بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مطلقا تقریبا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مطلقا تقریبا

بریده‌هایی از کتاب مطلقا تقریبا

۴٫۴
(۱۲۴)
هر کسی حق داره که گاه‌گاهی یه روزِ غصه خوردن داشته باشه. گاهی مشکلات اون‌قدر بزرگن که برای آدم دل و دماغ نمی‌مونه. گاهی تنها راهِ بهتر کردن اوضاع اینه که به خودت فرصت بدی یه خرده غمگین باشی.»
fateme
اگر آدم نداند کجا بوده به جایی که می‌خواهد برود نمی‌رسد. و نمی‌تواند جایی باشد، مگر اینکه یک مدتی تقریباً آنجا مانده باشد.
S.R
مغزم فقط یک اشکال داشت و آن خودِ مغزم بود.
جوراب
فکر می‌کنم همون جوری که هستی، معرکه‌ای . راهنمایی‌ام این بود. راستش را هم گفتم.
کتاب خور
فکر کنم کار سخت برات تو زندگی این نیست که همون چیزی بشی که دلت می‌خواد، کار سخت اینه که بفهمی دلت می‌خواد چی بشی. وقتی بفهمی واقعاً حقیقتاً چی می‌خوای، می‌دونم که به دستش می‌یاری.
aseman
حرف خوبی بود. اما... ازش پرسیدم: «اما اگه شانس نیارم چی؟ اگه یه چیزی که عاشقشم پیدا کنم، اما هیچ‌وقت خوب یاد نگیرم چی؟» کالیستا لبخند دلسوزانه‌اش را زد و گفت: «بعدش خوشحال نمی‌شی که عشقت رو پیدا کردی؟»
میمْ؛ مثلِ مَنْ
اگر آدم نداند کجا بوده به جایی که می‌خواهد برود نمی‌رسد. و نمی‌تواند جایی باشد، مگر اینکه یک مدتی تقریباً آنجا مانده باشد.
Massoume
«هیچ‌وقت فکر نکردی که شاید قسمت عشقه اول پیش می‌یاد؟»
Massoume
آقای کلیفتن گفت: «بچه که بودم، از ریاضی بیزار بودم، بیزار. چون ریاضی‌ام بد بود و فکر می‌کردم بی‌معنیه.» سر تکان دادم چون راست می‌گفت. ریاضی بی‌معنی بود. ـ برای همین تصمیم گرفتم معلم ریاضی بشم. این قسمت آخر را که گفت، دیگر سر تکان ندادم. چون این حرف بی‌معنی بود. گفتم: «چی؟ چرا؟» شانه‌هایش را بالا انداخت. «فکر کردم اگه ریاضی برام بی‌معنیه شاید برای خیلی‌های دیگه هم بی‌معنی باشه. برای همین به خودم قول دادم که اگه زمانی ازش سر درآوردم، معلم ریاضی بشم تا به اونهایی که مشکل خودم رو داشتن کمک کنم.»
Massoume
اما بعد مادر یک چیزی گفت و من فهمیدم که هنوز نرفته بخوابد. حرفش را خیلی آهسته گفت، اما من صدایش را شنیدم. گفت: «آلبی سنگ نیست.»
💕Adrien💕
به خانمه گفت که اگر حتی بخواهد موهایش را شانه بزند با یک وردِ باستانی قزاقی طلسمش می‌کند و من تا آن موقع خبر نداشتم که ارلان از این کارها بلد است اما به قول مادرم، آدم هر روز یک چیز تازه یاد می‌گیرد.
aseman
فکر می‌کنم همون جوری که هستی، معرکه‌ای . راهنمایی‌ام این بود. راستش را هم گفتم.
fateme.notes
ازش پرسیدم: «اما اگه شانس نیارم چی؟ اگه یه چیزی که عاشقشم پیدا کنم، اما هیچ‌وقت خوب یاد نگیرم چی؟» کالیستا لبخند دلسوزانه‌اش را زد و گفت: «بعدش خوشحال نمی‌شی که عشقت رو پیدا کردی؟»
ژان لاو ژان
«توی یه کپه سنگ، همه که نمی‌تونن سنگِ بالایی باشن، بعضی‌ها باید سنگ زیری باشن که بالایی‌ها رو نگه دارن.»
fateme.notes
مادر دماغش را فرو کرد لای موهایم و ملایم و آهسته گفت: «آلبی، خیلی دوستت دارم.» شاید مادرم همان‌طور که خودش گفت، همیشه نمی‌دانست چطور مادر خوبی باشد، اما لااقل داشت سعی‌اش را می‌کرد. شاید موضوع مهم همین بود.
fateme
اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
fateme
اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
Aysan
«باید کاری رو بکنی که عاشقشی، نه کاری که توش خوبی.»
Ana
ـ اگه آدم اون جایی که هست نباشه، به جایی که می‌خواد بره نمی‌رسه.
zohreh_in_dark
کالیستا گفت: «هر کسی حق داره که گاه‌گاهی یه روزِ غصه خوردن داشته باشه. گاهی مشکلات اون‌قدر بزرگن که برای آدم دل و دماغ نمی‌مونه. گاهی تنها راهِ بهتر کردن اوضاع اینه که به خودت فرصت بدی یه خرده غمگین باشی.»
mah

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان