بریدههایی از کتاب آکواریوم های پیونگ یانگ
۴٫۲
(۱۷۸)
یکی از روزها وقتی به مدرسه رسیدم تازه یادم افتاد که معلم کلاسمان («گراز وحشی») قصد دارد امروز بچهها را به «اتاق کیم ایلسونگ» ببرد. پوشیدن جورابهای مخصوص را پاک فراموش کرده بودم. جورابهایی که آن روز به پا داشتم، همان جورابهای پاره پوره و پر از سوراخی بود که مادربزرگ برایم وصله پینه زده بود. بدون اغراق روی هر لنگه این جورابها حداقل شش تا هفت وصله به چشم میخورد. وقتی گراز وحشی با صدای بلند گفت کسانی که جورابهای مخصوصشان را به پا نکردهاند دستهایشان را بالا ببرند، من یکی نزدیک بود از شدت ترس بمیرم. خوشبختانه، من تنها نبودم. دوسوم بچهها دستهایشان را بالا برده بودند. آقامعلم به شدت عصبانی شد. او به ما دانشآموزان فراموشکار دستور داد بیرون کلاس به صف شویم و بعد شروع کرد به کتک زدن جانانه ما. گراز وحشی که پوتینهای ارتشی به پا داشت چنان لگدهای محکمی به ما میزد که نفسمان بند میآمد. ما معمولا وقت کتک خوردن، با چنان شدتی آه و ناله میکردیم که طرف دلش به حالمان بسوزد و بیش از این کتکمان نزند اما این دفعه با دفعههای قبل فرق داشت
جواد
«رفیق، عمر ما کوتاه است؛ کار چیز مهمی نیست؛ مهم این است که از زندگیات لذت ببری
بابایِ نهال
پدربزرگ مادریام که از اهالی بومی شهر کرهای تاگو بود، در ژاپن برای حکومت کره شمالی جاسوسی و خبرچینی میکرد. او عاقبت توسط پلیس ژاپن دستگیر شد و حین بازداشت جان سپرد. حکومت کره شمالی هم بلافاصله به او لقب «قهرمان انقلاب» داد و خانوادهاش را «خانواده قهرمان» اعلام کرد.
مونا رجبعلیان
تنها درسی که من از اردوگاه یودوک یاد گرفتم این بود که ظرفیت انسانها برای رذالت و پستی بیانتهاست.
fatemeh
«رفیق، عمر ما کوتاه است؛ کار چیز مهمی نیست؛ مهم این است که از زندگیات لذت ببری.»
AS4438
. سئول پر از انواع اتومبیلها بود. من تا آن زمان اینقدر اتومبیل یکجا ندیده بودم. وقتی فهمیدم اکثر این اتومبیلها در کره جنوبی تولید میشود، خیلی تعجب کردم. در شمال هیچ صحبتی در این باره نمیشد و ما فکر میکردیم همهچیز جنوب از کشورهای امپریالیستی میآید.
sina ahmadi
با این حال آنچه بیش از همه باعث تعجبم شده بود نحوه زندگی مردم بود. هر کس آزاد بود هرطور دلش میخواهد زندگی کند. هیچ سیستمی فعالیتها و رفت و آمدهای مردم را سازماندهی نمیکرد. باید اذعان کنم وقتی برای اولین بار با چنین جامعهای مواجه شدم احساس نگرانی کردم. به خودم گفتم این سیستم نمیتواند دوام پیدا کند و در صورتی که با یک بحران روبرو شود بلافاصله متلاشی خواهد شد. بعدها متوجه شدم که این جامعه فقط ظاهرش بینظم است و اتفاقآ یک منطق قدرتمند اما پنهان بر فعالیتهای آن حاکم است. با وجودی که اصل «هرکس به فکر خویش است» در جامعه کره جنوبی حرف اول را میزند اما مردم روحیه همکاری و مساعدت جمعی دارند و به هم احترام میگذارند.
sina ahmadi
فراریان کره شمالی خاصی به مذهب علاقه دارند. یکی از دلایل این علاقه، تبلیغات ضد مذهبی حکومت کره شمالی است که به جای لامذهب کردن مردم باعث علاقهمندی بیشتر آنها به دین و مذهب شده است. اما به باور من، دلیل مهمترِ ولع بیپایان مردم کره شمالی به مذهب میل ذاتی آنها به عشق، عطوفت و مهربانی است؛ چیزهایی که همیشه از آن محروم بودهاند.
sina ahmadi
اگر کیم جونگایل لبخند میزند به دلیل آن است که از ادامه قدرت خود و از تداوم سرکوب حقوق انسانی و بنیادی مردم کره شمالی اطمینان خاطر دارد.
sina ahmadi
بچهها احساس میکردند رژیم کره شمالی به چشم هموطن به آنها نگاه نمیکند. برخورد حکومت طوری بود که انگار این افراد مُشتی خارجی هستند؛ آن هم خارجیهایی که عامل اصلی در خراب شدن وضع کشورند.
Reza.golshan
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
۱۳۶,۰۰۰۲۰%
تومان