بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسلام شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسلام شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد)

بریده‌هایی از کتاب اسلام شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد)

نویسنده:علی شریعتی
امتیاز:
۳.۵از ۲۲ رأی
۳٫۵
(۲۲)
بی‌شک آن‌هایی که می‌دانند چگونه باید مرد، می‌دانسته‌اند که چگونه باید زیست
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
انسان همواره در زندگی، خود را می‌پوشاند. همواره در زیر نمودی که به چشم دیگران می‌آید، پنهان است. تنها دو جاست که غالباً نقابی را که در سراسر عمر بر چهره دارد پس می‌زند: سلول زندان و بستر مرگ.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
نالۀ بی‌تابی را که از حلقومش پرید، در این جمله شکست که «ای ابراهیم! از دست ما کاری برای تو ساخته نیست!»
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
پیغمبر گفت: «از کجا می‌دانی عمر؟ شاید که در روز بدر خدا اصحاب بدر را آگاهی داده باشد و گفته باشد که: هر چه می‌خواهید بکنید که از شما درمی‌گذرم.»
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
پیغمبر او را دعا کرد که: «خدایا! از عثمان راضی باش که من از او راضی‌ام.»
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
مقاومتی که بر مبانی عادات مذهبی و سنن فرسودۀ اجتماعی و قومی متکی باشد نمی‌تواند در برابر تهاجم عقاید انقلابی و سازنده‌ای که همچون آتشی که در هیزم افتد در افکار و عواطف می‌گیرد و پیش می‌رود، دوامی داشته باشد.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
پیغمبر به خود آمد. از عرق خیس شده بود. برخاست و در حالی که عرق‌هایش را خشک می‌کرد گفت: «ای عایشه! تو را بشارت باد که خدا برائت تو را نازل کرد.» عایشه گفت: «بحمداللّه» پیغمبر به شتاب خود را به مردم رساند و آیۀ برائت را بر آنان خواند: «اِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالإِفْک عُصْبَةٌ مِنکمْ»... «وَ لَوْلاَ اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یکونُ لَنَا اَن نَّتَکلَّمَ بِهذَا سُبْحَانَک هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ.» (نور / ۱۱ و ۱۶)
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
سوَّاد بن غَزیة از صف کنار بود. پیغمبر در حالی که به شدت به سپاه مشغول بود، برای بیدار کردن او نیزه‌ای بر شکمش زد و گفت «درست بایست.» سواد به اعتراض گفت: «ای رسول خدا! شکمم را به درد آوردی و خدا تو را برای حق و عدل برانگیخته است.» پیغمبر گفت: «مرا قصاص کن!» و سپس پیرهنش را بالا زد تا سواد، به قصاص، بر او نیزه‌ای بزند. سواد پیغمبر را بخشید و در حالی که از هیجان بی‌قرار شده بود، همچنان که محمد دامنش را بالا گرفته بود و در آن بحبوحۀ سخت‌ترین جنگ‌ها که سرنوشت او و رسالت او و یارانش تعیین می‌شد، برادرش را به قصاص کردن می‌خواند، خود را بر پیغمبر چسباند و به جای نیزه بوسه زد و از قصاص او درگذشت.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
جوانمردانی در خانۀ عبداللّه جدعان به دعوت زبیر بن عبدالمطلب عموی پیغمبر گرد آمدند و سوگند خوردند که «هر مظلومی را چه از مکه و چه از خارج مکه، حمایت کنند و تا حقش را ادا نکنند از پا ننشینند.» محمد جوان در این پیمان شرکت جست و پس از رسالت همواره از آن به نیکی و خشنودی یاد می‌کرد: «لَقَد شَهِدتُ فی دارِ عبدِاللّه‌ِ بنِ جُدعان حِلفاً ما اُحِبُّ اَنَّ لی به حُمُرَالنَّعَمِ، وَلَو اُدعی به فی الاسلام لاَجَبتُ.»
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
محمد ناچار، به چرانیدن گوسفندان خویشان و دیگر مردم مکه می‌پردازد. وی غالباً در مرتعی به نام قراریط، میان حجاز و نجد، چوپانی می‌کرده است.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
موقعیت محمد در قرآن و نیز رفتار محمد و زندگی وی، عمداً چنان می‌نماید که مسلمانان هرگز نتوانند برای وی الوهیتی قائل شوند. از این‌روست که در اسلام، با این‌که علی‌پرستی، ابومسلم پرستی، مختارپرستی، سلمان‌پرستی پدید آمد و حتی گروهی نوکر امام صادق را به مقام الوهیت رساندند (خطابیه) اما محمدپرستی ظهور نکرد. چرا که پیغمبر همواره کوشیده تا خود را به گفتۀ قرآن، بشری مثل همه نشان دهد؛ خود را همیشه برای صیانت توحید کوچک‌تر از آنچه بود بنمایاند. هر مسلمان، شبانه‌روزی چندین بار، باید تکرار کند و در برابر خدا بگوید که: «گواهی می‌دهم که محمد بندۀ او و فرستادۀ اوست.»
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
مشیت خدا عبارت است از سنن موجود در جامعه. یعنی منظور از مشیت خدا دستورهای خدا که ناقض قوانین طبیعی باشد نیست. به درخت دستور نمی‌دهد که «رشد کن و میوه بده» بلکه اراده‌اش به عنوان قانون رشد و قانون جذب و دفع و تنفس در درخت متمرکز شده است. و بنابراین اگر من بیایم و از قوانین بدنی و روانی خودم پیروی کنم از مشیت خدا پیروی کرده‌ام و اگر برخلاف آن عمل کنم، برخلاف خواست خدا عمل کرده‌ام و بر اساس همین موضوع است که اگر کسی به خود زیان بزند یعنی برخلاف قوانین و نیازمندی‌های طبیعی بدن و حیات خود کاری کند، در قرآن ظالم خوانده می‌شود و برخلاف رضا و ارادۀ خدا کار کرده است.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
ترس از حاکم رنج‌آور، ذلت‌بار و منحرف‌کننده است. ترس از قاضی کمال‌بخش، تربیت کننده، بازدارندۀ خیانت و انحراف و هدایت‌بخش است.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
هر کس به خاطر قدرت، علم، ثروت و نژاد... تکبر بورزد و خود را از دیگران بزرگ‌تر نشان دهد، یا ارادۀ خود را بر خلق تحمیل کند و به میل خود حکومت براند، ادعای خدایی کرده و هر که آن را بپذیرد شرک آورده است. زیرا حکومت مطلقه، ارادۀ مطلقه، تکبر، قدرت و تسلط و تملک در انحصار خداست. موحد جز در برابر او تسلیم نیست و معنی اسلام همین است. فرعون به ملت خود می‌گوید: «اَنَا رَبُّکمُ الاَعْلَی» (نازعات / ۲۴). در اینجا رب به معنی آفریننده نیست، بلکه به معنی صاحب و آقا و خواجه و مالک و مربی است و فحوای کلام این است که من مالک و صاحب اختیار شمایم و شما را هر جور که خود بخواهم و بیندیشم بار می‌آورم نه آن طور که خدا می‌خواهد یا خلق می‌اندیشد. و شما برده و رعیت من هستید.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
اگر یک عالم مذهبی را ستایش کنیم و برایش ارزش اصالی قایل باشیم به صورتی که هر چه او بگوید بپذیریم و هر فتوی و دستوری که بدهد قبول کنیم و از او تقلید فکری و عقلی نماییم، در این صورت شرک آورده‌ایم و من نام آن را بت‌پرستی مذهبی گذاشته‌ام: «اتَّخَذُوا اَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ اَرْبَاباً مِن دُونِ اللّه‌ِ» (علمای مذهبی و زهادشان را به جز خدا، ارباب خویش گرفتند. توبه / ۳۱)
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
یک موحد، یک انسان آزاد و مستقل و دلیر است.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
توحید، یک انسان واقعاً موحّد را از ارتکاب هرگونه عکس‌العمل پست و انحطاط‌آوری که ناشی از احساس خطر و ضرر است باز می‌دارد؛ زیرا چنین کسی از هیچ عاملی نمی‌هراسد و تنها منشأ خطر و ترس را از سوی خدا که تنها قدرت و تنها ارادۀ مطلق در جهان است می‌داند و همه چیز و همه کس را در برابر او عاجز می‌یابد و همه را در عجز برابر. و انسان از عاجز نمی‌هراسد.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
در حکومت خود علی بن ابی‌طالب، دستگاه قضایی اسلام خلیفۀ مسلمین را در کنار یک یهودی می‌نشاند و به محاکمه می‌کشاند و این پرشکوه‌ترین نمایشی است از قدرت دستگاه عدالت عام در جامعۀ اسلامی.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
سعادت مادی و معنوی مورد درخواست دائمی یک مسلمان است. «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً» (پروردگارا! در زندگی این جهان و زندگی آن جهان به ما خوبی ده) (بقره / ۲۰۱).
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ
«اَلدُّنیا مَزْرَعَةُ الاخِرَةِ» (دنیا کشتزار آخرت است.
ܢ̣ߊ‌ܝ̇‌ܭَܢܚ݅ࡅ߳ - ʀᴇᴛᴜʀɴ

حجم

۶۸۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۸۴ صفحه

حجم

۶۸۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۸۴ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
۶۲,۵۰۰
۵۰%
تومان