بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره معنی زندگی | صفحه ۱۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره معنی زندگی

بریده‌هایی از کتاب درباره معنی زندگی

۳٫۷
(۵۸۲)
اصلاً هستی چیست؟ چیزی نه بیشتر از یک نمایش مضحک و عجیب و غریب کیهانی؟ نوعی سازگاری اتفاقی اتم‌هایی که طی میلیون‌ها سال به آفرینش موجودات ذی‌شعوری «پر از خشم و هیاهو برای هیچ» منتهی شدند؟ یا معنای عمیق‌تری هست که می‌شود به آن راه پیدا کرد؟
Rghaf
آدم اهل اندیشه، خودش را ذرۀ ناچیزی در فضا و لحظه‌ای کوتاه در زمان می‌بیند، به زوال می‌کشاند. اندیشه، اعتقاد او به اراده و آینده‌اش را از وی می‌گیرد و تقدیرش را از شرافت و شکوه عاری می‌کند، و او را به ورطۀ افسردگی و تسلیم می‌کشاند.
Mary Adib
این، خانه‌ها و خزانه‌های ما نیستند که خالی‌اند، «قلب‌های» ماست که خالی است.
momenhub
ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که بزرگ‌ترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی‌مان می‌دادند و از قیدهایی که ما را حفظ می‌کردند.
Pegah Kiaei
آن چیز، که به زندگی معنی می‌بخشد، فرد را از خودش فراتر می‌برد و او را جزئی هم‌کنشگر در طرحی وسیع‌تر می‌کند. راز معنی‌یابی و رضایتمندی، در داشتن کار و وظیفه‌ای است که همۀ انرژی‌های فرد را جمع می‌کند و زندگی آدمی را کمی غنی‌تر از قبل می‌کند.
Ahmad
طبیعت مرا از بین می‌بَرد، اما او حق دارد چنین کند؛ آخر او مرا ساخته و حواسم را با هزاران لذت و خوشی شعله‌ور کرده؛ اوست که به من داده همۀ آن چیزهایی را که از من خواهد گرفت. چگونه از عهدۀ شکر او برآیم که این پنج حس را به من ارزانی کرده ــ این انگشت‌ها و لب‌ها، این چشم‌ها و گوش‌ها، این زبان بی‌قرار و این بینی بسیار بزرگ را؟
Ahmad
آقای دورانت عزیز متأسفم که می‌گویم در حال حاضر، مشغول‌تر از آنم که خاطرجمع باشم زندگی هیچ معنایی ندارد... به نظر نمی‌رسد بتوانیم قضاوت کنیم که نتیجۀ کشف حقیقت چه بوده، زیرا تا به حال هیچ حقیقتی کشف نشده است. با احترام برتراند راسل
Ahmad
زندگی شبیه رودخانه است و پیوسته به پیش می‌رود. گرداب‌ها و جریان‌های مخالف هم وجود دارند اما جریان اصلی رو به جلو است. زندگی نمی‌تواند پسرفت کند، انسان هم نمی‌تواند. انسان بخشی اصلی از عالمی است که در آن زندگی می‌کنیم، عالمی که دائم در جنبش و حرکت است و به طرف سرنوشتی مقرّر پیش می‌رود
Ahmad
تاریخ طبیعی به ما می‌آموزد که در طرح بزرگ تحول زیستی، که تنها پیشرفت حقیقی و نه مقایسه‌ای محسوب می‌شود، آن شکل‌هایی از حیات که در سازگاری با تغییرات زیستی ناتوان بودند، به‌کلی محو و نابود شدند. آن‌ها بی‌بهره از آن غریزۀ سازنده‌ای بودند که ما «اختراع و ابداع» می‌نامیم. زندگی مدام در حال تغییر است، و گسترش اندیشه و اختراع و ابداع این توانایی را به ما می‌دهد که خود را با این تغییرات وفق دهیم. درواقع تناسب و شایستگی ما، تنها امید بقایمان، بستگی دارد به زایندگی نوآوری‌مان.
Ahmad
من ــ مردی که محکوم به حبس ابد است ــ در پاسخ به فیلسوف می‌گویم که معنی زندگی برای من، بستگی دارد و محدود است به توانایی‌ام در تشخیص حقایق بزرگ زندگی و آموختن و بهره بردن از درس‌هایی که زندگی به ما می‌آموزد. خلاصه اینکه زندگی فقط از این‌رو ارزش دارد که من عزم می‌کنم برای ارزشمند کردن آن تلاش کنم و به ناشر می‌گویم که زندگی حتی پشت دیوارهای زندان، می‌تواند فوق‌العاده جالب و ارزشمند باشد، به همان اندازه که برای کسانی که در بیرون از زندان هستند چنین است. در اینجا همه‌چیز بستگی دارد به ایمانی که انسان به صحت و استواری فلسفۀ خود دارد.
Ahmad
۱. تلاش برای نیل به حقیقت و کمال، مرا سراپا نگه می‌دارد. ۲. این تلاش، منبع هر الهام و انرژی است که دارم. ۳. هدف پیشتر بیان شده است. ۴. تسلّی و دلخوشی و خوشبختی من، در خدمت به همۀ زندگان نهفته است زیرا ذات الاهی سرجمع و سرچشمۀ همۀ حیات است. ۵. گنجینۀ من در نبرد با تاریکی و همۀ نیروهای شر، نهفته است.
Ahmad
نزدیک شدن به پُرمایگی و غنای زندگی، با حقیقت هم‌جهت است ولی این راه، سرنوشت نیست. ارزش مدام دین در هماوردی‌اش با اشتیاق و امید در ذهن انسان است. بی‌حاصلی بیشترِ آنچه فلسفه خوانده شده در تمایلش به اینکه جدلی شود نهفته است و همین‌طور در تمایلش به اینکه ارزش‌ها را به واژه‌هایی نسبت دهد که در بهترین حالت، بازنمایی‌های غیردقیقی از اندیشه و بی‌اعتنا به ارزشِ احساسات هستند. اینکه احساسات را نمی‌توان بیان کرد ضرورتاً به این معنی نیست که آن‌ها نادرست‌اند. هر رهبر مذهبی بزرگی به شکلی، جوهرِ سخنان عیسی را بیان کرده: اینکه آمده تا حیات ببخشد، و آن را فراوان‌تر ببخشد.
Ahmad
آن‌کس که بر دانش خود می‌افزاید بر اندوه خود می‌افزاید، و در حکمتِ بیشتر، بیهودگی بیشتر است. این چالشی است که عصر ما با آن روبروست، و همۀ مسائل دیگر فلسفه و دین، و اقتصاد و کشورداری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ ویرانه‌های آشکار نظام اقتصادی ما، در کنار آن، یک مسئلۀ کم‌اهمیت و زودگذر است که سزاوار توجه جدّی نیست.
Ahmad
شاید اختراع اندیشه، یکی از خطاهای اصلی بشر بوده است. اندیشه، اول زیر پای اخلاق را، با کنار زدن پشتوانه‌ها و حرمت‌های فوق‌طبیعی آن، خالی می‌کند و آن را منفعتی اجتماعی جلوه می‌دهد که برای نجات مأموران پلیس طراحی شده است؛ و اخلاق بدون خدا همان‌قدر ضعیف است که قانون راهنمایی و رانندگی، وقتی پلیس پیاده است. اندیشه، بعد، جامعه را، با جدا کردن دختر و پسر از والدین، دور کردن مجازات از بی‌بندوباری جنسی، و آزاد کردن فرد از نژاد، تضعیف می‌کند. حالا فقط آدم‌های نادان نوعشان را ادامه می‌دهند. و اندیشه درنهایت، اندیشمند را، با نشان دادن دورنمایی در اخترشناسی و زمین‌شناسی و زیست‌شناسی و تاریخ به وی، که در آن، آدم اهل اندیشه، خودش را ذرۀ ناچیزی در فضا و لحظه‌ای کوتاه در زمان می‌بیند، به زوال می‌کشاند.
Ahmad
اخلاق بدون خدا همان‌قدر ضعیف است که قانون راهنمایی و رانندگی، وقتی پلیس پیاده است.
Ahmad
همۀ تاریخ، همۀ سوابق غرورآفرین دستاوردها و کشفیات انسان، گاهی به نظر می‌رسد یک دور بی‌ثمر و تراژدی‌ای ملال‌آور است که در آن، انسانِ سیزیفی به کرّات اختراعات و کارهایش را تا بلندی‌های تپۀ تمدن و فرهنگ پیش می‌راند فقط برای آنکه سازۀ متزلزلی داشته باشد که به واسطۀ استفادۀ بی‌رویه از خاک، مهاجرت در کسب و کار، ویرانگری مهاجمان، یا سترونی تعلیم‌داده شدۀ نژادها، بارها و بارها به بربریت - به موژیک‌ها، فلاحان، رعیت‌ها، کولی‌ها، و سرف‌ها - فروبغلتد.
Ahmad
ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که بزرگ‌ترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی‌مان می‌دادند و از قیدهایی که ما را حفظ می‌کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست، و شایستگی آن را ندارد که با این‌همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه می‌کنیم حیرت می‌کنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بی‌تاب بوده‌ایم چون هر دلیلی برای وجود داشتن را از ما گرفته است به‌جز لذت‌های لحظه‌ای و امید ناچیز فردا را.
Ahmad
نمی‌دانم تقدیر ما را به چه غایت و مقصد بزرگی هدایت می‌کند؛ اهمیت چندانی هم برایم ندارد. مدت‌ها پیش از رسیدن به آن نقطه، من نقشم را بازی کرده‌ام و حرف‌هایم را زده‌ام و از دنیا رفته‌ام. تمام دلمشغولی من این است که نقش خودم را چطور ایفا کنم. تسلی‌خاطرم، الهامم، و گنجینه‌ام، در علم به این نکته نهفته است که من جزئی جایگزن‌ناپذیر از این حرکت بزرگ، حیرت‌انگیز و پیش‌رونده‌ای هستم که زندگی نام دارد و می‌دانم که هیچ چیزــ نه طاعون، نه درد جسمی، نه افسردگی، و نه حتی زندان ــ نمی‌تواند این نقش را از من بگیرد.
Farhang Ghesmatee
در این حال، طبیعی است که مردم مال‌اندوز و زیاده‌طلب شوند، و آدم‌ها را بر اساس موفقیت‌شان در کسبِ امنیت ارزیابی کنند، و طبیعی است که ملت‌ها بر حسب قدرت اقتصادی‌شان ترقی یا افول کنند. و در پایان باید اعتراف کرد که نان مهم‌تر از کتاب‌هاست، و هنر امری تجملی است که به سرپنجۀ ثروت ممکن شده است
Navid ka200
درواقع تناسب و شایستگی ما، تنها امید بقایمان، بستگی دارد به زایندگی نوآوری‌مان.
Navid ka200

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان