجیب بود؛ مجاهدین که خود را مسلمانان واقعی معرفی کرده بودند و عدهای نیز از آنان به خاطر مبارزاتشان علیه رژیم و مقابله آنان با مارکسیسم حمایت و دفاع میکردند، در زندان ماهیت واقعی خود را بروز دادند. به طوری که بسیاری از طرفداران آنها پس از آگاهی و آشنایی با نظریات، موضعگیریها، رفتار و اخلاق آنان، نسبت به این گروه تغییر موضع دادند.
هر کس که بیچونوچرا و چشم و گوش بسته مطیع و وابسته مجاهدین نبود، به نحوی طرد و بایکوت میگردید، و انواع برچسبها بر او زده میشد. به این ترتیب حاضر به قبول هیچ نظر مخالفی نبودند. نزدیکی به مارکسیستها و دوستی و دفاع از آنها به حدی افراطی بود که در بعضی مواقع در مواضع خود صریحاً میگفتند: «بدترین مارکسیستها، از بهترین مسلمانان معتقد به مالکیت خصوصی بهتر هستند»! احساس حقارت آنان نسبت به مارکسیستها آنقدر شدید بود که شاید این جریان برای کسانی که از نزدیک شاهد آن نبودند باورکردنی نبود.
maryhzd
در مورد شریعتی واقعیت این است که او با اشراف به مطالب گسترده و ارائه آنها به شکل جدید، موجب شد تا عدهای که این مطالب برایشان نامأنوس و غیر قابل قبول به نظر میرسید. با تداوم مطالعه، بررسی، تدبیر و شناخت بیشتر گوینده به اصالت و صداقت او پی ببرند و حتی، خود مبلغ نظریات، شیوه بیان و شکل ارائه پیام او شوند.
شریعتی در بیان نقاط ضعف، اغراقآمیز و افراطی سخن میگفت. اگرچه نقاط قوت را به خوبی میشناخت و بیان میکرد. این افراط موجب شد که عدهای موضع مخالف نسبت به وی اتخاذ نمایند و به نقاط مثبت و قوت او توجه نکنند و تمامی شخصیت، افکار و خدمات او را منفی قلمداد کنند.
بسیاری از روحانیون از انتقادات تند و تلخ دکتر شریعتی ناراحت بودند. آنها نمیتوانستند بگویند که حرفهای او غلط است، میگفتند چرا این حرفها را میزند.
او اهل بحث و منطق بود، واقعیت این است؛ اگر موردی مستدل و منطقی به او اثبات میشد، میپذیرفت؛ و اگر اشتباهی در نظریاتش داشت، آن را اصلاح میکرد.
maryhzd
حجم
۷۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۵۶ صفحه
حجم
۷۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۷۵۶ صفحه
قیمت:
۲۲۶,۰۰۰
۱۵۸,۲۰۰۳۰%
تومان