اتفاقات خوب افتادند
ما شکستیم و دوستان شادند
چه امیدی به نارفیقان هست
وقتی از هفت دولت آزادند
S
سفری میکنند لیل و نهار
به موازاتِ این جهان در من
چه کسی شرح میدهد چه گذشت
پس از این ناب ناگهان در من
چڪاوڪ
بیگانگان تسخیر می کردند روحم را
در من هزاران من به استثنای من بودند
چڪاوڪ
ما فرو ریختیم و دم نزدیم
دیگران وارثان فریادند
چڪاوڪ
شور چشمان شوم و بدگوهر
در رصد کردن تو استادند
چڪاوڪ
قربانیِ امتحانِ ابراهیم
گردن بگذار حکم چاقو را
چڪاوڪ
در بیحضوریهات میبینمت بسیار
کم کن دو چشمم را از دیدنم حتی
چڪاوڪ
ما فرو ریختیم و دم نزدیم
دیگران وارثان فریادند
f_altaha
دوست آدمی، سلام به تو
دشمن مردمان خداحافظ
چڪاوڪ
سنگر به سنگر آمدهام تا ببینمت
بیهوده سمت این هیجان را گرفتهاند
گفتند ذرههای وجودت گرهگشاست
از کلِ هستی تو همان را گرفتهاند
عکاسها به باورشان در شکار تو
فیگوری از سپیدهدمان را گرفتهاند
چڪاوڪ