بریدههایی از کتاب گورستان پراگ
۳٫۵
(۲۱)
تمام آنچه دربارهٔ یهودیان میدانم چیزهایی است که پدربزرگم به من یاد داده است. میگفت: «آنها بیخداترین مردماند.» «آنها با این عقیده شروع میکنند که خوبی باید در این دنیا اتفاق بیفتد نه آنسوی گور. بنابراین آنها فقط برای فتح همین دنیا کار میکنند.»
سیّد جواد
بیشتر کسانی که به فرقههای مخفی میپیوندند فرصتطلبانی هستند که میخواهند پیشرفت کنند و هیچ هدف ارزشمندی ندارند. با چنین آدمهایی دستیابی به هدف برای ما آسان خواهد
ماراتن
ما باید از کوتهفکری، بیثباتی و فقدان عقل سلیم تودهها برحذر باشیم. توده کور است و هیچ بصیرتی ندارد؛ لحظهای به راست گوش میدهد، لحظهای به چپ. آیا تودهها میتوانند امور کشور را اداره کنند بیآنکه آنها را با منافع شخصی خودشان اشتباه بگیرند؟ آیا آنها میتوانند دفاع در مقابل دشمنان خارجی را سازماندهی کنند؟ این مطلقاً غیرممکن است، چون هر برنامهای، وقتی به تعداد اذهان تودهها تقسیم شود، ارزشش را از دست میدهد و درنتیجه فهمناپذیر و غیرعملی میشود. فقط خودکامه قادر است در مقیاس کلان برنامهریزی کند و در سازوکار ماشین دولت به هر نفر نقشی بدهد... تمدن نمیتواند بدون استبداد مطلق وجود داشته باشد، زیرا تمدن فقط تحت حمایت فرمانروا، هرکس که باشد، میتواند رشد کند و نه بهدست تودهها
ماراتن
د. بازی هرچه عوض دارد گله نداردِ زیبایی بود
ماراتن
فکر نمیکنم مؤمن باشم. مؤمن به چیزی اعتقاد دارد. آیا من به چیزی اعتقاد دارم؟ گمان نمیکنم.
لیلی مهدوی
در سیاست زور مطلق تنها برنده است، خشونت باید اصل باشد و فریب و ریاکاری قانون. شر تنها راه رسیدن به خیر است. ما نباید به فساد، فریب و خیانت بسنده کنیم: هدف وسیله را توجیه میکند.»
ماراتن
گروهی از نویسندگان بد و دانشمندان فرضی به مبارزه پیوستهاند و خواستار تجدیدنظر در پرونده شدهاند. این آدمها که هستندـ پروست، فرانس، سوره، مونه، رنار، دورکهایم؟ از قماش آدمهایی که به محفل آدام رفتوآمد میکردند نیستند. به من گفتهاند که پروست بیستوپنجسالهای منحرف است که آثارش خوشبختانه منتشر نشدهاند و مونه نقاشی دستچندمـ یکی دو تا از نقاشیهایش را دیدهام که به دنیا از پشت چشمی قیزده نگاه میکنند. تصمیمات دادگاه نظامی چه ربطی به نویسندگان و نقاشان دارد؟ بهقول درومان، بیچاره فرانسه. کاش این «انتلکتوئلها» ـ نامی که کلمانسو، آن مدافع اهداف دستنیافتنی بر آنها گذاشتهـ ذهنشان را متوجه معدود چیزهایی میکردند که از آنها اندکی سر درمیآو
ماراتن
بازی هرچه عوض دارد گله نداردِ زیبایی بود که در آن نیازی به اتهامات ساختگی نبود، چون تنها کاری که باید میکردید این بود که آنچه را رقیب بهطرفتان انداخته است به خودش برگردانید.
ماراتن
اما همه میپرسند چرا من از نعمت ثروت برخوردار نیستم (یا دستکم آنقدر که دلم میخواست برخوردار نیستم)؟ چرا من مثل دیگرانی که کمتر از من سزاوارند مورد مرحمت نبودهام؟ هیچکس باور نمیکند که بدبختیهایش ممکن است ناشی از کاستیهای خودش باشد؛ به همین خاطر است که باید مقصری پیدا کند.
لیلی مهدوی
زمانی بود که پر از جاهطلبی و بسیار مشتاق آموختن بودم؛ و روزی از پی روز دیگر این واقعیت که مادر طبیعت، در یکی از آن لحظات شور و شوقش، بر من آن مهر نبوغی را که گاهوبیگاه بر آدمها میزند نزده است دلسردم میکرد.
لیلی مهدوی
«شنیدهام که طب هم مثل رباخواری از حرفههایی است که یهودیها اغلب دنبال میکنند. خوب است که هرگز محتاج پول نباشیم و هرگز مریض نشویم.»
لیلی مهدوی
اولین آشنایم دکتر دو موریه بود، آدمی چنان نفرتانگیز که حیران ماندم چهطور یک روانپزشک (که او بود) میتواند با چنین چهرهٔ ناخوشایندی اعتماد بیمارانش را جلب کند. چهرهٔ رنگپریده و حسود کسی را داشت که فکر میکند تقدیرش این بوده که همیشه در جایگاه دوم بماند.
لیلی مهدوی
، با کمک طلا که در دست ماست، نوعی بحران اقتصادی جهانی بهوجود آوریم. ما گروههای بزرگ کارگران را در سراسر اروپا نابود خواهیم کرد. آنگاه این تودهها خود را مشتاقانه بر آنهایی خواهند افکند که بر جهل خویش، از زمان کودکیشان، محتاط بودهاند و داراییهایشان را تاراج خواهند کرد و خونشان را خواهند ریخت. آنها به ما آسیبی نخواهند رساند، چون ما از زمان حمله مطلع خواهیم شد و برای حفاظت از منافع خود آنچه را که باید انجام خواهیم داد."»
ماراتن
اشراف، با وجود اینکه از طبقهٔ کارگر بهرهکشی میکردند، دوست داشتند کاری کنند که آنها خوب غذا بخورند و سالم و قوی باشند. اما هدف ما برعکس است: ما به انحطاط غیرکلیمیان علاقهمندیم. قدرت ما از نگهداشتن کارگر در وضعیت تنگدستی و ضعف ناشی میشود، زیرا به این ترتیب او را مطیع ارادهٔ خود نگه میداریم و او هرگز در خود قدرت و انرژی مقابله با ما را پیدا نخواهد کرد.
ماراتن
و اما آن پسرها، آنها افراطی بودند و افراطیون وازدههای زمیناند،
لیلی مهدوی
خیرخواهترها میگویند که پیزاکانه آدمی بخشنده بود. بدبینها میگویند ابله بود،
لیلی مهدوی
آوکاتو سیمونینی عزیزم، اینها شاید رسم دنیای مدرن است که دیگر آنطور که بود نیست، اما گاهی حتی پسران خانوادههای محترم مجبور میشوند دنبال کار بگردند. قربان، اگر شما به این گزینهٔ تحقیرآمیز تمایل داشتید، میتوانم در دفتر به شما کاری بدهم که به درد مردی جوان با دانش حقوقی میخورد؛
لیلی مهدوی
دولت پول را صرف مدارس خواهد کرد تا به مردم حقیر آموزشی بدهد که لازم ندارند
لیلی مهدوی
اما همه میپرسند چرا من از نعمت ثروت برخوردار نیستم (یا دستکم آنقدر که دلم میخواست برخوردار نیستم)؟ چرا من مثل دیگرانی که کمتر از من سزاوارند مورد مرحمت نبودهام؟ هیچکس باور نمیکند که بدبختیهایش ممکن است ناشی از کاستیهای خودش باشد؛ به همین خاطر است که باید مقصری پیدا کند.
لیلی مهدوی
آن چیست که همه در طلبش هستند و هرچه بیچارهتر و بدبختتر باشند با شوقی بیشتر میخواهندش؟ راحت پول بهدستآوردن، قدرتداشتن (لذت عظیم فرماندادن به و تحقیرکردن انسانی مثل خود) و گرفتن انتقام هر ظلمی که تحمل شده (همه در زندگی دستکم از ظلم، هرچهقدر هم که کوچک بوده باشد، رنج بردهاند)؛
لیلی مهدوی
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۶۷ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۶۷ صفحه
قیمت:
۱۲۲,۵۰۰
۶۱,۲۵۰۵۰%
تومان