بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره معنی زندگی | صفحه ۲۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره معنی زندگی

بریده‌هایی از کتاب درباره معنی زندگی

۳٫۷
(۵۸۳)
هیچ‌کس حق ندارد اعتقاد بورزد مگر آنکه شاگردی شک را کرده باشد
نون صات
عشق، به تراکم جسمانی تجزیه و تحلیل می‌شود، و ازدواج هم به یک آسایش روانی موقت تبدیل می‌شود که فقط کمی بالاتر از بی‌قیدوبندی جنسی است.
نون صات
ویل دورانت (۱۸۸۵- ۱۹۸۱) برندۀ جایزۀ پولیتزر (۱۹۶۸) و مدال آزادی (۱۹۷۷) است. او بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف نوشتن مجموعۀ کتاب‌های معروف تاریخ تمدن کرد و در ۹۲ سالگی کتاب قهرمانان تاریخ را منتشر کرد. اولین کتاب او، داستان فلسفه در طول بیش از هفت دهه بازچاپ شد و بیش از هر اثر دیگری مردم را با موضوع فلسفه آشنا کرد. او به عنوان مدافع حقوق بشر، مباحثی مانند برادری میان انسان‌ها و اصلاح اجتماعی را مدت‌ها پیش از آنکه این مباحث عمومیت پیدا کنند، مطرح کرده بود.
bezzad
دلیل واقعی وجود، عشق است. عشقی که ما را به دیگران، به زنده‌ها، و به آن‌ها که از میان ما رفتند، و به آیندگان گره می‌زند.
محمدرضا
اگر هیچ‌کس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچ‌کس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد. آنچه احتمالاً بی‌معنی است این سؤال است که آیا زندگی معنی دارد. ویلهیارمور استفانسون
محمد شکاری
تمام زندگی «هیاهو» است، پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که می‌توانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر، چون هیچ چیزی نیست که مطمئناً وابستگی به این نسل داشته باشد. هر نسلی به رغم نسل قبلی زندگی می‌کند نه به علت آن. و به «جستجوی معرفت» نرو چون هر چه بیشتر جستجو کنی به «تیمارستان» نزدیکتر می‌شوی.
محمد شکاری
مضحک است انتظار داشته باشیم کسانی که ازدواج را تا سی سالگی به تأخیر می‌اندازند و در میان هزاران هزار تماس و فرصت و محرک شهر زندگی می‌کنند، از اخلاقیات اجتماعی روستایی پیروی کنند.
Shayanw
. من به علم و منطق و عقل معتقد بوده‌ام، و هنوز هم به آن‌ها معتقدم ولی گاهی به نظر می‌رسد آن‌ها فاقد چیزی‌اند، و زندگی انگار تحت فرمان نیروهای قوی‌تر و دیگری ــ یعنی غریزه یا سائق و انگیزه‌ای گریزناپذیر معطوف به چیزی ــ است که در حال حاضر با علم یا منطقی که می‌شناسیم، جور درنمی‌آیند.
Shayanw
دموکراسی از پا می‌افتد چون «همیشه اکثریتی از احمق‌ها وجود دارد.»
لافکادیو
ما در این جهان چه می‌کنیم؟ آیا خدایی هست؟ اگر هست، چرا این همه رنج می‌کشیم؟ اگر نیست فایدۀ نفس کشیدنمان چیست؟ آیا وجودمان بر روی این کرۀ خاکی صرفاً آخرین تمرین برای نمایش بهتری است که در پی می‌آید، یا هر چه هست همین است؟ و اصلاً هستی چیست؟ چیزی نه بیشتر از یک نمایش مضحک و عجیب و غریب کیهانی؟ نوعی سازگاری اتفاقی اتم‌هایی که طی میلیون‌ها سال به آفرینش موجودات ذی‌شعوری «پر از خشم و هیاهو برای هیچ» منتهی شدند؟ یا معنای عمیق‌تری هست که می‌شود به آن راه پیدا کرد؟
roxana
شاید آن بزرگ‌ترین کل، که در همۀ نسل‌ها بزرگ‌ترین روان‌ها خودشان را وقف آن کردند، در دینِ فردا خدا خوانده شود.
farnaz Pursmaily
سانتایانا پشت میزش نشسته بود و برای دانشجویانش مطالبی می‌خواند. مستمعانش با بی‌توجهی نشسته بودند یا روی صندلی لم داده بودند. صدای سانتایانا رفته‌رفته خاموش شد و چشمانش از روی دانشجویان گذشت و از پنجره بر روی درختی در بیرون از کلاس ثابت شد. برگ‌های درخت، کوچک و ظریف و سبز و نو بودند. سانتایانا کتاب را بست. سکوتی کوتاه حاکم شد. بعد او برخاست و گفت: «آقایان بهار است!» و کلاه خود را گرفت و رفت و هیچ وقت برنگشت. امیدوارم این داستان راست باشد. امیدوارم رفته باشد و از آن روز به بعد در مسیر خود شادمانه همین‌طور پیش رفته باشد.
farnaz Pursmaily
آدم‌ها در ابتدا یکدیگر را با چوب و سنگ می‌کشتند، بعد با تیر و نیزه، بعد با فالانکس و دسته‌های نظامی، بعد با توپ و تفنگ، بعد با کشتی توپدار و زیردریایی، بعد با تانک و هواپیما. میزان و بزرگی ساختن و پیشرفت، برابر می‌شود با میزان و وحشتِ ویرانی و جنگ. ملت‌ها، یکی‌یکی، سرشان را با غرور بالا می‌گیرند، و جنگ آن‌ها را گردن می‌زند.
Manal Bn
و در پایان باید اعتراف کرد که نان مهم‌تر از کتاب‌هاست، و هنر امری تجملی است که به سرپنجۀ ثروت ممکن شده است.
mortaza.j
راست است که همۀ حکومت‌ها ما را می‌آزارند، و راست است که انسان‌ها تحت حکومت‌های پادشاهی و اشرافی همان‌قدر دچار ظلم و بدحکومتی بوده‌اند که در دموکراسی رشوه‌ها و غارت‌های کنونی‌مان
mortaza.j
به «جستجوی معرفت» نرو چون هر چه بیشتر جستجو کنی به «تیمارستان» نزدیکتر می‌شوی. دنبال ایده‌آل و این جور چیزها نباش. این مثل تاختن به طرف یک سراب است. وقتی به آن می‌رسی، نیست. به چیزی برای جهان دیگر اعتقاد داشته باش، ولی خودت را نکش که از آن سر در بیاوری و دچار یأس و سرخوردگی شوی. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی پیش باشی.
mehdi
صرفاً جنگ‌های بزرگ نیستند که ما را در بدبینی فرومی‌برند، چه برسد به افسردگی اقتصادی این سال‌های اخیر. ما در اینجا با چیزی به مراتب عمیق‌تر از کاهش ثروتمان، یا حتی مرگ میلیون‌ها انسان مواجه‌ایم؛ این، خانه‌ها و خزانه‌های ما نیستند که خالی‌اند، «قلب‌های» ماست که خالی است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگی پایدار انسان یا قائل شدن به معنایی برای زندگی که با مرگ فسخ نشود، ناممکن به نظر می‌رسد. ما به دورانی از خستگی و دلمردگی قدم می‌گذاریم، شبیه آن دورانی که تشنۀ تولد مسیح بود.
R mohammad amin
هر چیز معنوی وقتی به فروش می‌رسد یا به نمایشی رنگ و وارنگ بدل می‌شود، می‌میرد.
Moon
سرچشمه‌های الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزۀ نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّی‌خاطر و شادمانی می‌یابید و دستِ آخر، گنج‌تان در کجا نهفته؟
درتکاپو...
منظورم از آدم بدبین کسی نیست که آگاهی واقع‌بینانه‌ای از شرور و سختی‌های زندگی انسان دارد؛ منظورم کسی است که ناتوان است از اینکه با آن سختی‌ها با آرامش و بردباری روبرو شود و از ضعف خودش نتیجه می‌گیرد که همۀ زندگی دام و دانه‌ای بی‌ارزش است.
سید سروش حقی

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان