بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره معنی زندگی | صفحه ۳۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره معنی زندگی

بریده‌هایی از کتاب درباره معنی زندگی

۳٫۷
(۵۸۳)
هر اختراعی قدرتمندان را قوی‌تر می‌کند و ضعیفان را ضعیف‌تر؛ هر روال ماشینی،‌ جای انسان‌ها را می‌گیرد و به ترس و وحشت از جنگ دامن می‌زند.
Nazanin :)
من همیشه معتقد بوده‌ام که فلسفهٔ زندگی انسان نباید بر تجربهٔ شخصی بلکه باید بر مشاهدات گسترده و بی‌طرفانه استوار باشد. ما همه چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن داریم. به ما فرصت تماشای جهان اطراف‌مان داده شده. آیا آدم باید آن‌قدر تنگ‌نظر باشد که جهان را بر اساس آنچه از قضا خوشبختی یا بدبختی شخصی‌اش بوده قضاوت کند؟ چون من روزی سه وعده غذا می‌خورم آیا نتیجه می‌شود که هیچ جایی گرسنگی نیست؟ چون بعضی از ما سالم و تندرستیم باید چشممان را به روی این واقعیت ببندیم که هزاران انسان روزانه متحمل رنج‌ها و تألمات جسمی می‌شوند؟ ارادتمند شما اوسیپ گاوریلوویچ
محمدرضا
من به کار و زندگی ادامه می‌دهم به همان دلیلی که یک مرغ به نشستن بر روی تخم‌مرغ‌ها ادامه می‌دهد. در هر موجود زنده‌ای انگیزه‌ای مبهم ولی قدرتمند برای کار و فعالیت وجود دارد. در او نیرویی هست که او را به ادامهٔ زندگی وا می‌دارد. عدم فعالیت، مگر به عنوان وقفه‌ای برای تجدید قوا در میان امواج کار
Payambar
علم مسیحی، رفتارگرایی، دموکراسی، اتومبیل، و شلوار، پیشرفت یا «توسعه» نیستند، آن‌ها «تغییر» ند؛ آن‌ها راه‌های جدیدی در انجام کارهای قدیمی‌اند
صدراجون من دوست دارم
این، خانه‌ها و خزانه‌های ما نیستند که خالی‌اند، «قلب‌های» ماست که خالی است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگی پایدار انسان یا قائل شدن به معنایی برای زندگی که با مرگ از بین نرود، ناممکن به نظر می‌رسد. ما به دورانی از خستگی و دلمردگی قدم می‌گذاریم، شبیه آن دورانی که تشنهٔ تولد مسیح بود.
Meursault
انسان در دید علمی موجودی خُرد و ناچیز است که از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و به ویرانی و نابودی می‌رسد.
Nima
انسان در دید علمی موجودی خُرد و ناچیز است که از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و به ویرانی و نابودی می‌رسد.
محمدرضا
خدا، که روزگاری تسلی خاطر زندگی‌های مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنج‌ها و مصائبمان، ظاهراً ازصحنه ناپدید شده است؛ هیچ تلسکوپی، هیچ میکروسکوپی، او را کشف نمی‌کند. زندگی، در آن چشم‌انداز فراگیری که فلسفه نام دارد، تکثیر نامنظم حشرات انسانی بر روی زمین است. بیماری عظیمی است که باید زود چاره‌ای برایش اندیشید. در این چشم‌انداز، هیچ‌چیز جز شکست و مرگ، قطعی نیست ـ و زندگی خوابی است که انگار بیداریی در پی ندارد. ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که بزرگ‌ترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی‌مان می‌دادند و از قیدهایی که حفظ‌مان می‌کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگی آن را ندارد که با این‌همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه می‌کنیم حیرت می‌کنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بی‌تاب بوده‌ایم چون هر دلیلی برای وجود داشتن را از ما گرفته است به‌جز لذت‌های لحظه‌ای و امید ناچیز فردا را.
محمدرضا
برای بازگرداندن آزادی اندیشه و احساس رهایی به زندگی فردی، زندگی باید در آنِ واحد هم حرمت‌آمیز باشد و هم شکاکانه
عـلـے و فاطمه
فلسفهٔ یک عصر، ادبیات عصر بعدی است
