بریدههایی از کتاب درباره معنی زندگی
نویسنده:ویل دورانت
مترجم:شهابالدین عباسی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۸۳ رأی
۳٫۷
(۵۸۳)
انسان فقیر در بهشت از این لذت برخوردار میشود که اجازه دهد قطرهای آب بر زبان انسان غنی در دوزخ فروبیفتد
صیاد
امروز علم، که به علت ابداعات و دستاوردهای شگفتانگیزش، آنها آموختهاند به آن همانقدر اعتماد داشته باشند که زمانی به کشیش داشتند،
reza
ما رؤیای سوسیالیسم را در سر میپروراندیم، ولی روحهای خودمان را حریصتر از آن یافتیم که آن را امکانپذیر کند؛ ما قلباً بیش از اندازه کاپیتالیست هستیم، و هیچ ایراد جدّی در ثروتمند شدن نمیبینیم.
Hooryar
چیزی که در حروف چاپی کوچک روزنامههایمان، زیر عنوانهای «تولدها»، «ازدواجها»، و «وفاتها» مخفی شده، ضروریات تاریخ نوع بشر است- هر چیز دیگر، تزیین است.
sajad
چه چیزی باعث میشود ناامید نشوید و همچنان ادامه دهید، دین چه کمکی- اگر هست- به شما میکند، سرچشمههای الهام و انرژی شما چیست، هدف یا انگیزۀ کار و تلاشتان چیست، تسلیها و خوشیهایتان را از کجا پیدا میکنید و دست آخر، گنجتان در کجا نهفته است؟
javad hedayati
ارسطو میگوید همهچیز بارها و بارها کشف شده و از یاد رفته است. او به ما اطمینان خاطر میدهد که پیشرفت، یک توهم است؛ امور انسان مانند دریاست که در سطحِ خود هزاران حرکت و آشفتگی دارد و اینطور به نظر میرسد که به سوی جایی پیش میرود، درحالیکه در تهِ خود کم و بیش بیتغییر و آرام باقی میماند. آنچه آن را پیشرفت میخوانیم شاید فقط تغییرات سطحی محض باشد: توالیای از سبکها و مُدها در لباس، حمل و نقل، حکومت، روانشناسی، و دین.
Hachan
میپذیرم که اگر نتوانیم نظام بهتری برای سامان دادن به کار و حکومت بر جهان ابداع کنیم، شاید بهتر باشد که زمین را به گونه یا تباری دیگر بسپاریم
shayan barari
ما که برتر از آنیم که به گروهی تعلق داشته باشیم، مایی که عاقلتر از آنیم که ازدواج کنیم یا زیرکتر از آنیم که بچهدار شویم، زندگی را خالی و بیهوده مییابیم و حیرت میکنیم که زندگی اصلاً معنایی داشته باشد. ولی از پدری بپرسید: «معنی زندگی چیست؟» و او خیلی ساده جواب میدهد: «سیر کردن شکم خانودهات.»
صروچ
اگر کودک خوشبختتر از بزرگسال است به این خاطر است که بدنِ بیشتر و روحِ کمتری دارد و میفهمد که طبیعت مقدم بر فلسفه است و قبل از فلسفه میآید.
صروچ
در پایان، پی میبریم که در چشم سگها چیزی جز ورّاجهایی بیعقل نیستیم که با زبانمان صداهای زیادی درست میکنیم؛ و در چشم پشهها هم صرفاً مادهٔ غذایی هستیم!
کاربر ۸۶۵۹۱۷۷
در این چشمانداز، هیچچیز جز شکست و مرگ، قطعی نیست ـ و زندگی خوابی است که انگار بیداریی در پی ندارد.
کاربر ۸۶۵۹۱۷۷
شاید چیزی به اسم ارادهٔ معطوف به زندگی وجود ندارد بلکه فقط ترس از مرگ هست؛ همانطور که هیچ «غریزهٔ اجتماعی» وجود ندارد بلکه فقط وحشت از تنهایی در میان است.
منصوره جعفری
«نمیتوانیم امید به فهم داشته باشیم مگر اینکه اول ایمان داشته باشیم.»
Hnikmli
«نکتهٔ وحشتناک در مورد حقیقت این است که انسان آن را بیابد.»
عرفان
دینهای بزرگ از دل نیاز انسانها به اینکه احساس کنند زندگیشان ارزش دارد و سرنوشتشان بیهوده نیست سرچشمه گرفتهاند و شکوفا شدهاند؛ و تمدنهای بزرگ اغلب بر این دینهای الهامبخش تکیه داشتهاند.
آنجا که چنین ایمانی، پس از قرنها دلگرمی دادن به انسانها، رو به ضعف میگذارد، زندگی کاستی میگیرد و از یک نمایش روحانی به واقعهای زیستی تبدیل میشود
کاربر ۸۵۰۵۲۶۵
باید کل چشمانداز زندگی را نهایتاً همچون رؤیایی در دل رؤیایی بشماریم که همچنان ممکن است مرگ، ما را از آن بیدار کند
Oryx & Crake
هر چیز معنوی وقتی به فروش میرسد یا به نمایشی رنگ و وارنگ بدل میشود، میمیرد.
Oryx & Crake
عرف و سنت باعث شدهاند حقیقت را با اعتقاداتمان اشتباه بگیریم. عرف، سنت، و سبک زندگیمان ما را به آنجا سوق دادهاند که باور کنیم نمیتوانیم خوشبخت باشیم مگر تحت شرایط خاصی که با آسودگیهای مادی خاصی همراه هستند. این حقیقت نیست، اعتقاد است. حقیقت به ما میگوید که خوشبختی، حالتی از رضایتمندی ذهنیروانی است. رضایتمندی را میتوان در جزیرهای دورافتاده، در شهری کوچک، یا در خانههای اجارهای شهرهای بزرگ یافت. میتوان آن را در کاخهای ثروتمندان یا کوخهای فقیران یافت.
محصور بودن در زندان موجب بدبختی نمیشود؛ اگر غیر از این بود همهٔ کسانی که آزادند خوشبخت بودند. فقر موجب بدبختی نمیشود؛ اگر غیر از این بود ثروتمندان خوشبخت بودند. آنان که در شهرهای کوچک زندگی میکنند و میمیرند اغلب خوشبخت هستند، یا خوشبختتر از خیلی از کسانیاند که تمام زندگیشان را در سفر سپری میکنند.
Zeinab
اگر هیچکس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچکس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد. آنچه احتمالاً بیمعنی است این سؤال است که آیا زندگی معنی دارد.
ویلهیارمور استفانسون
Zeinab
من همیشه معتقد بودهام که فلسفهٔ زندگی انسان نباید بر تجربهٔ شخصی بلکه باید بر مشاهدات گسترده و بیطرفانه استوار باشد. ما همه چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن داریم. به ما فرصت تماشای جهان اطرافمان داده شده. آیا آدم باید آنقدر تنگنظر باشد که جهان را بر اساس آنچه از قضا خوشبختی یا بدبختی شخصیاش بوده قضاوت کند؟ چون من روزی سه وعده غذا میخورم آیا نتیجه میشود که هیچ جایی گرسنگی نیست؟ چون بعضی از ما سالم و تندرستیم باید چشممان را به روی این واقعیت ببندیم که هزاران انسان روزانه متحمل رنجها و تألمات جسمی میشوند؟
ارادتمند شما
اوسیپ گاوریلوویچ
Zeinab
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰۵۰%
تومان