بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وضعیت آخر | صفحه ۲۲ | طاقچه
۴٫۲
(۲۶۶)
می‌گویند این که آدم بنشیند و تقصیر تمام عیبهایش را به گردن طبیعت بیندازد، ماهیت عیبهای او را عوض نمی‌کند. بنابراین «من همینم که هستم» هیچ دردی را دوا نمی‌کند، ولی «من می‌توانم تغییر کنم» می‌کند.
~MON¡REH~
درباره محبت، گرچه ممکن است استثناهایی باشد، اما قانون کلی این است که کسی که محبت ندیده هرگز یاد نمی‌گیرد که با محبت باشد.
~MON¡REH~
«می‌توانی به من بگویی به نظر تو «والدبالغ ـکودک» یعنی چه؟» پس از سکوتی طولانی، سرش را بلند کرد و گفت: «یعنی ما از سه قسمت درست شدیم و باید این قسمتها را از هم جدا نگه داریم، وگرنه توی دردسر می‌افتیم.» دردسر جدا نگه نداشتن سه جنبه شخصیت، آلودگی «بالغ» نامیده می‌شود.
~MON¡REH~
انسان می‌تواند لحظه دردناک کشف حقیقت را به تعویق بیندازد، اما یک روز بالاخره حقیقت برملا می‌شود
maryam mahjoobian
عکس‌العمل بچه از کتک البته ترس و خشم و احساس ناراحتی است ــ بدون اینکه به این حقیقت توجه کند که مادر او را دوست دارد و برای حفظ جان اوست که این عمل را انجام می‌دهد. به هر حال این ترس و خشم و احساس ناراحتی ضبط می‌شود. بعدها، وقتی کودک فهمید که مادرش حق داشته و راست می‌گفته، تجربه آن احساس پاک نمی‌شود.
Farough
نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است. در حین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود، و توانایی خود را تجربه می‌کنم. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می‌رسد، مرا غرق در شادی می‌کند. من خود را لبریز، فیاض، زنده، و در نتیجه شاد احساس می‌کنم. نثار کردن از دریافت کردن شیرین‌تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می‌دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس می‌کند
سارا
تحت قاعده‌ای سحرکننده، مردم خوب و عادی، طبق دستور مقامات، اعمالی سخت و سنگدلانه انجام می‌دهند. مردمی که در زندگی روزمره انسانهایی شریف و با مسئولیت هستند فریفته مطامع و شخصیت مقامات می‌شوند (که از راه کنترل قوه دراکه آنها، و از راه انتظار اطاعت بی‌چون و چرا، آنها را آگاهانه یا ناآگاهانه مجبور می‌کنند که) اعمال تندی انجام دهند.
hhvحسین
نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است. در حین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود، و توانایی خود را تجربه می‌کنم. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می‌رسد، مرا غرق در شادی می‌کند. من خود را لبریز، فیاض، زنده، و در نتیجه شاد احساس می‌کنم. نثار کردن از دریافت کردن شیرین‌تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می‌دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس می‌کند
سارا
نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است. در حین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود، و توانایی خود را تجربه می‌کنم. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می‌رسد، مرا غرق در شادی می‌کند. من خود را لبریز، فیاض، زنده، و در نتیجه شاد احساس می‌کنم. نثار کردن از دریافت کردن شیرین‌تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می‌دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس می‌کند
سارا
مردم آنچه را که هستند جذب می‌کنند نه آنچه را که می‌خواهند.
Reza Qas
آنها که نمی‌توانند گذشته را به یاد آورند محکوم‌اند که آن را تکرار کنند
Reza Qas
وقت متاعی است که ما از هر چیزی بیشتر می‌خواهیم ــ اما افسوس که از هر چیز بدتر هدرش می‌دهیم.
Reza Qas
این که آدم بنشیند و تقصیر تمام عیبهایش را به گردن طبیعت بیندازد، ماهیت عیبهای او را عوض نمی‌کند. بنابراین «من همینم که هستم» هیچ دردی را دوا نمی‌کند، ولی «من می‌توانم تغییر کنم» می‌کند.
Reza Qas
یکی از عوامل بیگانه بودن مردم امروز با موضوع شناخت درون خود، ورطه و شکاف بزرگی است که بین دانش متخصصین و ارتباط آنها با مردم عادی وجود دارد. ظاهرآ علم فقط قلمرو علماست، فضا متعلق به فضانوردان است، روان و رفتار انسانی در تسلط فکری روانشناسان و روانکاوان است، قانونگذاری در دست نمایندگان مجلس است، و حتی شعور اینکه ما باید بچه‌دار بشویم یا نشویم در اختیار متألهین است. البته در اجتماع امروز، لزوم پیشرفت و توزیع تخصص را می‌توان فهمید. اما از طرف دیگر، مسائل ناشی از عدم درک و عدم ارتباط چنان اسفناکند، که باید وسایلی فراهم آورد تا زبان بتواند پا بپای وسعت تحقیقات پیش برود.
MEHRAN
انسان موجودی است که زندگی زمان حالش پیوسته تحت تأثیر نیروی آینده ناموجود ولی تواناست
Reza Qas
خوشبختانه ما بیشتر چیزهایی را که دوباره زندگی می‌کنیم، به یاد نمی‌آوریم!
Mohammad Ali Zareian
رویدادهای گذشته در مغز نه تنها جزء به جزء با تصویر و صدا ضبط می‌شوند، بلکه احساس مربوط به آن رویداد نیز ضبط می‌گردد. یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به‌طرزی ناگشودنی در هم قفل می‌شوند، بدانگونه که بعدآ یکی را بدون دیگری نمی‌توان برانگیخت.
Mohammad Ali Zareian
منظور کتاب حاضر نه تنها ارائه اطلاعات جدید، بلکه کوشش برای پاسخ به این مسئله است که چرا مردم غالبآ به همان خوبی که طبیعتآ بلدند زندگی نمی‌کنند.
Mohammad Ali Zareian
یک روز، دانشجوی جوانی از بخش خدمات توسعه دانشگاه کشاورزی، در کشتزاری به دهقان سالخورده‌ای برخورد که با یک کلوخ‌شکن کهنه مشغول کار بود. دانشجوی جوان ویزیتوری بود که برای فروش کتاب تازه‌ای حاوی مطالب سودمندی درباره طرق حاصلخیز کردن خاک و تکنیکهای بهتر و تازه کشاورزی، از این مزرعه به آن مزرعه می‌رفت. جوان پس از نطق کوتاه و بسیار مؤثری که معلوم بود در اجرای آن تمرین زیادی کرده است، از مرد سالخورده پرسید که آیا میل دارد نسخه‌ای از کتاب را بخرد. مرد دهقان در پاسخ گفت: «پسر جان، من حالاش هم به اندازه نصف همان خوبیی که بلدم زراعت نمی‌کنم.»
Mohammad Ali Zareian
یکی از عوامل بیگانه بودن مردم امروز با موضوع شناخت درون خود، ورطه و شکاف بزرگی است که بین دانش متخصصین و ارتباط آنها با مردم عادی وجود دارد. ظاهرآ علم فقط قلمرو علماست، فضا متعلق به فضانوردان است، روان و رفتار انسانی در تسلط فکری روانشناسان و روانکاوان است، قانونگذاری در دست نمایندگان مجلس است، و حتی شعور اینکه ما باید بچه‌دار بشویم یا نشویم در اختیار متألهین است. البته در اجتماع امروز، لزوم پیشرفت و توزیع تخصص را می‌توان فهمید. اما از طرف دیگر، مسائل ناشی از عدم درک و عدم ارتباط چنان اسفناکند، که باید وسایلی فراهم آورد تا زبان بتواند پا بپای وسعت تحقیقات پیش برود.
Mohammad Ali Zareian

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰
۳۰%
تومان