بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیا مشهد | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیا مشهد

بریده‌هایی از کتاب بیا مشهد

امتیاز:
۴.۷از ۷۰ رأی
۴٫۷
(۷۰)
علی سیفی اینقدر دل بستگی شدیدی به نماز و به دعا و توسل اهل بیت داشت. ویژگی دوم ارادت خاص و دلبستگی خاصی به اهل بیت و امام حسین (ع) داشت، وقتی نام امام حسین (ع) رو می‌شنید، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد.
¥عاشق مطالعه¥
مثلاً وقتی با کسی همراه بود، یکبار ندیدم که اخم کند و برخورد تند داشته باشد. اصلاً دنیا را لایق این نمی‌دانست که برایش اخم کند.
علی حیدری
مثلاً وقتی با کسی همراه بود، یکبار ندیدم که اخم کند و برخورد تند داشته باشد. اصلاً دنیا را لایق این نمی‌دانست که برایش اخم کند.
علی حیدری
«هی می‌دوم به چیزی دل ببندم، ولی نمی‌توانم.»
erfan
اگر شخصی بخواهد درزندگی خود، چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی موفق شود، باید خاطرات شهدا را زنده نگه دارد و درس بگیرد.
موسوی
بنده موقعی که معلم شدم با بچه‌های کلاس مشکل داشتم. وقتی به ایشان گفتم، من را راهنمایی کردند و آن مشکل حل شد. علی گفت: آرش باید با دیدگاه پدری به بچه‌ها نگاه کنی، چرا که وقتی بچه نسبت به پدرش بی‌ادبی می‌کند، پدر در کمال خونسردی، با لطافت تمام با بچه برخورد می‌کند، ما هم باید چنین باشیم.
احسان
عزیزان! خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید که همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش کنید، که هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت...
یا مهدی (عج)
عزیزان! خدا را،‌ خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌کنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید که همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش کنید، که هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت...
یا مهدی (عج)
«یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش چهره اوست دلم باد به هرجا که رود همت اهل کرم بدرقه جان و تنش» (حافظ)
zahra.n
شعرعاشورا اثر استاد حیدر عباسی باریشماز استاد حیدر عباسی یکی از شاعران بزرگ و هنرمندان توانای کشورمان بوده و از اهالی شهرستان مراغه می باشند. از ایشان چندین دفتر شعر به زبان ترکی انتشار یافته. از مهمترین آنها ترجمه منظوم مثنوی مولانا به زبان ترکی است. تخلص استاد «باریشماز» به زبان فارسی یعنی سازش ناپذیر می باشد. شعر عاشورا یکی از زیباترین و غنی ترین اشعاری است که در مورد واقعه عاشورا به زبان ترکی نوشته شده و در این شعر به نقش تاریخی و اجتماعی و انسانی عاشورا به زیبایی اشاره شده.
zahra.n
ایشان قبل از شفا یافتن و ملاقات با امام زمان (عج) خط خوبی نداشت. به گونه‌ای که خط او قابل خواندن نبود! ولی بعد از ماجرای شفا و دیدار در مشهد. بطور کلی دستخط ایشان تغییر کرد! خط خوش و حتی طبع شعری پیدا کرد. کمی که در اخلاق و رفتارش دقت می‌کردم به نکات جالبی می‌رسیدم. انگار به علی شرح صدر اعطا شده بود.
zahra.n
مجموعه‌ای از صفات خوب را در خودش ایجاد کرده بود. علی مثل تمام عارفان و عالمان عامل، راه رسیدن به خدا را رها شدن از خود می‌دانست و قیود مادی را مانعی بر سر راه کمال. زمزمه همیشگی‌اش این جملات بود: در زدم، گفت کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست. گفت اگر دوستی، از چه در این پوستی؟ دوست که در پوست نیست! گفت: عجب عالمی است! ساغر بزم تو کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست... بیشتر لبخند برلبانش بود. خیلی سریع با افراد جوش می‌خورد و آن‌ها را جذب می‌کرد. مکروهات را انجام نمی‌داد.
zahra.n
او اصلاً به خودش فکر نمی‌کرد، بین عقیده و عمل او جدایی نبود. این شهید بزرگوار هم درحوزه نظر، هم حوزه عمل و هم در حوزه هنر حضور درخشان و فعالی داشت. ازجهت فکر وابسته و دست پرورده مکتب حوزوی بود. از جهت عمل، نشئت گرفته از عرفان اسلامی و شاگردی اساتید اخلاقی بود. درعرصه هنر نیز، تئاتر، پانتومین و...کارمی کردند. در کنار این موارد او یک مداح کامل بود.
zahra.n
من معتقدم شهید سیفی اگر در دنیایی که ما در آن غوطه ور شده‌ایم می‌ماند، به شدت می‌رنجید و خداوند نخواست بنده خوبش، رنج دنیا را تحمل کند و او را به میان خوبان خویش دعوت کرد.
zahra.n
خاقانی بیت عجیبی دارد: هیچ اگر سایه پذیرد، منم آن سایه هیچ ... هیچ بودن تنها راه همه چیز بودن است. شهید سیفی واقعاً در برابر خدا هیچ بود.
zahra.n
مقام عظمای ولایت در یکی از بیانات خود در مورد «گنج» بودن دوران دفاع مقدس فرمودند: «... آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یانه! امام سجاد (ع) توانست گنج آن نیمه روز عاشورا را استخراج کند»
zahra.n
وقتی او را در آغوش گرفتم، شروع کردم به تکان دادن او، علی که خوشحال از این دیدار بود با مهربانی و همان شوخ طبعی همیشگی گفت: تکانم نده که معنویتم می‌ریزه.
°•. MaryaM .•°
از همسایه‌ها می‌آمد و می‌گفت: مژدگونی بدین علی از جبهه برگشته، ولی شب می‌شد و هنوز از علی خبری نبود! نگو که یکسره از جلوی راه آهن تا خونه، به تمام اقوام و دوستان سر می‌زد. موقع برگشت هم همینطور بود.
حسن مختاری
براین فقیر، نامه‌ی آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشه بگو..
حسن مختاری
ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت اُنسیم، غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو... براین فقیر، نامه‌ی آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشه بگو...
Ali Vojdani

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان