بریدههایی از کتاب ژاژ نامه
۳٫۶
(۶۱)
- تور یکهفتهای استانبول مخصوص روزنامهنگاران... صبحانه و ناهار + توقیف و لغو امتیازی بهیادماندنی.
- سفر به سرزمین خاطرهها... نیجریه! بازدید از آخرین فعالیتهای گروه تروریستی بوکوحرام، یکهفتهای بدون صبحانه و ناهار و آب و غذا و هوا و دستشویی، در چادرهای سهستاره، احتمال مرگ بسیار بالا، فقط پانصد هزار تومان.
S
کامبیز پسرخالهی من است. کار که هیچی، نداره. میگیم برو جایی مشغول شو. میگه کار پارتی میخواد. میگیم تو رفتی سراغش؟ میگه متأسفانه زیرساختهای لازم برای ورود من به بازارِ کار در ایران وجود نداره. تحصیلات هم پشم شتر. یه لیسانس گرفته؛ دوازده ترمه، یادش نمیآد چی بوده. میگیم چی خوندی؟ با تردید میگه مدیریت صنعتی؟ [مکث] دولتی؟ [مکث] نفوس و مسکن؟ از زبان انگلیسی هم فقط girl و big رو بلده که بتونه اینترنتی کارش رو راه بندازه! از مهارتهای فنیاش یکی اینه که بلده با ریتم آهنگ لاو استوری خودش رو -از بند تعلقات- رها کنه. تو هر جمعی هم که میره از بس محبوبه، همه یکهو دلدرد میگیرن و ناپدید میشن، و با همهی اینها هنوز خدمت هم نرفته چون معتقده سربازی مانع پیشرفت آدم میشه.
سیّد جواد
یه سری هم هستن که قشنگ میشه بهعنوان فیلم رزمی از دیدنشون لذت برد. انگار وارد صفحه بروسلی شدی؛ یه فاز تهاجمی جدیای گرفتن که هر آن فکر میکنی الان با لگد از صفحه پرت میشی بیرون. این عزیزان معمولاً با بیوهایی نظیر «من یه فروردینیام، به من نزدیک نشو!»، «من یه آذرماهیام... پس مواظب باش!» و «متولد ماه مهر... به من خیانت کنی دهنت رو سرویس میکنم» ضمن اعلام ماه تولدشون به ارعاب و تهدید دیگر کاربران اینستاگرام میپردازن و اعلام میکنن که «دیگر فریب عشق را نخواهند خورد». حالا اینا از نظر میزان درگیری، با اون عزیزی که توی بیوگرافی نوشته بود «علیرضا مال منه، دست کثیفت رو بکش کنار»، عددی محسوب نمیشن.
سیّد جواد
ماه تولد هم بهخدا معرف شخصیت شما نیست. تمیزی سرویس بهداشتی بیشتر میتونه معرف شخصیت آدم باشه تا ماه تولد!
بلاتریکس لسترنج
نکته جالب دیگه هم اینه که الحمدلله هر کی میره خارج، بعد از شش ماه خبر میرسه که به قلههای موفقیت رسیده و پلههای ترقی رو دو تا یکی طی کرده. بعد از اونور، یکی که بعد از چند سال میره دیدنشون میبینه اخبار واصله کاملاً درست بوده، طرف داره پلههای ترقی رو تی میکشه و تو آبدارخونهی برادران وارنر مشغول گردگیریه. نمیدونم ما ایرانیها کی میخوایم این وسواس نظافتمون رو بذاریم کنار... بابا تمیزه دیگه! ولش کن.
سیّد جواد
جا واسه همه هست. ولی بعضیا دوست دارن جای بقیه رو هم بگیرن.
- برای چی؟
+ برای اینکه به هدف غایی بشر دست پیدا کنند.
- هدف غایی بشر چیه؟
+ اینکه ثابت کنه که «فقط ما خوبیم».
سیّد جواد
+ فرهادخان من ترم یکاَم!
- یعنی چی؟
+ هنوز به این جاهایی که شما میگین نرسیدیم!
- خاک بر سرت! من همسن تو بودم ترم شیش بودم. گِل بگیرن در این دانشگاهها رو. چی یاد میدن به شما؟
پینوشت: واقعاً لزوم برگزاری یکسری کلاس فشرده توجیهی برای آشنایان و بستگان و معرفی رشتهها و اهدافشان به آنها احساس میشود.
بیایید با دانشجویان مهربان باشیم!
S
یه سری هم فکر میکنن اگه اخباری رو که از احوالات شخصی استاد دارن، دستاویزی برای چانهمالی قرار بدن با نصف برگه جواب هم میتونن از مهلکه فرار کنن. مثلاً دوست عزیزمون که میدونه استاد تازه ازدواج کرده زیر برگه چشمهی ذوقش قلقل میزنه و مینویسه: «خانهای ساختهاید سایبانش همه عشق / زیر پا فرش غرور / و حصارش همه تکرار صفا / و اگر پاس شود این واحد / چه مصفا بشود محفلتان / و بپیچد روی ایوان شما عطر گذشت...» یعنی از برگهی امتحان بهراحتی و بدون اینکه کسی شک کنه میشه بهعنوان کارت عروسی استفاده کرد.
سیّد جواد
اقدس: توجه توجه... فوری فوری... هر حاجتی که داری رو تو کمتر از ۲۴ ساعت میگیری... این پیام رو صدوپنجاه بار کپی کن در فاصله یک ربع خبر خوبی بهت میرسه... یکی کپی نکرد رفت لای دستگاه نجاری، الان فقط با نصف بالایی بدنش زندگی میکنه. منم باورم نمیشد ولی امتحان کردم شد. اینو کپی کن: رأی به گزینهی شمارهی دو خندوانه، با ستاره، هشتصد، مربع، چهار، چهار، دو، لوزی.
محمدرضا: ممنونم اقدسخانم. من صدوپنجاه بار کپی کردم بیماریام خوب شد.
اقدس: خواهش میکنم. همیشه سلامت باشید.
شهرام: بیماریات چی بود؟
محمدرضا: یبوست!
Shahram removed mohammadreza
بیژن: آخیش.
بهروز: خوب کاری کردی شهرامجان.
سمانه: فکر میکنه از دماغ فیل افتاده!
اقدس: حالا خوبه خودش لیسانسش رو به زور از دانشگاه آزاد گرفته. بدبخت عقدهای!
سیّد جواد
روزگار غریبی شده واقعاً! این پدر و مادرهای جدیدالاحداث دههی شصتی برای اینکه بچهشون با بقیه بچهها متفاوت باشه اسمهایی روی این طفلهای معصوم میذارن که واقعاً آدم میخواد بشینه برای مظلومیت بچه هایهای گریه کنه. وخامت اوضاع به حدی رسیده که جدیداً، وقتی پدر و مادرها از بچهشون اسم میبرن، نمیفهمم راجع به یه شخص حقیقی دارن حرف میزنن یا یه شخص حقوقی. از هر کسی هم میپرسی اسم بچهات یعنی چی؟ میگه یه اسم اصیل پارسیه. در همین راستا من تا امروز فهمیدم میلان و ویکتور و آندریا، دلاورانی از سرزمین توران بودن که تو جنگها به رستم کمک میکردن. «آرسن» هم دلاوری از زابل بوده که مربیگری آرسِنالِ زابلِ اون زمان رو به عهده داشته که در افسانههای پارسی هم ازش به نیکی یاد شده.
سیّد جواد
حجم
۳۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۳۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
قیمت:
۱۶,۲۰۰
۱۱,۳۴۰۳۰%
تومان