بریدههایی از کتاب وطنانههای گیسویت
۳٫۸
(۴)
اتفاقات خوب افتادند
ما شکستیم و دوستان شادند
چه امیدی به نارفیقان هست
وقتی از هفت دولت آزادند
S
سفری میکنند لیل و نهار
به موازاتِ این جهان در من
چه کسی شرح میدهد چه گذشت
پس از این ناب ناگهان در من
چڪاوڪ
بیگانگان تسخیر می کردند روحم را
در من هزاران من به استثنای من بودند
چڪاوڪ
ما فرو ریختیم و دم نزدیم
دیگران وارثان فریادند
چڪاوڪ
شور چشمان شوم و بدگوهر
در رصد کردن تو استادند
چڪاوڪ
قربانیِ امتحانِ ابراهیم
گردن بگذار حکم چاقو را
چڪاوڪ
در بیحضوریهات میبینمت بسیار
کم کن دو چشمم را از دیدنم حتی
چڪاوڪ
ما فرو ریختیم و دم نزدیم
دیگران وارثان فریادند
f_altaha
دوست آدمی، سلام به تو
دشمن مردمان خداحافظ
چڪاوڪ
سنگر به سنگر آمدهام تا ببینمت
بیهوده سمت این هیجان را گرفتهاند
گفتند ذرههای وجودت گرهگشاست
از کلِ هستی تو همان را گرفتهاند
عکاسها به باورشان در شکار تو
فیگوری از سپیدهدمان را گرفتهاند
چڪاوڪ
چه امیدی به نارفیقان هست
وقتی از هفت دولت آزادند
چڪاوڪ
عجیب نیست که از من خبر نمیگیری
تو در بهشتی و من در خرابآبادم
به خس خسِ نفسم گوش کن زلال نفس
که خشکرود شد از خاطرات فریادم
من از وخامت این ظلمت ملالانگیز
چه مژدهها به تو از آفتاب میدادم
چڪاوڪ
من حواسم به چشمهایت بود، نه به حال خوش کجِ زلفت
علیرضا
مرا اسیرِ اساطیرِ هند و بابِل کرد
مرا کشاند به میخانههای باغ عدن
farnaz Pursmaily
در حال و هوای من تنها غم غربت بود
آغوش بیا بگشا شاید وطنم باشی
farnaz Pursmaily
تنم چه بار گرانیست در نبودن تو
عجیبتر که همین بار میکشد ما را
f_altaha
گرفت پیرهن تشنۀ برادر را
و کاشت در جهتی عاشقانه خنجر را
نشاط و سرخی دنبالهدار خطی خوش
مجاب میکند آن ضربههای آخر را
کشید دست نوازش جنون صاعقهای
به باغ و، آتش گل داد باغ بیبر را
همین که کشت، روایت به آن طرف چرخید
که دیگران بشناسند مرد دیگر را
نه خیر بود و نه شر بود، مرد گیجی بود
که دوست داشت فقط جنگ نابرابر را
نه از نهایت شب حرف میزد و نه به خود
نوید داد افقهای دور و بهتر را
چه ناشهید دلیری، چه نازنین مرگی
«بخوان به نام گل سرخ» این دلاور را
f_altaha
روز موعود بود و آیینه
که به حسرت بگویی آه منم
گیجیات بیدلیل نیست، بیا
به سراغم که پرتگاه منم
تو و چشمان بسته میبینید
که در این مطلقاً سیاه، منم
f_altaha
با من سخن بگو نفسم تنگ است
شاید هوا لطیف شود مادر
f_altaha
من یاغیام، شکارچیان در پی مناند
باغ انار میشود این تن، فرار کن
از بین جمع ما دو نفر، یک نفر مرا
ارزان فروخته است به دشمن فرار کن
f_altaha
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان