بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مطلقا تقریبا | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مطلقا تقریبا

بریده‌هایی از کتاب مطلقا تقریبا

۴٫۴
(۱۲۴)
«هر کسی حق داره که گاه‌گاهی یه روزِ غصه خوردن داشته باشه. گاهی مشکلات اون‌قدر بزرگن که برای آدم دل و دماغ نمی‌مونه. گاهی تنها راهِ بهتر کردن اوضاع اینه که به خودت فرصت بدی یه خرده غمگین باشی.»
نَعنا🌿
ـ اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
Massoume
هیچ‌وقت چیز خوبی توی ایمیل‌های مدرسه نیست. معلم هیچ‌وقت به پدر و مادرِ آدم ایمیل نمی‌دهد که مثلاً بگوید: «داشتنِ شاگردی مثل آلبی در کلاس خیلی معرکه است. فقط می‌خواستم بدانید!» یا «آلبی همیشه مدادهایش را به ریک داربی قرض می‌دهد، گرچه کم پیش می‌آید که ریک آنها را پس بدهد.» یا «امروز آلبی اول از همه جسا کوان را برای تیم بسکتبالش انتخاب کرد، چون بقیه جسا را همیشه آخر از همه انتخاب می‌کنند و او حالش خراب می‌شود.» (آن روز تیمِ بسکتبالِ من باخت.) ایمیل‌های مدرسه همیشه بد هستند، اما بدیشان را به زورِ کلمه‌های قلمبه سلمبه‌ای که نمی‌شود فهمید، قایم می‌کنند.
المپیان؟:)
وظیفهٔ من است که سطل آشغال را هر هفته یا هروقت که پر شد، ببرم بیرون. بازیافتی‌ها هم همین‌طور.
قاتل کتاب
«بعضی وقت‌ها مهربونی آدم‌ها همیشه دلایل خوبی نداره.
Aa
آن موقع بود که دست انداختم دور کمرش و بغلش کردم. مطمئن نبودم چرا این کار را کردم. معمولاً مادرها بچه‌هایشان را بغل می‌کنند نه برعکس. اما فکر کردم آن موقع شاید او بیشتر از من به بغل کردن احتیاج دارد.
aseman
اگر می‌توانستم خودم را عوض کنم و کاری کنم که دوستم داشته باشد، حتماً این کار را می‌کردم. اما نمی‌توانستم. من فقط خودم بودم. برای همین تنها کاری که از دستم برمی‌آمد این بود که امیدوار باشم.
aseman
ز این حرفش تعجب کردم چون معنی اش این بود که باید دزدکی کاپیتان شُرتی بخوانم و به مادرم نگویم. خودم هم همین را می‌خواستم، اما تعجب کردم که یک آدم بزرگ این حرف را می‌زند. آدم بزرگ‌ها نباید کار دزدکی بکنند.
aseman
بعضی وقت‌ها باید آدم‌ها را با افکار خصوصی‌شان تنها بگذاریم.
fateme.notes
چه باید می‌گفتم؟ وقتی بدترین اتفاق ممکن می‌افتد، آدم حرف خوبی برای گفتن پیدا نمی‌کند.
fateme.notes
اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
fahime
«توی یه کپه سنگ، همه که نمی‌تونن سنگِ بالایی باشن، بعضی‌ها باید سنگ زیری باشن که بالایی‌ها رو نگه دارن.»
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
فکر کنم کار سخت برات تو زندگی این نیست که همون چیزی بشی که دلت می‌خواد، کار سخت اینه که بفهمی دلت می‌خواد چی بشی. وقتی بفهمی واقعاً حقیقتاً چی می‌خوای، می‌دونم که به دستش می‌یاری.
Ana
نمی‌دانم چرا هی گند می‌زنم به همه‌چیز. حتی با وجودی که این همه زور می‌زنم که گند نزنم. اگر از دستم برمی‌آمد، کارهایم را بهتر انجام می‌دادم. جدی می‌گویم. اما نمی‌دانم چطوری. خیلی چیزها هست که نمی‌دانم.‌
Ana
من در تمام زندگی، همیشه چیزی نمانده بوده ام -چیزی نمانده آلبی - چیزی نمونده توی مهد کودک وقتی زنگ هنر پرسیدم که می‌شود به جای مداد شمعی، از ماژیک استفاده کنم، چیزی نمانده بودم. معلم هنر گفت: «چیزی نمونده، آلبی. بذار زورِ انگشت‌هات بیشتر بشه.» کلاس اول وقتی می‌خواستم سگمان، بیسکویت، را ببرم پیاده‌روی، چیزی نمانده بودم. مادرم می‌گفت: «چیزی نمونده، آلبی. هنوز خیلی محکم می‌کشه. زورت بهش نمی‌رسه.» کلاس دوم بعد از اینکه تمام یک تعطیلاتِ آخر هفته را تمرین کردم که کلمه‌ها را درست بگویم و بعدش بتوانم خودم را به گروهِ خواندنِ قرمز برسانم، چیزی نمانده بودم. دوشیزه لَنگهاف بهم گفت: «چیزی نمونده، آلبی. یه خرده دیگه باید تمرین کنی.»
Ana
پدر گاهی اصلاً درکم نمی‌کند و گاهی بهتر از هر کسی درکم می‌کند.
=o
آدم تا وقتی نمی‌داند که معروف بودن واقعاً چه‌جوری است خیال می‌کند کیف دارد. اما معلوم شد که اصلاً این جوری نیست.
=o
«باید کاری رو بکنی که عاشقشی، نه کاری که توش خوبی.»
=o
به کالیستا گفتم: «معلم‌ها وقتی می‌خوان دل بچه‌ها رو نشکنن این حرف رو می‌زنن.» بعد اخم کردم و دست به سینه نشستم. حالم گرفته شده بود. کالیستا زیر چشمی نگاهم کرد. بعد خم شد تا نقاشی‌ام را بهتر ببیند. بعد از مدتی گفت: «خیلی خب، افتضاحه.»
=o
نمی‌دانم کی قانون می‌گذاشت که چی ضایع است و چی نیست وکی باحال است و کی گاگول.
=o

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان