بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تهوع | طاقچه
۳٫۶
(۴۷)
وقتی حرفی برای گفتن نداریم، نباید پرت‌وپلا بگوییم
Saeid
نمی‌خواهم فکر کنم... فکر می‌کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. نباید به این فکر کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. چون این هم باز یک‌جور فکر است
sobhanesi
هیچ‌کس از مرگم ناراحت نمی‌شود و موقع مرگم بیشتر از زمان زنده بودنم تنها هستم.
Amirmohammad Salehi
«دود... فکر نکنم... نمی‌خواهم فکر کنم... فکر می‌کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. نباید به این فکر کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. چون این هم باز یک‌جور فکر است.»
Saeid
ساعت سه است. همیشه برای هر کاری که آدم می‌خواهد بکند، ساعت سه یا خیلی دیر است یا خیلی زود. تو بعدازظهر، وقت بی‌خودی است.
Nobody
من بی‌هدف می‌روم، آرام و تهی، زیر این آسمان به‌دردنخور.
Saeid
من میان این صداهای بانشاط و معقول تنها هستم. وقت همهٔ این آدم‌ها صرف این می‌شود که فکرشان را بگویند و به‌خوشی بپذیرند که هم‌عقیده‌اند. واقعاً که چقدر برایشان مهم است که همشان به یک چیز فکر کنند.
شاپور
می‌دانم. می‌دانم که دیگر هیچ‌وقت به چیزی یا کسی برنمی‌خورم که سودایی در من برانگیزد. می‌دانی، دل بستن به دیگری کار بزرگی است. باید توانا و با گذشت و کور بود... حتی، درست در اول کار، لحظه‌ای می‌رسد که باید از روی پرتگاهی پرید. اگر بهش فکر کنی، نمی‌پری. می‌دانم که من دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.
Hassan Sh
عمه بیژوا می‌گفت: «اگر خوب تو آینه به خودت نگاه کنی، یک میمون می‌بینی.» لابد زیادی تو آینه به خودم نگاه کرده‌ام، چون چیزی که می‌دیدم از میمون هم بدتر بود، چیزی حول‌وحوش دنیای نباتات، در حد مرجان‌ها. نمی‌گویم سرزنده نیست، ولی آن‌طورها هم که آنی فکر می‌کند نیست. من لرزش‌هایی خفیف را می‌بینیم، گوشت بی‌رنگ‌ورویی را می‌بینم که می‌شکند و تندتند می‌تپد. مخصوصاً چشم‌هایم از نزدیک هولناک‌اند. شیشه‌ای و نرم و کورند و دورشان سرخ است، مثل پولکِ ماهی.
Nobody
دیگر متوجه نبودم که وجود دارم، دیگر نه در خودم، بلکه در او وجود داشتم؛ به‌خاطر او بود که غذا می‌خوردم، به‌خاطر او بود که نفس می‌کشیدم.
pejman

حجم

۲۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۸صفحه بعد