یادم هست که سالها بعد، حاج علی در میان رزمندگان مشغول سخنرانی بود. آنجا گفت: چرا برخی میگویند که جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد؟
ما از هشت ماه قبل از آن در خوزستان مشغول جنگ بودیم. ما ۱۶۰ شهید قبل از ۳۱ شهریور تقدیم کردیم! چند پاسگاه ما تصرف شد و تعدادی اسیر دادیم و...
نور
چند روز بعد نتایج کنکور دانشگاهها آمد. جالب بود، علی آقا در دانشگاه مشهد رشتهی پزشکی قبول شد.
این نشان میداد که نبوغ او در کار جنگ بیدلیل نیست. علی آقا انسان با استعدادی بود.
اما به خاطر انقلاب و جنگ دانشگاه را رها کرد! میگفت میمانم و برای اسلام دفاع میکنم. همیشه در زندگیاش اولویتها را به خوبی میشناخت. علی آقا مرد انجام تکلیف بود.
تائب
واقعاً آن زمان مردم خیلی فقیر بودند. بارها میشد که زن همسایه من را صدا میزد و میگفت: ننه علی، پولی داری بهم قرض بدی؟
میپرسیدم برای چه میخوای؟ زن همسایه صدایش را پایین میآورد و آهسته میگفت: «بچههام گرسنهاند، خرج دارند، لازم دارم ...».
تائب
که روحالله عزیز فرموده: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد».
تائب