عـلـے و فاطمه
رذیلت‌های ما روزگاری فضیلت بودند؛ ضرورتی بودند در تلاش برای وجود و ادامهٔ حیات. آن‌ها خراجی‌اند که به اصل و نسب خودمان می‌پردازیم. باید این آثار بازمانده را با شکیبایی بپذیریم، مثل آپاندیس و غدّه‌های اضافی. تا وقتی زندگی امن و آرام است و هیچ آدمی برای غذای خود و بستگانش نگران نیست، انسان‌ها حریصانه به کسب کردن ادامه می‌دهند و برای روزهای مبادا احتکار می‌کنند.
Astronaut
ما آنقدر مشغول زندگی هستیم که به خودمان زحمت نمی‌دهیم راجع به امور غایی و معنای زندگی فکر کنیم. الزامات کار، به پروندهٔ فکر و اندیشه خاتمه می‌دهند. کسی که باید معیشت خانواده‌اش را تأمین کند وقتی برای تفکر و فلسفه‌ورزی هشیارانه ندارد. اگر هم داشته باشد چه بسا بگوید معنی زندگی، تأمین آب و غذای خانواده است، و چه جوابی بهتر از این.
Astronaut
انگار زندگی با همین مثال، یاد می‌داد که عمل سالم‌تر از اندیشه است. چنان‌که اصطلاحی لاتین می‌گوید: قضیه با راه رفتن حل می‌شود. حتی پرسش‌های فلسفی را هم فقط با انجام کار می‌توان جواب داد. گوته می‌گوید هر اندیشه‌ای که به عمل منتهی نشود، مرض است.
Astronaut
در مورد مرگمان چه می‌دانیم؟ روح یا نامیرنده است و ما نخواهیم مرد، یا با بدن از بین می‌رود و نخواهیم دانست که مرده‌ایم. پس اگر ابدی بودید به زندگی‌تان ادامه دهید و باور نکنید که زندگی‌تان تغییر می‌کند.
Astronaut
هر چیز معنوی وقتی به فروش می‌رسد یا به نمایشی رنگ و وارنگ بدل می‌شود، می‌میرد.
Eglantine
عشق در فرودست، نمود فشار آبگون و تحریک شیمیایی است؛ اما در اوج، گاهی، تبدیل می‌شود به تعادلی برآمده از دلبستگی و احترام عمیق ـ دیگر، نه میل و اشتیاق مفرط دو طرفه، بلکه ملاحظه و توجه دو طرفه در میان است.
3pidm
«آدم‌ها از همان زمان که به اینجا می‌آیند، باید رفتنشان از اینجا را تاب بیاورند.»
🌹Nilou🌹
ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که بزرگ‌ترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی‌مان می‌دادند و از قیدهایی که حفظ‌مان می‌کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگی آن را ندارد که با این‌همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه می‌کنیم حیرت می‌کنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بی‌تاب بوده‌ایم چون هر دلیلی برای وجود داشتن را از ما گرفته است به‌جز لذت‌های لحظه‌ای و امید ناچیز فردا را.
mry_azd
انقلاب صنعتی خانه را نابود کرد، و کشف داروهای ضد بارداری، خانواده، اخلاق و شاید ادامهٔ نسل را نابود می‌کند. عشق، به پدیده‌ای مادی تجزیه و تحلیل می‌شود، و ازدواج هم به یک آسایش روانی موقت تبدیل می‌شود که فقط کمی بالاتر از بی‌قیدوبندی جنسی است. دموکراسی به چنان فسادی دچار شده که فقط خدا می‌داند؛ و رویاهای جوانی‌مان در مورد آرمانشهر سوسیالیستی، با این حرص و طمع سیری‌ناپذیری که در آدم‌ها می‌بینیم، هر روز بیشتر رنگ می‌بازد.
mry_azd
ستاره‌شناسان می‌گویند زندگی آدمی فقط لحظه‌ای ناچیز در خط سیر یک ستاره است؛ جغرافیدان‌ها می‌گویند تمدن چیزی نیست مگر دوره‌ای کوتاه و ناپایدار میان عصر یخبندان و زمان حال؛ زیست‌شناسان می‌گویند همهٔ زندگی جنگ و جدال است و تنازع بقایی میان افراد، گروه‌ها، ملت‌ها، هم‌پیمان‌ها، و انواع؛ مورخان می‌گویند پیشرفت، پنداری است که شکوه و افتخار آن به انحطاطی حتمی ختم می‌شود؛ و روان‌شناسان هم می‌گویند اراده و خویشتن، ابزاری ناتوان برآمده از وراثت و محیط هستند، و روحِ فسادناپذیر هم چیزی نیست مگر التهاب گذرای مغز.
mry_azd

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان