بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره معنی زندگی | صفحه ۵۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره معنی زندگی

بریده‌هایی از کتاب درباره معنی زندگی

۳٫۷
(۵۸۳)
آدمی که از بیل مکانیکی و مته برقی، تراکتور و تانک، ماشین حساب و مسلسل، و هواپیما و بمب استفاده می‌کند، همان نوع آدمی است که از خیش‌های چوبی، تیغه‌های سنگی، چرخ‌های کُنده‌ای، تیر و کمان، گِره‌نویسی، و نیزه‌های سَرسمّی استفاده می‌کرد. ابزار متفاوت شده، ولی غایت یکسان است. مقیاس وسیع‌تر است، اما هدف‌ها همان‌قدر ناپخته و خودخواهانه، همان‌قدر احمقانه و متناقض، همان‌قدر سبعانه و ویرانگر است که در ایام ماقبل تاریخ یا باستان بود. همه چیز پیشرفت کرده است، مگر خود انسان.
Mehran
توانایی کشتن، آزمون نهایی بقاست؛ و تولید مثل، خودکشی است؛ و عشق پیش‌درآمدی بر جایگزینی و مرگ است
نون صات
هر چیز معنوی وقتی به فروش می‌رسد یا به نمایشی رنگ و وارنگ بدل می‌شود، می‌میرد.
Havisht
دنبال ایده‌آل و این جور چیزها نباش. این مثل تاختن به طرف یک سراب است. وقتی به آن می‌رسی، نیست. به چیزی برای جهان دیگر اعتقاد داشته باش، ولی خودت را نکش که از آن سر در بیاوری و دچار یأس و سرخوردگی شوی. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی پیش باشی
farnaz hp
تمام زندگی «هیاهو» است، پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که می‌توانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر
farnaz hp
اگر کودک خوشبخت‌تر از بزرگسال است به این خاطر است که بدنِ بیشتر و روحِ کمتری دارد و می‌فهمد که طبیعت قبل از فلسفه می‌آید. او برای دست‌ها و پاهای خود معنایی فراتر از فایده‌های فراوان آن‌ها نمی‌جوید. شاید اگر ما هم از دست‌ها و پاهای خود استفاده کنیم خوشبخت‌تر شویم
Hadith
اگر خوب و تندرست هستی ــ اگر می‌توانی روی پاهای خود بِایستی و غذایت را هضم کنی ــ غُرغُرت را به باد فراموشی بسپار و سپاسگزاری خود را نثار آفتاب کن.
Hadith
اجداد ما خوشبخت‌تر از ما بودند. آدمی هرچه کمتر بداند خوشبخت‌تر است. انسان بدوی هیچ پرسشی نداشت که تخیلش یا حس هماهنگی‌اش با دنیای پیرامونش نتواند پاسخی فوری به آن‌ها بدهد. او خودش را با تحلیل و واکاوی خسته نمی‌کرد. فقط زندگی می‌کرد و تجربۀ هر دقیقه برای او کافی بود ــ وضعیتی مطبوع و نعمت‌خیز که عالی‌ترین لذت‌های فکری هم به گرد آن نمی‌رسند.
محمد شکاری
لذت را در کاری که دارم و انجام درست و آگاهانۀ آن می‌یابم. من خوشی و رضایتمندی را در مفید بودن به حال پدر و مادرم و دیگران می‌یابم، و به این ترتیب، زندگی‌ام را با یافتن سعادت و تسلی خاطر، ارزشمند می‌کنم. دین و زندگی خانوادگی یهودی‌ام، روحیه‌ای معنوی و حس مسئولیتی در قبال ضمیر ناخودآگاهِ بهترم به من می‌دهد، که فکر می‌کنم خدا در درون من است، امری ناشناختنی و وصف‌ناپذیر. این باعث می‌شود اعتقاد داشته باشم چیزی بیشتر از یک حیوان هستم، و اینکه زندگی این جهان نمی‌تواند پایان طبیعت معنوی ما باشد.
محمد شکاری
به نظر من برخورداری از توانایی‌های همبسته با حیات، مانند احساس کردن، اندیشیدن، و انجام فعل، موهبت‌هایی بسیار گرانبها هستند که زندگی ارزانی می‌کند و توجیهی برای این نیستند که زندگی را فقط باید تحمل کرد و ادامه داد کل دنیای متمدن و مدرنِ اندیشه، تحت سلطۀ این مغالطه درآمده که حقیقت، غایتی در ذات خود است نه آنکه فقط وسیله‌ای برای رسیدن به غایتی باشد.
محمد شکاری
از من پرسیده‌اید: «چه چیزی شما را به ادامه زندگی وامی‌دارد؟» - جواب من جوابی است که همه عقل‌کل‌ها به آن می‌خندند: کار. از اینکه می‌بینم ایده‌هایم شکل می‌گیرند و نتیجه‌های ملموس به بار می‌آورند، بی‌نهایت کیف می‌کنم. اینکه ایده‌های بی‌شمار تحقق پیدا نمی‌کنند لذتی را که از ایده‌های تحقق‌یافته می‌برم کم نمی‌کنند.
محمد شکاری
حتی پرسش‌های فلسفی را هم فقط با انجام کار می‌توان جواب داد. گوته می‌گوید هر اندیشه‌ای که به عمل منتهی نشود، مرض است.
محمد شکاری
یقینیات علمی شما بدبینی به بار می‌آورد؛ هرچه بی‌اعتمادی بیشتر باشد امید بیشتری باقی می‌ماند، و بدون آمیزه‌ای از ایمان هیچ امیدی در کار نخواهد بود.
محمدرضا
خواهش می‌کنم لحظاتی از وقتتان را به من اختصاص دهید و به من بگویید زندگی برای شما چه معنایی دارد، چه چیزی باعث می‌شود ناامید نشوید و همچنان ادامه دهید، دین چه کمکی- اگر هست- به شما می‌کند، سرچشمه‌های الهام و انرژی شما چیست، هدف یا انگیزۀ کار و تلاشتان چیست، تسلی‌ها و خوشی‌هایتان را از کجا پیدا می‌کنید و دست آخر، گنجتان در کجا نهفته است؟ به اختصار بنویسید اگر الزامی در کار است؛ طولانی بنویسید اگر میسّر است؛ چون هر کلمه‌ای از شما برای من گرانبهاست. ارادتمند شما
محمدرضا
مناسک و جزمیات دینی، هیچ اهمیتی برای من ندارند؛ اما تعالیم بودا یا مسیح، اگر به معنای تحت لفظی گرفته نشوند، ارزشی دارند که من به آن اذعان می‌کنم و معتقدم زمان نمی‌تواند آن را بی‌مقدار کند.
مرضیه
اگر کودک خوشبخت‌تر از بزرگسال است به این خاطر است که بدنِ بیشتر و روحِ کمتری دارد و می‌فهمد که طبیعت قبل از فلسفه می‌آید. او برای دست‌ها و پاهای خود معنایی فراتر از فایده‌های فراوان آن‌ها نمی‌جوید.
taravat
ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که بزرگ‌ترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی‌مان می‌دادند و از قیدهایی که ما را حفظ می‌کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست، و شایستگی آن را ندارد که با این‌همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه می‌کنیم حیرت می‌کنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بی‌تاب بوده‌ایم چون هر دلیلی برای وجود داشتن را از ما گرفته است به‌جز لذت‌های لحظه‌ای و امید ناچیز فردا را.
محمد شکاری
خدا، که روزگاری تسلی خاطر زندگی‌های مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنج‌ها و مصائبمان، ظاهراً ازصحنه ناپدید شده است؛ هیچ تلسکوپی، هیچ میکروسکوپی، او را کشف نمی‌کند. زندگی، در آن چشم‌انداز فراگیری که فلسفه است، تکثیر نامنظم حشرات انسانی بر روی زمین است، سودایی سیاره‌ای که باید زود چاره‌ای برایش اندیشید؛ هیچ‌چیز جز شکست و مرگ، یقینی نیست- خوابی که انگار بیداریی در پی ندارد.
محمد شکاری
انقلاب صنعتی خانه را نابود کرد، و کشف داروهای ضد آبستنی، خانواده، کهنسالان، اخلاق و شاید ــ به‌واسطۀ بی‌ثمری هوش ــ نسل‌ها را نابود می‌کند. عشق، به تراکم جسمانی تجزیه و تحلیل می‌شود، و ازدواج هم به یک آسایش روانی موقت تبدیل می‌شود که فقط کمی بالاتر از بی‌قیدوبندی جنسی است. دموکراسی به چنان فسادی دچار شده که فقط خدا می‌داند؛ و رویاهای جوانی‌مان در مورد آرمانشهر سوسیالیستی، با این حرص و سیری‌ناپذیریی که در آدم‌ها می‌بینیم، هر روز بیشتر رنگ می‌بازد. هر اختراعی قدرتمندان را قوی‌تر می‌کند و ضعیفان را ضعیف‌تر؛ هر روال ماشینی،‌ جای انسان‌ها را می‌گیرد و به ترس و وحشت از جنگ دامن می‌زند.
محمد شکاری
ستاره‌شناسان به ما گفته‌اند که کار و بار آدمی فقط لحظه‌ای ناچیز در خط سیر یک ستاره است؛ جغرافیدان‌ها به ما گفته‌اند که تمدن چیزی نیست مگر دوره‌ای کوتاه و ناپایدار میان عصر یخبندان و زمان حال؛ زیست‌شناسان به ما گفته‌اند که همۀ زندگی جنگ و جدال است و تنازع بقایی میان افراد، گروه‌ها، ملت‌ها، هم‌پیمان‌ها، و انواع؛ مورخان به ما گفته‌اند که پیشرفت، پنداری است که شکوه و افتخار آن به انحطاطی گریزناپذیر ختم می‌شود؛ و روان‌شناسان به ما گفته‌اند که اراده و خویشتن، ابزاری ناتوان برآمده از وراثت و محیط هستند، و روحِ فسادناپذیر هم چیزی نیست مگر التهاب گذرای مغز.
محمد شکاری

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان